تحلیل هجده خصیصه عرشی و فرشی حضرت زهرا(س)| قسمت اول
تحلیل هجده خصیصه عرشی و فرشی حضرت زهرا(س) قسمت اول
دهه فاطمیه و ایام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرصت و توفیقی است برای همه دلدادگان وعاشقان آن حضرت که به تأمل و درنگ پیرامون سیره نظری و عملی و مقام عرشی و فرشی آن حضرت بپردازند، با همین انگیزه و فراهم آوردن بستر چنین تأمل و درنگی (9) خصیصه قدسی و عرشی و (6) خصیصه فرشی و عملی، و (3) خصیصه سیاسی درمجموع ( 18) خصیصه مورد تحلیل قرار گرفت تا شاید توانسته باشیم به صورت همه جانبه نسبت به خصایص آن حضرت معرفت و شناخت حاصل نماییم. از خواننده فهیم انتظار می رود به این یادداشت که در دو شماره تقدیم می گردد و بخش دوم که تحلیل سیره عملی و سیاسی و مسأله امروز ما است، توجه ویژه داشته باشد.
*******
نخستین خصیصه عرشی و قدسی حضرت زهرا سلام الله علیها داشتن مقام (جمع الجمع) است برای اینکه:
اولا؛ ارباب معرفت و عرفان، اسماء و صفات الهی را به صفات جمال و جلال الهی تقسیم می کنند. مقصود از صفات جمال صفاتی هستند چون: رحیم، کریم، رئوف، غفار، ستار و تواب که حقیقت و کنه آن صفات چیزی جز لطف و رحمت حق تعالی نخواهد بود. مقصود از صفات جلال هم صفاتی چون: قاهر، متکبر، منتقم، قوی و شدید العقاب است که کنه و حقیقت آن جز قهر و انتقام نخواهد بود.
ثانیاً؛ ازنظر ارباب معرفت و عرفان هر موجودی به اندازه سعه وجودیش می تواند جلوه ای از صفات جمال و جلال الهی را متجلی و نمایان سازد. در بین موجودات تنها انسان است که قابلیت، استعداد و ظرفیت تجلی سازی را دارد و می تواند مظهر جمیع اسماء و صفات الهی گردد. از همین رو وقتی خداوند در آیه (30) سوره بقره به ملائکه خبر داد: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فی الارض خلیفه : و هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم كه در زمين جانشينى قرار دهم» ملائکه پرسیدند: «قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ : فرشتگان گفتند: آيا كسى را در زمين قرار مىدهى كه در آن فساد كند و خونها بريزد؟ در حالى كه ما با حمد و ستايش تو، تو را تنزيه و تقديس مىكنيم.» این چنین جواب شنیدند: «قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُون : خداوند فرمود : همانا من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد.»
ثالثا: همین انسان ها در متجلی ساختن صفات جمال و جلال الهی به سه دسته تقسیم می شوند: برخی از انبیاء و اولیاء الهی فانی در صفات جلال الهی که حکایت کننده هیبت، عظمت حضرت حق است چون متکبر بودن، قهاریت، و منتقم بودن می باشد فانی می شوند و پیوسته خائف اند چون شعیب پیغمبر که از رسول خدا (ص) نقل شده فرمود: «حضرت شعیب (ع) به عشق خدا آن قدر گریه کرد تا نابینا شد، خداوند او را بینا کرد، باز آن قدر گریست تا نابینا شد، باز خداوند او را بینا کرد، برای بار سوم نیز آن قدر به عشق الهی گریست که نابینا شد، خداوند باز او را بینا کرد، در مرتبه چهارم خداوند به او چنین وحی کرد: «ای شعیب! تا کی به این حالت ادامه میدهی؟ اگر گریه تو از ترس آتش دوزخ است، آن را بر تو حرام کردم، و اگر از شوق بهشت است، آن را برای تو مباح نمودم.» شعیب (ع) عرض کرد: «اِلهِی وَ سَیدِی اَنْتَ تَعْلَمُ اَنِّی ما بَکیتُ خَوْفاً مِنْ نارِک وَ لا شَوْقاً اِلی جَنَّتِک، وَ لکنْ عُقِدَ حُبُّک عَلی قَلْبِی فَلَسْتُ اَصْبِرُ اَوْ اَراک؛ ای خدای من و ای آقای من! تو می دانی که من نه از خوف آتش دوزخ تو گریه می کنم، و نه به خاطر اشتیاق بهشت تو، بلکه حبّ و عشق تو در قلبم گره خورده که قرار و صبر ندارم تا تو را (با چشم دل) بنگرم و به درجه نهایی عرفان و یقین برسم، و مرا به عنوان حبیب درگاهت بپذیری.»
خداوند به شعیب فرمود: «اکنون که دارای چنین حالتی هستی به زودی کلیم و هم سخن خودم موسی(ع) را خدمتگزار تو میکنم.» چنان که در شرح زندگی حضرت موسی(ع) ذکرشده است، حضرت موسی(ع)بیش از ده سال چوپان حضرت شعیب (ع) گردید: بحار، ج ۱۲، ص ۳۸۱ »
و برخی دیگر چون مسیح بن مریم غرق در صفات جمال یعنی صفاتی که نشانگر رحمت واسعه الهی است همچون ستار، غفار، تواب بودن حق تعالی می باشند، ولی پیامبر گرامی «ذوالعینین» و دارای «مقام جمع الجمع» می باشند، به این معنا درهمان حال که نگاه به جمال دارند به جلال دارند و در همان حال که نگاه به جلال دارند به صفات جمال دارند، از همین رو رسولالله صلی الله علیه وآله فرمودند:«کانَ اخی مُوسی عَینُهُ الیُمنی عَمیاء و اخی عیسی عَینُهُ الیُسری عَمیاء وَ انَا ذُو العَینَینِ: صحیفه امام؛ ج ۳، ص ۲۲۶- ۲۲۷»
و پس از پیامبر حضرت زهرا سلام الله علیها به دلیل شباهت ذاتی که با رسول الله داشت مظهر تجلی اسماء الحسنی و صفات جمال و جلال الهی شد و در کسب این سلوک معنوی صاحب مقام «جمع الجمع» شد که از درون صفات جمال، جلال و از درون صفات جلال، جمال را می دید و این خصوصیت ویژه را می توان از عبادت عارفانه و عاشقانه اش جستجو نمود، چرا که :
رسول خدا (ص) در توصیف عبادت آن حضرت که بیانگر مقام جمع الجمع حضرت سلام الله علیها است می فرماید:«آن گاه که فاطمه در محراب عبادت، در پیشگاه پروردگار به نماز مى ایستد، نور عبادتش براى ملائکه ى آسمان درخشیدن مى گیرد؛ به سان نور ستارگان براى اهل زمین و خداوند پر عزت و جلالت، خطاب به فرشتگانش مى فرماید:
ملائکه ى من! بر بنده ام فاطمه، سرور کنیزانم، نظر کنید؛ بر درگاه من ایستاده در حالى که بندبند وجودش از خوف من مرتعش و لرزان است و با تمام قلبش به عبادت من روى نهاده است. شما را گواه می گیرم که شیعیانش را از آتش، نجات و ایمنى بخشیدم... [ رسول الله صلى الله علیه و آله..اما ابنتى فاطمة..متى قامت فى محرابها بین یدى ربها جل جلاله زهرا نورها لملائکة السماء کما یزهر نور الکواکب لأهل الأرض و یقول الله عز و جل لملائکته: یا ملائکتى! انظروا الى امتى فاطمة، سیدة امائى، قائمه بین یدى یرتعد فرائضها من خیفتى و قد اقبلت بقلبها على عبادتى. اشهدکم انى قد آمنت شیعتها من النار.... بحارالانوار: ج ۲۸، ص ۳۸، روایت ۱.»
*******
دومین خصیصه و مقام عرشی و قدسی حضرت فاطمه سلام الله علیها «غایت خلقت بودن» است، فهم صحیح و درک همه جانبه داشتن از این خصیصه فرع بر چند نکته کلیدی است:
1- هرچند خداوند به دلیل«غنی بالذات» بودن، از خلقت عالم غرض فاعلی ندارد و از آن سودی نمی برد ولی به دلیل اینکه حکیم است و هیچ کاری بدون حکمت انجام نمی دهد از خلقت عالم هستی غرض فعلی دارد، از همین رو در آياتی از قرآن كريم به اين موضوع اشاره شده است كه خلقت عالم، سرگرمی و بازيچه وبی غایت و هدف نيست:«و ما خلقنا السَّماء و الارضَ و ما بَينَهُما لَاعِبينَ». (انبياء /۱۶) : و ما، آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست براى بازى نيافريديم؛ «و ما خلقنا السماوات و الارضَ و مَا بَينَهُما لاعبين: و ما آسمانها و زمين و آنچه را بين آنهاست به بازى نيافريديم.» (دخان/۳۸)
2-غرض و غایت عالم هستی و از این که همه را برای انسان آفریده «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً؛ بقره آیه ۲۹.» چیزی نیست جز اینکه بشر به مرحله بندگی رسیده و حضرت حق را عبادت کند و بپرستد، چراکه حق تعالی در قرآن کریم می فرماید:«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ: و جن و انس را نيافريدم مگر براى آنكه مرا عبادت كنند ذاریات، آیه ۵۶.»
3-حقیقت و کیفیت عبادت خداوند در میان انسان ها محقق نمى شود؛ جز با تعلیم و تفسیر و هدایت پیامبران و نبى اکرم که خاتم انبیا و پیام آور دین کامل الهى است. پس صحیح است که گفته شود، عبادت خداوند، جز با وجود پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در میان بندگان محقق نمى شود. از همین روست که حق تعالی فرمود:«لولاک لما خلقت الافلاک»
4-برای اینکه راه نبوت که همان راه بندگی و عبودیت حق تعالی است استمرار پیدا کند خداوند متعال امامت را در نبوت متجلی ساخت و امام علی علیه السلام را مصداق آن قرارداد و رسول اعظم را مکلف به جانشین قراردادن امام علی علیه السلام نمود و فرمود:«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ «67 مائده»اى پيامبر! آنچه را از سوى پروردگارت به تو نازل شده است (در مورد ولايت و جانشينى حضرت على) اعلام كن و اگر چنين نكنى، رسالت الهى را نرساندهاى و (بدان كه) خداوند تو را از (شرّ) مردم (و كسانى كه تحمّل شنيدن اين پيام مهم را ندارند) حفظ مىكند. همانا خداوند گروه كافران را هدايت نمىكند.» به همین دلیل است که در حدیث قدسی آمده است:«لولاعلی لما خلقتک:اگر علی نمی بود شمای پیامبر را نیز خلق نمی کردم»
5-برای اینکه راه نبوت و امامت در عرصه عالم هستی که بندگی بندگان و عبودیت و پرستش حق تعالی است استمرار پیدا کند و به غایت خویش برسد حق تعالی فاطمه سلام الله علیها را خلق نمود، چرا که وی «مجمع البحرین» دریای نبوت و امامت و «مجمع النورین» نور نبوت و امامت و حلقه وصل بین این دو می باشد به برکت وجودی اوست که راه «نبوت و امامت» که درواقع هدف نهایی خلقت است استمرار پیدا میکند، چرا که یازده تن ازائمه اطهار به ویژه آخرین آن ها حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء ازنسل آن حضرت است، از همین روست که جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا و آن حضرت از حق تعالی روایت می کند که فرمود:«یـا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَهُ لَما خَلَقْتُکُما؛ هان اى احمد! اگر تو نبودى، جهان را نمى آفریدم و اگر على نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، من شما دو نفر را نمى آفریدم :المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص615، ینابیع الموده، ج1، ص24، تفسیر قمی، ج1، ص117)
*******
سومین خصیصه عرشی و قدسی حضرت صدیقه شهیده سلام الله علیها مصداق سوره((قدر)) بودن است، فهم و درک این حقیقت و راه پیدا کردن به کنه این خصوصیت مبتنی بر بیان چند نکته پر تامل است:
1- در عظمت شب قدر همین بس که از یک طرف خدای عزوجل در آیه اول سوره قدر خطاب به سید المرسلین نبی گرامی اسلام در اسرار آمیز بودن شب قدر می فرماید:((وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ:.و تو چه دانى كه شب قدر چيست؟)) و از طرف دیگر در آیه چهارم در بیان عظمت شب قدر ان را از هزار شب که مساوی با هشتاد سال است دانسته و می فرماید: ((لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ: شب قدر از هزار ماه بهتر است.))
2- هرچند در این آیات شب قدری که دارای چنین فضیلت برجسته و پر معنا و اسرار آمیزی است معین نشده که قدر کدام شب، از شب های سال است، اما وقتی که آیات اول سوره قدر: ((.إِنا اَنزَلناهُ فی لَیلَهٍ القَدرِ:ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم» و آیه صد و هشتاد سوره بقره ((شَهرُ رَمَضان الَّذی اُنِزلَ فیها لقُرءان .:ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن نازل شده) و همچنین آیه سوم سوره دخان«إِنا اَنزَلناهُ فی لَیلَه مُبارَکهٍ..:ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم)) کنار هم قرار می دهیم به این نتیجه می رسیم که قرآن در یک شب نازل شده وان در شب ماه مبارک رمضان است))
3- هرچند در این آیات شب قدر و ماه مبارک رمضان زمان نزول قران بر قلب رسول اعظم دانسته شد ،ولی منافات با این حقیقت تاریخی و قرآنی ندارد که شروع نزول قرآن از بیست و هفت رجب و همزمان با بعثت بوده است،چراکه مقصود از نزول قرآن در شب قدر،نزول دفعی و صورت ملکوتی ویک پارچه قرآن بوده است نه نزول تدریجی و تنزل یافته آن در قالب حروف و کلمات که در 23 سال از بعثت به تناسب زمان و مکان بر قلب پیامبر اکرم نازل شده است، واین نوع از نزول دفعی را می توان از تدبر در آیات مربوط به نزول قرآن در شب قدر از ماه رمضان که دراین آیات تعبیر به(انزال) در مقابل (تنزیل) شده وامده است:((إِنا اَنزَلناهُ،إِنا اَنزَلناهُ فی لَیلَه مُبارَکهٍ، شَهرُ رَمَضان الَّذی اُنِزلَ فیهاالقُرءان))استفاده نمود،چرا که تنزیل در لغت(راغب اصفهانی، ذیل «نَزَلَ»؛ فیروز آبادی، ج ۵، ص ۴۰) در مواردی گفته میشود که چیزی تدریجا و به صورت پراکنده به وجود می اید، اما «انزال» مفهوم وسیعی دارد که هم نزول تدریجی و هم نزول دفعی را شامل می شود، بنابراین با تفاوت در(انزال) و(تنزیل) می یابیم که نزول قرآن در شب قدر دفعی ولی در 23 سال از بعثت تدریجی بوده است.
4-آنچه که موجب شرافت پیدا کردن شب قدر نسبت به همه شب های سال می شود و به ان قدر و منزلت می بخشد و عیار معنوی و قدسی آن را بالا می برد و نص قرآن بر آن دلالت می کند، یکی نزول قرآن در شب قدر است که قرآن در سوره قدر می فرماید : ((إِنا اَنزَلناهُ فی لَیلَهٍ القَدرِ:ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم)) و دیگری نزول ملائکه الله در این شب است که قرآن درآیه چهارم سوره قدر می فرماید :((تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ :در آن شب، فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان براى انجام هر كارى فرود آيند.))
5-هر چند با رحلت پیامبر گرامی اسلام نزول دفعی و تدریجی قرآن پایان یافته است، ولی(( شب قدر)) برای همیشه ادامه داشته وتا قیامت استمرار می یابد، دلیل براین استمرار آنست که حق تعالی درآیه چهارم سوره قدر نزول ملائک در شب قدر را با فعل مضارع ((تنزل)) که دلالت بر استمرار دارد تعبیر نموده و فرمودند :((تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ))
شاهد دیگر بر اینکه قدر برای همیشه استمرار دارد روایت از امام علی علیه السلام است که از((وجود شب قدر، و صاحب آن)) این چنین یاد مى کند:
((إنَّ لَیْلَةَ الْقَدْر، فی کُلِّ سَنَةٍ. وَ إنَّهُ یُنْزَلُ فی تِلْکَ اللَّیْلَةِ أمرُ السَّنَة. وَ إنَّ لِذلکَ الْأمْر وُلاةً بعدَ رَسولِ اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم. ():شب قدر در هر سال هست. در این شب امور همه ى سال (و تقدیر و سرنوشت ها) فرو فرستاده مى شود. پس از درگذشت پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نیز این شب، صاحبانى دارد...
نتیجه وجمع بندی
بنابراین شب قدر با رحلت پیامبر متوقف نشده، بلکه تا قیامت استمرار خواهد داشت و هر ساله ملائکه الله درشب قدر برقلب انسان کامل فرود می آیند، یعنی همانگونه که بستر ومحل فرود ملائک قلب مطهر و نورانی آن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است، بعد از آن حضرت محل فرود ملائک قلب انسان کامل وزنده ای خواهد بود که در تراز رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد و قابلیت و ظرفیت روحی چون آن حضرت را داشته باشد، وان انسان کاملی که از چنین ظرفیت بالای قدسی برخوردار است اهل بیت پیامبر علیهم السلام ازجمله حضرت زهرا سلام الله علیها می باشند بنابراین مصداق شب قدر ویکی از محل نزول ملائکه الله قلب وجود مقدس حضرت فاطمه سلام الله علیها بوده است.
*******
نظرات شما عزیزان: