جوانى بهار عمر هر انسان محسوب مى شود و در ردیف بزرگترین نعمتهاى الهى قرار دارد. از این رو گفتار کسانى که مى گویند: ((جوانى محض تفریح است)) بیهوده و بى اساس به نظر مى رسد.
جوانى میوه اى است رسیده, در هر سرزمینى فرو افتد باید آنجا را به بارگاه الهى و مدینه فاضله تبدیل سازد. انقلاب بزرگ الهى بپا کند و جامعه انسانى را متحول سازد.
مقام معظم رهبرى, در خطبه نماز جمعه تهران, از جوانان بعد از انقلاب به عنوان ((نسل اسلام)) یاد کردند. از قشرى که رهبر عادل, دیندار و دین شناس, از وى به عنوان ((نسل اسلام)) یاد مى کند چه انتظار مى رود؟
انتظار بزرگ و معجزه آسا, انتظار ایثار, دیندارى و دین شناسى, عشق به شناخت, جستجو و تحقیق, خلاقیت و نوآورى, نواندیشى و بلند اندیشى, حضور و حماسه آفرینى, تعهد توإم با تخصص و... و در یک کلمه در:
((هسته مرکزى بسیج بیست میلیونى)) قرار داشتن.
على(ع) مى فرمایند:
((شیئان لایعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب والعافیه; دو چیز است که قدر وقیمت شان را نمى شناسند مگر کسى که آن را از دست داده باشد, یکى جوانى و دیگرى تندرستى و عافیت است))!(1)
بنابراین, از سخن امام على(ع) بدست مىآید که خود جوانان هستند که باید از سرمایه جوانى پاسدارى و پاسبانى بکنند. اگر خود جوانان, جوانى را پاس ندارند از چه کسانى انتظار مى رود که از جوانى نگهبانى کنند؟
متإسفانه در طول تاریخ بیش از همه, خود جوانان بودند که جوانى را به بها و سرمایه اندک فروختند و جوانى را به بازیچه گرفته اند.
خود باختگى بزرگترین خطرى بود که جوانان با آن مواجه بودند.
على(ع) فرمودند:
((من قل ذل; هر کس خود را کوچک انگارد, خوار گردد.))(2)
خودباختگى از ناحیه هر کس و در برابر هر چیز و هر کس باشد ذلتآور است.
اگر از ((روح روایات)) بدست مىآید, جوانى قیمت ندارد و هر جوانى به تنهایى مساوى است با یک جهان بزرگ و یک معدن معنوى, چه کسى باید آن را پاس بدارد؟!
غیر از این است که بیش از همه خود جوانان باید از آن پاسدارى کنند و سپس به کشف و بهره ورى آن دست زنند.
کسى که خودش از چشم خویش پاسبانى نمى کند و قدر و قیمتش را نمى شناسد چگونه انتظار دارد بیگانه از چشمش نگهبانى کند؟!
من از مفصل این نکته مجملى گفتم
توصد حدیث مفصل بخوان از این مجمل
به هر تقدیر روى زمین بدبختى نیست. مانع زیاد است و با اراده و تصمیم همیشه از مانع مى گذرد. همه انسانها بزرگ هستند مگر آنکه به گفته ((سه نگseneyue) ((): ((آدمى گور خود را به دندان خویش مى کند.))
على(ع) این روان شناس بزرگ الهى مى فرمایند:
((فهل ینتظر اهل بضاضه الشباب الا حوانى الهرم; آنکه در شادابى جوانى است, چه انتظار مى برد جز شکست پیرى را, که نزد وى رخت گشاید.))(3)
از فرصت طلایى دوره جوانى به بهترین وجه ممکن باید استفاده کرد.
لحظه اى غفلت در این دوره روا نباشد, چون تنها چیزى که جاى جبران براى آن باقى نمى ماند از دست دادن فرصت است. به هر تقدیر تا دیر نشده باید دست و پا کرد و به لحظه لحظه هاى فرصت طلایى دوره جوانى ((بوسه)) زد و آن را توتیاى چشم نمود.
خلاصه کسى را بر بال ملأک سوار نکردند و به عرش نبرده اند و تا به حال کسى یک شبه به عرش دسترسى پیدا نکرده است. با استفاده از فرصت ها, باید براى فراتر از عرش رفتن برنامه ریزى کرد.
در این نوشتار کوتاه, درصدد هستیم, دیدگاه امام على(ع) را در مورد جوانان بررسى نمأیم تا بدانیم حضرت از میان سه دیدگاه جوانگرا, کلانسالگرا و شایسته سالارگرایى. چه دیدگاه مناسبى را مورد تإیید و یا مورد تإکید قرار مى دهند؟
در این نوشتار تحت این عناوین بحث مى شود که عبارتند از:
1ـ درآمد. 2ـ جوان کیست و جوانى چیست؟ 3ـ علل و عوامل سقوط و صعود جوانان. 4ـ جوانان در تاختگاه تهاجم. 5 ـ شنا در شنزارها و...
جوان کیست و جوانى چیست ؟
حضرت امیر(ع) در شعرى منسوب به وى مى فرمایند:
اتزعم انک جرم صغیر
و فیک انطوى العالم الاکبر
آیا گمان مى برى که تو یک جرم کوچک هستى, در حالى که دنیاى بزرگى در تو پیچیده است.(4)
جوان خورشید فروزان و بزرگى است در حال شدن و خودشکوفایى, همراه با توفان آرامى که در درون او پنهان است.
آیت الله شهید دکتر بهشتى مى فرمایند:
((انسان, موجودى در حال شدن است. و نه فقط انسان, بلکه همه موجودات عالم طبیعت واقعیت هایى شدنى هستند. ولى انسان, در میان همه موجودات, شدنش شگفت انگیزتر است. اى انسان[ و اى جوان] تو سراپا شدنى.))(5)
موجى که از اقیانوس بیکران درون جوان برمى خیزد, به راحتى قابل کنترل نیست. با مد پرستى, تجمل خواهى, راحت طلبى, خودباختگى, وقت گذرانى, سرگرمیهاى پوچ دشمن پسند, فشارهاى روانى و عصبى, سرگردانى و سردرگمى, خودآزارى و دگرآزارى و... نه تنها به راحتى قابل کنترل نیست بلکه هر چه زمان بگذرد, بر تعداد قربانیان این حادثه افزوده خواهد شد. راه پیشگیرى و درمان را باید از سرچشمه ها دریافت نمود.
على(ع) در وصیت نامه آسمانى خود مى فرمایند:
((اوصیکما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغه کتابى بتقوى الله و نظم امرکم, و صلاح ذات بینکم...; شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد, سفارش مى کنم به ترس از خدا و آراستن کارها و آشتى ها...))(6)
جوانى دوره نازها, طنازیها و جلوه فروشیهاى تند و فراوان و در عین حال بى دوام و زودگذر است. جوانى را چه نیکو, به هواى بهاران تشبیه کرده اند; یک لحظه آفتابى و سوزان, دگر لحظه بارانى و سرد, حالى توفانى و سپس آرام! راستى مگر از توفان, مى توان انتظار سامان و ثبات و یکنواختى و هماهنگى داشت؟
جوانى دوره توفانى و بى قرارى روح است. بى قرارى و توفانى که ممکن است, سالها به طول انجامد.(7)
به هر صورت, جوانان در شکارگاه شیطان هاى بزرگ و کوچک قرار دارند و سرنوشت یک جوان, به این شبیه ماند که انگار یک جوان ((پرواز آزمایشى)) را در پیش رو دارد که در صورت رعایت نکات ایمنى, به صعود سرافراز دست خواهد یافت و در صورت سرپیچى, با سقوط شکننده مبتلا و مواجه خواهد گشت.
نکات ایمنى در کلام امام على(ع) ((تقواى الهى)) است.
در اول وصیت نامه مى فرمایند:
((اوصیکما بتقوى الله و إن تبغیا الدنیا و بغتکما; شما[ حسن و حسین علیهما السلام] را سفارش مى کنم به ترسیدن از خدا, اینکه دنیا را مخواهید هرچند دنیا پى شما آید.))(8)
علل و عوامل سقوط جوانان:
1ـ خودباختگى:
على (ع) در حدیثى زیبا, به این بیمارى و خطر آن گوشزد مى نمایند; مى فرمایند: ((من قل ذل; هر کس خود را کوچک انگارد, خوار گردد.))(9)
از دیدگاه اسلام, خودباختگى به هر شکل ممکن محکوم است; چه خودباختگى در مقابل افراد باشد اعم از خودى و غیر خودى و چه در مقابل فرهنگها. هر انسانى باید خودش را باور کند و در جهت رشد و خودشکوفایى خویش, تلاش بکند. جایگاه اصلى خویش را بیابد و درصدد اصلاح و تزکیه نفس برآید و براى رسیدن به خودباورى وسپس زیستن خدا محورى از هیچ تلاشى دریغ نورزد.
منشإ و ریشه بوجود آمدن ((گروههاى ضد فرهنگ)) مانند رپrap) ), راکrack) ), هوى متالheavy metal) ), متالیکاmetalica) ), صلح و دوستىpeace) )(10) و... خودباختگى است و به دنبال آن خودفروشى و خودکشى روانى و کشتن روانها است.
امام على(ع) مى فرمایند:
((یا إیها الناس اتقوا الله فما خلق امرو عبثا فیلهو و لا ترک سدى فیلغو; مردم! از خدا بترسید که هیچ انسانى بیهوده آفریده نگردید تا به بازى بپردازد و او را واننهاده اند تا خود را سرگرم بى فایدت سازد.))(11)
2ـ خود بزرگ بینى و خودستایى:
خطر خودستایى کمتر از خود باختگى نیست. چونکه بنیانگذار استکبار, ((شیطان رجیم)) است.
امام على(ع) نسبت به این خطر ضد اخلاقى هشدار مى دهند; مى فرمایند: ((و ما انت والفاضل و المفضول...; تو را بدین چه کار که چه کسى برتر است و که فروتر؟ ... پس آهن سرد مکوب و آب در غربال مپیماى.))(12)
3ـ شبهات واخورده:
امام على(ع) مى فرمایند:
((و انما سمیت الشبهه شبهه لانها تشبه الحق; شبهه را شبهه نامیده اند چون حق را ماند.))(13)
شبهه باتلاقى است که هر کس در آن گیر کند, آسیب بیند و یا سرنگون گردد.
در حدیثى زیبا از امام صادق(ع) آمده:
اگر امر دایر شد بین دو کار که یکى نجات اسیر مسلمان در دست کفار باشد و دیگرى جواب به شبهه, شما اسیر را رها کن هرچند مسلمان باشد و به آن شبهه پاسخ بگو. زیرا شبهه باعث انحراف فرد مى شود ولى اسیر در صورت کشته شدن, شهید گشته و پیروز شده است.
امام على(ع) در این زمینه مى فرمایند:
((یعملون فى الشبهات و یسیرون فى الشهوات[ ;برخى] به شبهت ها کار مى کنند و به راه شهوت ها مى روند.))(14)
به هر تقدیر اگر به شبهات مردم عموما و به سوالات و شبهات جوانان خصوصا, بصورت مستدل, مستند و منطقى, پاسخ گفته نشود, زمینه و بسترى مناسب فراهم مى گردد تا اهریمنان توسط این اهرم, شخص و شخصیت فرد را به خدمت بگیرند.
4ـ محیط:
خانواده, مدرسه, دانشگاه و اجتماع, در تربیت و شکل گیرى شخصیت کودکان, نوجوانان و جوانان, نقش بسزایى ایفا مى کنند. اگر محیط از سلامت و امنیت برخوردار نباشد, نتیجه معکوس خواهد داشت و به جاى صعود, سقوط ابدى عاید فرزندان خواهد شد.
امام على(ع) در مورد تإثیر محیط بر شخصیت اشخاص مى فرمایند:
((سرزمین شما به آب نزدیک است, و دور از آسمان, ضررهایتان اندک است و سفاهت در شما نمایان, نشانه تیر بلأید و طعمه لقمه ربایان و شکار حمله کنندگان.))(15)
5ـ همالان (همسالان):
پیامبر اکرم(ص) در یک شبیه بسیار زیبا و آموزنده مى فرمایند:
مثل دوست نیک به عطارى است و مثل دوست بد به جوشکارى.
