آیا دلیل کافى بر متواتر بودن حدیث غدیر وجود دارد؟
آیا دلیل کافى بر متواتر بودن حدیث غدیر اقامه شده است؟ آیا راویان حدیث غدیر از میان عامه بوده و یا شیعه و نحوه روایتشان به چه صورت بوده است؟
پاسخ
دهمین سال هجرت، رسول خدا(ص) قصد زیارت خانه خدا را نمودند فرمان حضرت مبنى بر اجتماع مسلمانان، در میان قبایل مختلف و طوائف اطراف، اعلان شد، گروه عظیمى براى انجام تکالیف الهى (اداى مناسک حج) و پیروى از تعلیمات آن حضرت، به مدینه آمدند. این تنها حجّى بود که پیامبر بعد از مهاجرت به مدینه، انجام میداد، که با نامهای متعدد، در تاریخ ثبت شده است، از قبیل: حجةالوداع، حجة الاسلام، حجةالبلاغ، حجةالکمال و حجةالتمام.
رسول خدا(ص)، غسل کردند. دو جامه ساده احرام، با خود برداشتند: یکى را به کمر بسته و دیگرى را به دوش مبارک انداختند، و روز شنبه 24 یا 25 ذیقعده، به قصد حج، پیاده از مدینه خارج شدند. تمامى زنان و اهل حرم خود را نیز، در هودجها قرار دادند. با همه اهلبیت خود و به اتفاق تمام مهاجران و انصار و قبایل عرب و گروه بزرگى از مردم، حرکت کردند.[1] بسیارى از مردم به علت شیوع بیمارى آبله از عزیمت و شرکت در این سفر باز ماندند با این وجود، گروه بیشمارى با آن حضرت، همراه شدند. تعداد شرکت کنندهها را، 114 هزار، 120 تا 124 هزار و بیشتر، ثبت کردهاند؛ البته تعداد کسانى که در مکه بوده، و گروهى که با علی(ع) و ابوموسى اشعرى از یمن آمدند به این تعداد افزوده میشود.
بعد از انجام مراسم حج، پیامبر با جمعیت، آهنگ بازگشت به مدینه کردند. هنگامى که به غدیر خم، رسیدند، جبرئیل امین، فرود آمد و از جانب خداى متعال، این آیه را آورد: (یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ...)[2] « ای رسول ما! آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ کن.» جحفه، منزلگاهى است که راههاى متعدد، از آنجا منشعب میشود. ورود پیامبر و یارانش به آنجا، در روز پنجشنبه، هجده ذیالحجّة صورت گرفت.
امین وحی، از طرف خداوند به پیامبر امر کرد تا علی(ع) را ولى و امام، معرفى کرده و وجوب پیروى و اطاعت از او را به خلق ابلاغ کند.
آنان که در دنبال قافله بودند، رسیدند، و کسانى که از آن مکان عبور کرده بودند، باز گشتند. پیامبر فرمود: خار و خاشاک و خار آنجا را برطرف کنند. هوا به شدت گرم بود، مردم، قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زیر پا افکندند و براى آسایش پیامبر، چادرى تهیه کردند.
اذان ظهر گفته شد و پیامبر، نماز ظهر را با همراهان، ادا کردند. بعد از پایان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعى ترتیب دادند.
پیامبر با صداى بلند، همگان را متوجه ساخت و خطبه را اینگونه آغاز فرمود: «حمد، مخصوص خداست، یارى از او میخواهیم، به او ایمان داریم، و توکل ما بر اوست. از بدیهای خود و اعمال نادرست به او پناه میبریم. گمراهان را جز او، پناهى نیست. آنکس را که او راهنمایى فرموده گمراه کنندهاى نخواهد بود. گواهى میدهم معبودى جز او نیست و محمّد بنده و فرستاده اوست. پس از ستایش خداوند و گواهى به یگانگى او فرمود ای گروه مردم! خداوند مهربان و دانا مرا آگاى داده که دوران عمرم به سر آمده است. هر چه زودتر دعوت خدا را اجابت و به سراى باقى خواهم شتافت. من و شما هر کدام بر حسب آنچه برعهده داریم، مسئولیم. اینکه اندیشه و گفتار شما چیست؟
مردم گفتند: «ما گواهى میدهیم که تو پیام خدا را ابلاغ کردى و از پند دادن ما و کوشش در راه وظیفه، دریغ ننمودی، خداى به تو پاداش نیک عطا فرماید!» سپس فرمود: «آیا این که شما به یگانگى خداوند و اینکه محمّد بنده و فرستاده اوست، گواهى میدهید؟ و اینکه بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت تردیدناپذیر است و اینکه مردگان را خدا بر میانگیزد، و اینها همه راست و مورد اعتقاد شما است؟» همگان گفتند: «آری! به این حقایق، گواهی میدهیم.»
پیامبر(ص) فرمود: «خداوندا! گواه باش». پس، با تأکید فرمود: «همانا من در انتقال به سرای دیگر و رسیدن به کنار حوض، بر شما سبقت خواهم گرفت و شما در کنار حوض بر من وارد میشوید؛ پهناى حوض من به مانند مسافت بین «صنعا» و «بصری» است، در آن به شماره ستارگان، قدحها و جامهاى سیمین، وجود دارد. بیندیشید و مواظب باشید، که من پس از خودم دو چیز گرانبها و ارجمند در میان شما میگذارم، چگونه رفتار میکنید؟» در این موقع، مردم بانگ برآوردند: یا رسول الله، آن دو چیز گرانبها چیست؟ فرمود: «آنچه بزرگتر است کتاب خداست، که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن، در دست شماست. بنابراین آن را محکم بگیرید و از دست ندهید تا گمراه نشوید. آنچه کوچکتر است، عترت من میباشد. همانا، خداى دانا و مهربان، مرا آگاه ساخت، که این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض بر من وارد شوند؛ من این امر را از خدای خود، درخواست نمودهام، بنابراین بر آن دو پیشى نگیرید و از پیروى آن دو باز نایستید و کوتاهى نکنید، که هلاک خواهید شد.» ادامه دارد .................
برگرفته شده از menbar1.blog.ir
نظرات شما عزیزان: