تمثیل منافقان به چوب خشک
قرآن کریم می فرماید: (وَ إِذا رَایْتَهُمْ تُعْجِبُکَ اجْسَامُهُمْ وَإِنْ یَقُولُواْ تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَانَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَهٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَتَلَهُمُ اللَّهُ انَّی یُؤفَکُونَ.
«هنگامی که آنها (منافقان) را می بینی (ظاهر آراسته و) قیافه های آنان تو را در شگفتی فرو می برد (و جذّاب سخن می گویند که) وقتی حرف می زنند تو نیز به حرف هایشان گوش فرا می
دهی! (و اما از نظر باطن چنان بی محتوی هستند که) گویی چوب های خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده اند، هر فریادی از هر جا بلند شود، آن را بر ضدّ خود می پندارند، آنها دشمنان
واقعی تو هستند پس از آنان بر حذر باش، خداوند آنها را بکشد، چگونه از حقّ منحرف می شوند؟ ! »[1]
چونکه بینی آن دورویان را به نام
دو شگفت آرندت از جسم و کلام
گر سخن گویند بر گفتارشان
گوش بدهی بس طلیقند(خوش بیان) از بیان
می کنی باور ز حسن ظنّ خویش
آنچه می گویند کذب از دین و کیش
وانگهی کایشان چو چوب خشک پشت
هشته بر دیوار و در هیکل درشت
یا خُشُب چوبیست کش در مغز بر
کِرم افتاده است و دور است از ثمر
بر گمانشان هر صدایی که بلند
می شود واقع بر ایشانست چند
می شوند از هر صدایی ترسناک
تا نباشد بهر ایشان بیم و باک
دشمنانند این گروهت کن حذر
پس ز مکر و حقد ایشان سر بسر
بکشد ایشان را خدا گردانده چون
می شوند از راه حقّ در آزمون
یؤ فکون یا مشتق از افک است پس
بین دروغ ایشان چسان گویند بس.[2]
وجه تشبیه
خداوند متعال در این آیه، «منافقان» را که ظاهری جذّاب و فریبنده و باطنی بی روح و پوچ دارند، تشبیه کرده است به «چوبهای خشکی»که بر دیوار تکیه داده شده است؛ یعنی منافقان هر چند
ظاهری آراسته و قیافه و هیکلی فریبنده دارند، ولی در باطن سست و توخالی و فاقد هرگونه استقلال و اراده هستند.
«مُسَنَّدَه»، یعنی بر دیوار تکیه داده شده. این قید ممکن است ناظر به چوب های توخالی و پوسیده ای باشد که به کار ساختمان سازی نمی آید و آنها را جدا نموده و کنار دیوار می نهند. این چوبها
در ظاهر سالم به نظر می آیند، ولی از داخل پوسیده و پوک شده اند که جز برای آتش کردن و سوزاندن، به کار دیگری نمی آیند.
منافقان نیز چنین هستند، چون از درون مریضند، جز فتنه انگیزی و فساد و آتش افروزی، هیچ خاصیّت دیگری برای جامعه ندارند. بعضی گفته اند: شاید مراد از (خُشُبٌ مُّسَنَّدَهٌ)؛ «چوب های خشک
بر دیوار تکیه داده شده»، بتهای تراشیده باشد که بر دیوار تکیه داده شده اند، که در این صورت تشبیه منافقان به آنها در حسن صورت و بی فایده بودن آنان است.
جمعی دیگر گفته اند: «خشب» جمع خشبا است و آن چوبی است که در اندرونش کرم افتاده و از داخل آن را خورده باشد که ظاهر آن صحیح و سالم وانمود می شود، در این صورت معنایش آن
است که منافقان در حسن ظاهر و خبث باطن و فساد عقیده مانند این چوبها هستند.[3]
از امام باقرعلیه السّلام در تفسیر جمله (کَانَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَهٌ) روایت شده که فرمود: «مراد این است که آنها نه می شنوند و نه تعقّل می کنند»؛[4] یعنی آنان همچون چوب خشک، مرده و بی
روح هستند و هیچ گونه تفکّر و شعور انسانی ندارند. خلاصه این تشبیه بیانگر تو خالی بودن و تزلزل درونی آنهاست لذا به دنبال آن می فرماید:
(یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ)؛ «هر فریادی از هر جا بلند شود آن را بر ضدّ خود می پندارند».
یعنی یک حالت سوء ظنّ و بدبینی جانکاه سر تا سر روح آنها را فرا گرفته و به حکم «الخائن خائفٌ» از همه چیز، حتی از سایه خود می ترسند. در پایان به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم و
مسلمانان هشدار می دهد و همه را از شرّ مکر و فریب و چرب زبانی آنان بر حذر می دارد و می فرماید: (هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَتَلَهُمُ اللَّهُ انَّی یُؤفَکُونَ)؛ «اینها دشمنان واقعی تو (و دین حق)
هستند پس از (شرّ) آنان بر حذر باش، خداوند این گونه افراد را بکشد چگونه از حق منحرف می شوند؟!».
قرآن در «سوره بقره» (آیه 204) در این باره نیز می فرماید: (وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَوهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلَی مَافِی قَلْبِهِی وَهُوَ الَدُّ الْخِصَامِ)؛ «و از مردم، کسانی هستند
که گفتار آنان، در زندگی دنیا مایه اعجاب تو می شود؛ (در ظاهر، اظهار محبّت شدیدی می کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه می گیرند. (این در حالی است که)، آنان، سرسخت ترین
دشمنانند». جایی که پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلّم را ظاهرا تحت تاثیر جذّابیت سخنان خود قرار دهند، تکلیف دیگران روشن است.
خطر دشمنان چرب زبان
حضرت علی علیه السّلام حدود چهل صفت برای منافقان بر شمرده، از جمله در باره چرب زبانی و تلوّن سخنان آنها می فرماید: «...وَقَوْلُهُمْ شِفا وَفِعْلُهُمُ الدّاالْعَیا حَسَدَهُ الرَّخا وَمُؤکِّدُوا الْبَلا
وَمُقْنِطُوا الْرَّجا لَهُمْ بِکُلِّ طَریقٍ صَریعٌ وَإ لی کُلِّ قَلْبٍ شَفیعٌ وَلِکُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ...؛ [5] گفتارشان به ظاهر شفا بخش، امّا کردارشان دردی است درمان ناپذیر، به رفاه و خوشی مردم حسد
می ورزند و بر بلا وگرفتار شدن (آنها) تاکید و پافشاری دارند و امیدواران را مایوس می کنند، در هر راهی کشته ای دارند و در هر دلی راهی و در هر مصیبتی اشکی...». «شجو»: یعنی مصیبت و
غم اندوه. «دُمُوع»: یعنی اشک ها، جمع دمع. معنای «لِکُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ» این است که آنها همواره در پی سوژه ای هستند و برای هر حادثه اشک ساختگی می ریزند، و با «نچ، نچ» و «آخ و آخ»
و گریه دروغین، مردم ساده لوح و سطحی نگر را بر ضدّ رهبران راستین دین و پیروانشان تحریک می کنند: چنانکه «معاویه» که خود قاتل واقعی «عثمان» بود مدّتها پیراهن خون آلود عثمان را در
مسجد شام آویزان کرده بود و گاه و بیگاه در انظار عموم در پای آن اشک می ریخت و در سوگ خلیفه پیامبر بر سر و سینه می زد! و بدین وسیله مردم ساده لوح را فریب می داد و آنان برای خدا و
به خاطر خدا تحریک می شده و در راه خدا خون می دادند و کشته می شدند. این است که قرآن منافقان را دشمن اصلی می شمارد و مسلمانان را از خطر هولناک آنان بر حذر می دارد.
آری، خطر دشمن دوست نما، به مراتب از خطر دشمن صریح بیشتر است، زیرا مسلمان در برابر دشمن آشکار آمادگی دارد، ولی در برابر دشمنی که در ظاهر اظهار دوستی و دلسوزی نموده و
اشک تمساح می ریزد، نه تنها آمادگی ندارد، بلکه انبوهی از افراد سطحی نگر به نفع او تحریک شده و توانشان را در جهت تقویت او به کار می
برند! چنانکه سعدی می گوید:
هرگز ایمن ز مار ننشستم
تا بدانستم آنچه خصلت او است
زخم دندان دشمنی بتر است
که نماید به چشم مردم دوست.[6]
«شهید مطهری»می گوید:
«اسلام هر وقت با کفر روبرو شده شکست داده و هر وقت که با نفاق روبرو شده است شکست خورده است. چون نفاق از نیروی خود اسلام استفاده کرده و بر ضدّ آن به کار برده است، یعنی لباس اسلام به تن نموده و با آن جنگیده است».[7]«این که در تاریخ می بینیم پیامبر جنگید و پیروز شد ولی علی علیه السّلام نتوانست مانند رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم پیش ببرد؛ جهتش همین است که پیامبر با کفّار جنگید و علی با منافقین».[8]
نظرات شما عزیزان: