دو واژه «قسط» و «عدل» گاه به صورت جداگانه به كار مى روند، که تقريباً مفهومى معادل يكديگر دارند، و گاه در برابر هم واقع مى شوند، مانند حديث معروفى كه شيعه و اهل سنّت از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل كرده اند كه فرمود: «لَوْ لَمْيَبْقَ مِنَ الدُّنْيا اِلاّ يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدى فَيَمْلأُها عَدْلا و قِسْطاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»(1)؛ (اگر از عمر جهان جز يك روز باقى نماند، خداوند آن روز را طولانى مى كند تا مردى از فرزندان من، قيام نمايد و زمين را از عدل و داد پر كند آن گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد). در اين روايت و مانند آن «عدل» و «قسط» در برابر هم قرار گرفته همان گونه كه «جور» و «ظلم» در برابر يكديگر است.
در اين كه ميان اين دو چه تفاوتى است؟ ممكن است چنين گفته شود: قسط همان گونه كه در معنای لغوى آن آمده به معناى تقسيم عادلانه است و نقطه مقابل آن تبعيض است، بنابراين قسط آن است كه حق هركس به او برسد و به ديگرى داده نشود. ولى عدالت در مقابل جور و تجاوز به حقوق ديگران است، به اين صورت كه فردى حق ديگرى را غضب كرده و براى خود بردارد و مى دانيم عدالت كامل در جامعه انسانى آن زمان برقرار مى شود كه نه كسى تجاوز به حقوق ديگرى كند و نه حق كسى را به ديگرى دهد.
از تعبيرى كه در بعضى احاديث آمده تفاوت ديگرى نيز استفاده مى شود و آن اين است كه عدالت در مورد حكومت و داورى است و قسط در مقابل تقسيم حقوق است. در «لسان العرب» مى خوانيم كه در بعضى از احاديث آمده: «اِذا حَكَمُوا عَدَلُوا وَ اِذا قَسَّمُوا اَقْسَطُوا»(2)؛ (آنها هنگامى كه حكومت مى كنند عدالت پيشه مى كنند و هنگامى كه تقسيم مى نمايند رعايت قسط مى كنند).
اين احتمال نيز وجود دارد كه عدل، مفهومى وسيع تر و گسترده تر از قسط دارد؛ چراكه قسط در مورد تقسيم گفته مى شود و عدل هم در آن مورد و هم در موارد ديگر.(3)
پی نوشت:
(1). من لا يحضره الفقيه، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1413 ق، چاپ دوم، ج 4، ص 177، باب الوصية من لدن آدم؛ در منتخب الأثر في الإمام الثانى عشر عليه السلام، صافى، لطف الله، مكتب آية الله لطف الله الصافي الگلپايگاني، قم، 1422 ق، چاپ اول، 123 حديث به اين مضمون (با تفاوت هاى مختصرى نقل شده) در كتاب نورالابصار نوشته محمّد شبلنجى نيز همين مضمون در روايات متعدّدى آمده است (نور الأبصار في مناقب آل بيت النبي المختار صلى الله عليه و آله و سلم، شبلنجى، مؤمن بن حسن، رضى، قم، بی تا، ص 345، و هذه نبذة من الأحاديث الواردة في حقه).
(2). لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم، دار صادر، بيروت، 1414 ق، چاپ سوم، ج 7، ص 377، ماده: قسط.
(3). پيام قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، با همکاری جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1386 ش، چاپ نهم، ج 4، ص 455.
نظرات شما عزیزان: