مقدمه:
آنچه مسلم است این است که با گذشت قرنهای متمادی هنوز بشریت به دنبال حلقه مفقوده اتصال خود با نظام تکوین و وجود مطلق است تا با پیوند جان و جانان به مسئله «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»[1] دست یازد و در تماشاخانه جلوه جمال الهی خلوت خود را به جلوت تجلی نظاره گر باشد.
هر کدام از منتظرین در مذاهب و عقاید مختلف و با عناوین مختلف به نوعی وحدت موضوع دارند و از میان این منتظران می توان گفت نقش شیعه و تشیع در گسترش این فرهنگ رنگ و صبغه خاصی دارد.
يكي از مهم ترين شاخصه های مكتب تشيع، اعتقاد به وجود امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان آخرين دلیل و برهان هدایت خداوند سبحان، واسطه فيض الهي، منجی بشریت و موجود موعود است. براساس اين اعتقاد حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف در حال حاضر حیّ و حاضر، شاهد و ناظر اعمال همه جهانيان بخصوص شيعيان خود، فريادرس درماندگان است و در انتظار روزي است كه به فرمان خداوند حکیم اقدام رهايي بخش و قيام عدالت گستر خود را آغاز نماید.
همانگونه که پيامبر أعظم صلی الله علیه وآله وسلّم بشارت داده اند:«يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»[2]
«زمين را پر از عدل و داد نمايد آن چنان كه پر از ظلم و ستم شده است.»[3]
با توجه به اين عقاید مسئله «انتظار» در مكتب ما جايگاه خاصي داشته و بخش عمده اي از معارف شيعي را به خود اختصاص داده است.
با تأسف فراوان بايد اذعان نمود كه با توجه به اینکه انتظار و مهدویت در مكتب شيعه جایگاه والایی دارد و با وجود سفارشات و توصیه های فراواني كه از جانب پيامبر أعظم صلي الله عليه و آله وسلّم و ائمه اطهار عليهم السلام بر مسئله انتظار فرج تأکید دارند، شيعيان آن سان كه بايد و شايد به اين مسئله اهتمام نورزیده و توجه شایسته ای در شأن مهدویت و عنایت به ابعاد مختلف آن ننموده اند. شاید بتوان اذعان نمود که در سالیان اخیر اقبال قابل توجهی نسبت به این امر صورت گرفته و علمای مهدویت و اساتید صاحب نظر در این زمینه به روشنگری ها و قلم فرسایی های عمده ای پرداخته اند.
در اين ميان عده ای از اصحاب سلوك و دنباله رو عرفان و معنویت با مطرح کردن مسئله خليفه اللّه و انسان كامل و پرداختن به نقش حجت الهي در عالم هستي، تنها به جنبه ماوراءالطبیعیه آن وجود اطهر عنایت داشته و نسبت به ساير جنبه های اساسی آن غفلت ورزيدند.
و همچنین عده ديگری از اصحاب شريعت تنها به جنبه طبيعي آن وجود اطهر عنایت داشته و نسبت به نقش آن حضرت به عنوان امام و پيشواي مردم هیچگونه گرایشی و تلاشی برای فهم این معارف ننموده و تنها تکلیف و وظیفه مردم را در دعا کردن و گریه کردن برای ظهور آن حضرت دانستند تا شاید بدین وسیله حضرت خودشان بیایند.
و نیز عده دیگر هم ضمن همّ و غمّ خود را صرف دو جنبه طبیعی و فرا طبیعی آن وجود مقدس عجل الله تعالی فرجه الشریف نمودند تا به جنبه ظهور فردی حضرت بقیة الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفدا نمودند.
اما از ميان این گروهها، عده ای با در نظر گرفتن همه ابعاد یاد شده، به تبیین معناي دقیق و صحیح انتظار پرداخته و درصدد تشریح وظايف و نقش مردم در زمان غيبت برآمدند. در اين ديدگاه، هم مسئله خلافت الهي انسان كامل مطرح شده و هم به جايگاه و نقش مردم در قبال آن وجود مقدّس توجّه شده و هم به وظیفه مردم در دعا براي حفظ آن وجود اطهر و تعجيل در ظهورش پرداخته شده است که می توان گفت یکی از پیشگامان از عده حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) است که عملاً مسئله مهدویت تشریح کردند. و ديدگاه خود را اینگونه مطرح نمودند:
«البته اين پر كردن دنيا را از عدالت، اين را ما نمي توانيم بكنيم، اگر مي توانستيم مي كرديم. اما، چون نمي توانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. ... اما ما بايد فراهم كنيم كار را، فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براي آمدن حضرت عليه السلام ...»[4].
حضرت امام خمینی(ره) در جايي ديگر نيز درباره مفهوم «انتظار فرج» مي فرمايند:
«انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند. و مقدمات ظهور إن شاء اللّه فراهم شود.»[5]
تبیین انتظار
کلمه «انتظار» از «انْتَظَرَ- انْتِظَاراً»: یعنی «توقع آن چيز را داشت، در آن كار درنگ كرد.»[6]
یا بعبارتی «چشم داشتن» و «چشم به راه بودن»[7]. چشم داشت و چشم به راه بودن به امید یک آینده مطلوب و نیز به امید ظهور یک منجی و بعنوان یک آزادی بخش و... و این نوع انتظار، در حقیقت مفهومي است كه با نهاد همه انسان ها عجين شده است و مي توان گفت كه همه انسان ها به نوعي منتظرند.
به بيان ديگر انتظار يا اميد به آينده مطلوب، همواره همراه و همزاد انسان است و اگر اميد به آينده را از او بگيرند، سرنوشتي پوچ و تباهي خواهد داشت، از این روست كه در بیان نوراني پيامبر أعظم صلي الله عليه و آله وسلّم آمده است:
«الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً. »[8]
«و فرمود: آرزو، رحمت است براى امت من و اگر آرزو نبود مادر بچه اش را شير نمى داد و باغبان نهالى نمى كاشت.[9]»
بنابراین، انتظار و چشم به راه آينده مطلوب بودن عاملی است در وجود انسان كه او را بسوی تحرک و پویایی بیشتر سوق می دهد و اگر این عامل در وجود او ضعیف و یا خاموش گردد منجر به کسالت و رکود او و باعث افول او به سوی پوچی و افسردگی روح تعالی و تکامل او خواهد بود.
معانی انتظار بر اساس آموزه های اسلام:
آنچه از قرائن و شواهد بر می آید این است که؛ اميد به آينده و انتظار فرج خارج از دو معنا در آموزه هاي دين اسلام نیست:
1. انتظار به معنی الأعم 2. انتظار به معنی الأخص
در معنای اول انتظار حالت و جنبه های فردی بیشتر مدنظر است و اهتمام اسلام به اين معناي عام از انتظار و اميد به آينده تا بدان حد بوده كه از يك سو اميد به فرا رسيدن گشايش از سوي خداوند در زمره برترين اعمال برشمرده شده و از سوي ديگر يأس و نااميدي از رحمت خداوند از جمله گناهان كبيره به شمار آمده است.[10]
و البته جنبه های مختلف انتظار را در ماجرای انتظار حضرت یعقوب علیه السلام نسبت به حضرت یوسف علیه السلام می توان به وضوح دید، از آن جمله که؛
قرآن كريم نااميدي از رحمت خدا را از ويژگي هاي كافران برشمرده و از زبان حضرت يعقوب عليه السلام چنين نقل مي كند:
«يا بَنِيَّ اذهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن يُوسُفَ و أخيهِ و لا تَيْأَسُوا مِن رَوحِ اللّه إنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنَ رَوْحِ اللّهِ إلاَّ القَومُ الكافِرونَ.»[11]
« اى پسران من، برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از فرج و رحمت خدا نوميد نشويد، كه جز كافران از رحمت خدا نوميد نگردند.»[12]
و روایات متعدد و بسیاری نیز بر تقویت روحیه امید و انتظار فرج تأکید دارند که در اکثر این روایات از انتظار فرج به عمل و برترین عمل تعبیر شده است.
و اما در معنای دوم انتظار به خروج از دایره فردی و شمولیت آن نسبت به جنبه های اجتماعی و فراگیر آن اشاره و تأکید می شود.
که در آموزه های دینی همانگونه که در تاریخ و روایات مختلف دیده می شود انسان را از سطحی نگر بودن و محدود به فردیت و فردگرایی بسوی عمومیت و عمیق بودن سوق می دهد که انسان علاوه بر اینکه روی خود و تهذیب نفس خویش می پردازد به محیط پیرامون خود نیز توجه داشته باشد و بی تفاوت نباشد و این انتظار در معنای دوم عمق دهی به مسئله انتظار بوده و جنبه اجتماعی آن را تقویت می کند.
انواع ظهور:
بطور کلی بعد از شناخت معانی انتظار به نتایج انتظار که امید است به آن غایت برسند یعنی مسئله ظهور پرداخته می شود:
ما برای ظهور سه نوع معنا متصوریم:
1. ظهور عام 2. ظهور خاص 3. ظهور خاص الخاص
که برای منتظر حقیقی طی این مراحل لازم می آید که از ظهور خاص الخاص به ظهور عام به شرط تقدیر برسد.
ظهور خاص الخاص یعنی اینکه منتظر به وظایف و جایگاه خود در نظام مهدوی طوری آشنا باشد که انگار در سایه عمل به واجبات و ترک محرمات و شناخت وظایف اصیل خود هیچ تفاوتی نداشته باشد که اینک در محضر حضرت حجت بوده و مستقیماً فرامین را از حضرت گرفته و بدان عمل می کند، چون به هرحال با شناخت وظایف خویش اهتمام به انجام وظایف خویش می نماید که در حقیقت می توان گفت حضرت بصورت خاص الخاص برای ایشان ظهور کرده که ارتباط درونی گوش به فرمان بودن را یافته است و مشغول اجرای دستورات مولای خویش است.
و دومین نوع ظهور؛ ظهور خاص است که در این صورت فرد با اهتمام به وظایف نوع سوم ظهور آن قدر پیوند خود را با حضرت حجت روحی و ارواح العالمین له الفدا عمیق می کند که این پیوند باعث ظهور خصوصی حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف بر شخص ایشان می شود که از این قبیل تشرفات در طول قرون متمادی بسیار بوده ولی اندکی از این عده از نوع سوم ظهور گذر کرده و به نوع دوم رسیده بودند مثل سیدبحرالعلوم(ره) که دیگر تشرف ایشان چون طی مسیر ظهور را کرده بودند بصورت ارادی بود نه عنایت محدود به زمان خاص مثل علی بن مهزیار.
و امام نوع اول ظهور نیز برای همگان تقریباً شناخته شده است و آن نیز وقت موعود و سرآمدن انتظار فرج است که برای عموم مردم خواهد بود و البته این نوع ظهور نیز نیاز به تلاش و همت همگانی و زمینه سازی دارد که إن شاءالله انقلاب مهدوی بوقوع بپیوندد.
پی نوشت:
[1] البقره/آیه257.
[2] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) - بيروت، چاپ: دوم،1403 ق./ ج 50، ص: 318.
[3] مترجم: خسروى، موسى /زندگانى حضرت جواد و عسكريين عليهم السلام ( ترجمه جلد50 بحار الأنوار)، ص: 276.
[4] صحيفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمينى، قدس سره)، ج 20، ص 198 ـ 199.
[5] همان، ج 7، ص 255.
[6] بستانى، فواد افرام، فرهنگ ابجدى - تهران، چاپ: دوم، 1375./ متن ؛ ص140.
[7] ر.ك: على اكبر دهخدا، لغتنامه، ذيل كلمه «انتظار»؛ محمد معين، فرهنگ فارسى، ذيل كلمه «انتظار».
[8] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) - بيروت، چاپ: دوم،1403 ق./ج 74؛ ص173.
[9] كتاب الروضة در مبانى اخلاق/ مترجم:رضائى، سيد عبد الحسين /( ترجمه جلد 74 بحار الأنوار)، ص: 191.
[10] ر.ك: سيدعبدالحسين دستغيب، گناهان كبيره، ص 91 - 68.
[11] سوره يوسف 12 آيه 87.
[12] ترجمه قرآن /مرحوم علی مشکینی(ره)/ ذیل آیه.
نظرات شما عزیزان: