از عرش خدا باران سپیده می بارید؛
هلهله فرشتگان شادی آسمانیان را هویدا می کرد؛
ماه با لبخند، بذر نقره می پاشید و ستارگان در
بزمِ شادیِ عرشیان، آسمان شهر را با حضورشان چراغانی می کردند.
ملائک، شادباش های خداوندی را در سریرهای
نور به سرزمین مدینه می فرستادند.
شهر غرق در شور، شکفتن گلی از گلستان اهل بیت
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را انتظار می کشید
و خانه امام موسی بن جعفر علیه السلام خود را
آماده ضیافت تولّدی بزرگ می دید.
به ناگاه، فضا از عطر حضور پر شد؛انتظار به پایان رسید؛
خنده ها شکفت و نوزادی زیبا به ناز دیده باز گشود.
پدر که لبخند را هدیه حضور کودک خود کرده بود
نام او را به یادِ مادر خویش فاطمه نهاد.
نظرات شما عزیزان: