برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
تاثیر نیازهای روانی، اخلاقی و اجتماعی در پیدایش مذاهب | عامل اصلی پیدایش فکر مذهبی چیست؟
با این همه، او بعد از ذکر این انگیزهها، چنین اظهار عقیده میکند که یک معنای واقعی از وجود خدا ورای این اوهام وجود دارد که تعداد معدودی آن را دریافتهاند، سپس اعتقاد خود و دانشمندان بزرگ را به یک نوع اعتقاد مذهبی اظهار داشته و آن را به نام: «احساس مذهبی آفرینش یا وجود» نامیده و در جای دیگر از آن به عنوان «شکل تحیرّی شعفآور از نظام عجیب و دقیق کاینات» یاد کرده و آن را چراغ راه کاوشهای زندگی دانشمندان میداند.
پایه گذاران این فرضیّه در حقیقت هیچگونه دلیلی بر اثبات احتمال دوّم ندارند و سخنان آنها ـ چنان که دیدیم ـ از دایرهی شرح ادّعا فراتر نمیرود، همین قدر میگویند در مذهب این اثر وجود دارد، امّا به چه دلیل عامل پیدایش بوده معلوم نیست...
بخش چهارم: فرضیه ترس | ۱
بحث و بررسی فرضیه
این فرضیّه در بسیاری از نوشتههای جامعه شناسان و غیر جامعه شناسان ماتریالیست دیده میشود که سرچشمهی گرایش به مذهب را ترس از مرگ یا عوامل طبیعی میدانند. «ویل دورانت» در بحثی تحت عنوان «سرچشمههای دین» میگوید.
مهمّترین عیب این فرضیّه آن است که با اساسیترین دلیل توحید و خداشناسی که «برهان نظم» است، تضادّ غیرقابل انکاری دارد. زیرا فلاسفهی الهی از قدیمترین ایّام تا به امروز، برای اثبات مقصود خود روی نظام کائنات و جهان هستی تکیه میکردند و وجود این نظام را نشانه و گواه زندهی وجود یک مبدأ علم و قدرت و تأثیر او در ابداع و خلقت جهان میدانستند.
بخش پنجم: فرضیه جهل | ۱
تحقیق و بررسی فرضیه
«...احساس شگفتی از حوادثی که بر حسب تصادف ایجاد میشود، یا انسان نمیتواند علّت آنها را درک کند، از عوامل پیدایش اعتقادات دینی بوده است».[١] «اگر چه علم و هنر بسیاری از عوامل غامض و اسرارآمیز را به نیروی تعقّل روشن ساخته است، با این همه بسیاری از این عوامل همچنان از حیطهی علم گریختهاند و در لفّافهی اسرار باقی ماندهاند و در نتیجه لزوم پی بردن به این عوامل و تطبیق با آنها موجب پیدایش مذهب گردیده است».[٢]
تأثیر غیر قابل انکار عدم درک صحیح از مسائل مذهبی، و بدآموزیها، و سوء تعبیرها در این زمینه ـ به خصوص در مسألهی مورد بحث ـ در بیشتر موارد در میان افراد بیسواد و یا کم سواد و به طور کلّی افراد تعلیم نیافته دیده میشود، و آنها هستند که شاید چنین میپندارند، که برای پی بردن به جهان ماورای طبیعت باید به سراغ پدیدههایی رفت که علل آن هنوز شناخته نشده و آن را دربست در اختیار عامل ماورای طبیعی میگذارند.
فروید از این هم پیشتر رفته و اساس مطالعات خود را بر خانوادهی موهومی قرار میدهد که از یک پدر و تعدادی زن، پسر و دختر تشکیل شده است. «پدر» یا «رییس قبیله» مالکیّت جنسی همهی زنان را برای خود محفوظ میداشت، یعنی زنان و دختران را تصرّف کرده و با پسران خود که به منزلهی رقبای جنسی و مدّعیان قدرت او بودند، به سختی و خشونت رفتار میکرد.
گفتار فروید در این مورد بسیار شبیه به یک داستان فانتزی یا یک خواب پریشان، و یا اساطیر و افسانههای کهن است و در هر مرحله قابل ایراد و انتقاد میباشد، به عنوان مثال در افسانهی او حسّ انحصارطلبی و حسادت که عامل خودکامگی پدر و واکنشهای شدید پسران قبیله معرّفی شده، قبل از غریزهی جنسی و مشتقّات آن، قرار گرفته وگرنه چه دلیلی داشت که آن پدر خیالی، تمام زنان را منحصر به خود کند و چه مانعی داشت هم خود و هم دیگران از آنها بهره ببرند، آیا او در تمام شبها و روزها به همهی زنان قبیله، نیاز جنسی داشت؟
انکار نمیکنیم که اقوام وحشی از نظر جنسی قید و بند چندانی نداشتند، ولی با این حال عواملی که به این موضوع دامن بزند و آن را در محرّکترین صورت خود جلوه دهد، نیز در میان آنها نبود، یا وسایل آن را نداشتند، در حالی که اروپا و آمریکای قرون اخیر، علاوه بر حذف بسیاری از قیود اخلاقی و اجتماعی مربوط به مسائل جنسی، از تمام وسایل برای بر افروختن آن کمک میگیرند.
تجدید نظر فروید
جالب این که از پارهای از سخنان فروید استفاده میشود که او در اواخر کار خود، به وجود دادگاه درونی و محکمهی وجدان اعتراف نموده، به طوری که «فلیسین شاله» در کتاب «فروید و فرویدیسم» نقل کرده:
سابقهی آشنایى انسان با مذاهب چنان زیاد است که سراسر تاریخ زندگى بشر را در بر گرفته، و تا اعماق دوران قبل از تاریخ هم پیش مىرود. قرآن مجید دین را یک فطرت و آفرینش الهى معرفى مىکند که از نخست با سرشت انسان توأم بوده است «فِطْرَتَ اللهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»[١] تحقیقات جامعه شناسان، و محققان تاریخ نیز نشان مىدهد که «معبد و پرستشگاه» به صورت ساده؛ یا وسیع و پیچیده، جزیى از زندگى انسانها را تشکیل مىداده و مذهب در اشکال مختلفش با تاریخ آنها آمیخته بوده است.
لغتشناسان برای واژه «مذهب» معانی متعددی ذکر کردهاند؛ مانند: آیین، دین، روش، سنت، شرع، شریعت، طریقه، طریقت، کیش، مسلک، مشرب، نحله، راه و روش، طریقه، هریک از فرقهها و گرایشات دینی با مجموعهای از آیینها و آموزهها.[1] به نظر میرسد همه این معانی به دو معنا بر میگردد: یک به معنای دین و دیگری فرقه و گرایش خاصی از یک دین. به بیان دیگر، "مذهب" به معنای راه و روش است و در مفهوم دینی، به مسیر اعتقادی افراد، مذهب گفته میشود.[2] در این تعریف، میتوان مذهب را در ارتباط با اصل دین هم به کار برد. به عنوان نمونه، بیان شود که پیامبر(ص)، بنیانگذار مذهب اسلام بود. اما اکنون در بیشتر موارد از واژۀ "مذهب" در روشهای فرعی برگرفته از اسلام استفاده شده و در مورد اصل اسلام از واژه "دین" و یا "آیین" استفاده میشود.[3] در هر صورت اگر مقصود از مذهب، دین یا فرقه حق باشد، در این صورت میتوان گفت که ریشه عرشی دارد؛ زیرا در تعریف دین حق(نفس الامری) گفته شد: «آنچه در علم الهى و مشیّت ربانى براى هدایت انسان به سوى رستگارى وجود دارد».[4]
به وبلاگ من خوش آمدیداین وبلاگ در راستای انتشار فعالیتهای فرهنگی ،هنری ،قرآنی ، اعتقادی، دینی ومذهبی ، تربیتی کانون فرهنگی وهنری امام حسن مجتبی شهر سلامی ایجاد وراه اندازی شده است