همانسان که به صرف ورود به عطارى, مشامت عطرآگین مى گردد ولو عطر خریدارى نکنى, صرف رفت وآمد با دوستان نیک بر انسان تإثیر مثبت خواهد گذارد ولو کارى در حق انسان انجام ندهند. همچنین است در مورد دوستان بد, همانطورى که به صرف ورود در جوشکارى مشامت آزار مى بیند ولو بدنت را نسوزانند, صرف رفت و آمد با دوستان بد, مسیر زندگى انسان را معکوس و یا مشکوک مى کند.
امام على(ع) مى فرمایند:
((آنکه زمام خود را به دست سستى سپارد, حقوق را خوار دارد, و آن که سخن چین را پیروى کند, دوست را از دست بدهد.))(16)
6ـ تهاجم و شبیخون فرهنگى:
حضرت امیر(ع) فتنه هاى دشمن را به دریاى متلاطم تشبیه کرده اند: مى فرمایند:
((عقدت رایات الفتن المعضله, و اقبلن کاللیل المظلم, والبحر الملتطم; سپاه فتنه از هر سو درفش بر بسته برخیزد, و چون شب تار و دریاى زخار, روى آرد و به هم درآمیزد...))(17)
فتنه انگیزان همسان شتر مست دندان تیز کرده اند و به هیچ کس رحم نمى کنند. پیر و جوان نمى شناسند و کل بشریت را طعمه و شکار مناسبى براى خود مى دانند.
امام على (ع) در مورد تهاجم فتنه ها مى فرمایند:
((کن فى الفتنه کابن اللبون لا ظهر فیرکب, و لا ضرع فیحلب; هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش نه پشتى تا سوار شوند و نه پستانى تا شیرش دوشند ـ چنان زى تا در تو طمع نبندند. ـ))(18)
نه تنها به دشمن نباید سوارى داد بلکه باید براى سوارگشتن برفتنه و دشمن, آمادگى لازم و همه جانبه اى پیدا کرد.
7ـ شهوت پرستى و مد ستایى:
یکى از عوامل تشدید شهوت, جوانى است که باید تخفیف یابد و مهار گردد.
امام على(ع) مى فرمایند:
((قد خرقت الشهوات عقله; خواهشهاى جسمانى پرده خردش را دریده.))(19)
امام على(ع) در مورد تجمل پرستى و مدستایى اشارت نیکویى دارند, مى فرمایند:
((به پیامبر پاکیزه و پاک(ص) خود اقتدا کن... پرده اى به در خانه او آویخته بود, که تصویرهایى داشت, یکى از زنان خویش را گفت:
((این پرده را از من پنهان کن, هرگاه بدان مى نگرم, دنیا و زیورهاى آن را به یاد مىآورم)). پس به دل خود از دنیا روى گرداند, و یاد آن را در خاطر خود مى راند, و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند تا زیورى از آن برندارد... ))(20)
واقع امر این است که تجمل پرستى و مدستایى, انسانیت بشریت را زندانى کرده, جان و روح انسانها را به بازیچه گرفته است. ((هسته مرکزى شخصیت)) انسانها, به خاطر تجمل پرستى و مدستایى زیر سوال رفته و کسى هم براى پیشگیرى و درمان آن اقدام نمى کند. چقدر خانواده ها و جوانان به خاطر روى آوردن به تجمل و مدستایى ضایع گشته اند؟...
در سال امیرالمومنین(ع) پیروان پیامبر اکرم(ص) و على بزرگ(ع) تصمیم بگیرند این خطبه (160) حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه را چند بار بخوانند و بعد درصدد قضاوت بنشینند و زندگى خویش را مورد محک قرار دهند تا ببینند منشإ مشکلات و فشارهاى روانى کجا است!...
8ـ بیکارى و اعتیاد:
9ـ استرس و فشارهاى روانى:
خلاصه
عوامل مختلف دست به دست هم مى دهند و زمینه انحراف و سقوط یک جوان را فراهم مى سازند.
خودباختگى, خودبزرگ بینى و خودستایى, باتلاق شبهه و شبهات واخورده, محیط, همالان یا همسالان, تهاجم فرهنگى, شهوت پرستى و مدستایى, بیکارى, اعتیاد, استرس و فشارهاى روانى و... از جمله عواملى هستند که جوان را در گرداب سرگردانى فرو مى برند و سپس وى را در میدان تیر دشمن به عنوان ((سیبل)) آماده مى سازند.
نظرات شما عزیزان: