بسم الله الرحمن الرحیم
امام جعفر صادق علیه السلام تجارب و رمز موفقیتهای خویش را در 25 بند بیان فرموده اند:
1- طَلَبْتُ الْجَنَّةَ فَوَجَدْتُهَا فِي السَّخَاءِ: طالب بهشت بودم، پس آن را در سخاوت و بخشندگی یافتم.
در سخا کوش ای برادر در سخا
تا بیابی از پی شدت رخا
باش پیوسته جوانمرد ای اخی
زانکه نبود دوزخی مرد سخی [عطار نیشابوری]
حکیمی را پرسیدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است گفت آن که را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست
زکوة مال بدر کن که فضله رز را
چو باغبان بزند بیشتر دهد انگور [سعدی شیرازی]
2- وَ طَلَبْتُ الْعَافِيَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الْعُزْلَةِ: و طالب آسایش بودم، پس آن را در عزلت و خلوت گزینی (مثبت و سازنده مثل اعتکاف) یافتم.
چو درخلوت سرای جان درآئی
حقیقت بنگری دید خدائی
به از خلوت مدان اینجا حقیقت
حضوری جوی بی عین طبیعت
به از خلوت مدان گر راز دانی
که درخلوت رسد سر معانی [عطار نیشابوری، هیلاج نامه]
3- وَ طَلَبْتُ ثِقْلَ الْمِيزَانِ فَوَجَدْتُهُ فِي شَهَادَةِ أَنْ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»: و طالب سنگینی ترازوی اعمالم بودم، پس آن را در شهادت به وحدانیت و یگانگی پروردگار متعال و رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) یافتم.
4- وَ طَلَبْتُ السُّرْعَةَ فِي الدُّخُولِ إِلَى الْجَنَّةِ فَوَجَدْتُهَا فِي الْعَمَلِ لِلَّهِ تَعَالَى: و طالب تسریع و سرعت در ورود به بهشت بودم، پس آن را در كار خالصانه برای خداوند متعال یافتم.
چو درخلوت سرای جان درآئی
حقیقت بنگری دید خدائی
به از خلوت مدان اینجا حقیقت
حضوری جوی بی عین طبیعت
به از خلوت مدان گر راز دانی
که درخلوت رسد سر معانی [سعدی شیرازی]
5- وَ طَلَبْتُ حُبَّ الْمَوْتِ فَوَجَدْتُهُ فِي تَقْدِيمِ الْمَالِ لِوَجْهِ اللَّهِ: و طالب دوست داشتن مرگ بودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خداوند سبحان یافتم.
برگ عیشی به گور خویش فرست
كس نیارد ز پس، تو پیش فرست [گلستان سعدی]
6- وَ طَلَبْتُ حَلَاوَةَ الْعِبَادَةِ فَوَجَدْتُهَا فِي تَرْكِ الْمَعْصِيَةِ: و طالب شیرینی عبادت بودم، پس آن را در ترك گناه و محرمات یافتم.
شکست رنگ می از ترک میگساری ما
نمک به چشم قدح ریخت هوشیاری ما
کم است اشک برای سیاهکاری ما
مگر کند عرق انفعال یاری ما [غزلیات صائب تبریزی]
7- وَ طَلَبْتُ رِقَّةَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهَا فِي الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ: و طالب رقت (نرمی) قلب بودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (مثل روزه) یافتم.
میکند روزه ماه رمضان عمر دراز
مد انعام درین دفتر و این دیوان است
غفلت از تشنگی و گرسنگی کم گردد
که لب خشک بر این بند گران سوهان است
باش با قد دو تا حلقه این در صائب
که مراد دو جهان در خم این چوگان است [غزلیات صائب تبریزی]
8- وَ طَلَبْتُ نُورَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهُ فِي التَّفَكُّرِ وَ الْبُكَاءِ: و طالب روشنی قلب بودم، پس آن را در تفکر و گریستن یافتم.
اي برادر تو همان انديشه اي
مابقي تو استخواني و ريشه اي(277/2)
گر گُل است انديشه ات، گلشني
ور بـــود خـاري، هيمة گُلخني(278/2) [مولوی]
9- وَ طَلَبْتُ الْجَوَازَ عَلَى الصِّرَاطِ فَوَجَدْتُهُ فِي الصَّدَقَةِ: و طالب (آسانی) عبور بر صراط بودم، پس آن را در صدقه دادن یافتم.
گر کنی خیری بدست خویش کن
خیر خود را وقف هر درویش کن
یک درم کان را بدست خود دهند
به بود زان کز پی او صد دهند
گر ببخشی خود یکی خرمای تر
بهتر از بعد تو صد مثقال زر [عطار نیشابوری، پندنامه]
10- وَ طَلَبْتُ نُورَ الْوَجْهِ فَوَجَدْتُهُ فِي صَلَاةِ اللَّيْلِ: و طالب روشنایی چهره بودم، پس آن را در نماز شب یافتم.
شب خيز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دري به شب بود بربندند
إلا که در دوست به شب باز کنند[رباعی شمارهٔ ۲۶۰، ابوسعید ابوالخیر]
11- وَ طَلَبْتُ فَضْلَ الْجِهَادِ فَوَجَدْتُهُ فِي الْكَسْبِ لِلْعِيَالِ: و طالب فضیلت جهاد بودم، پس آن را در کسب هزینه زندگی اهل و عیال (زن و فرزند) یافتم.
لقمهای کو نور افزود و کمال
آن بود آورده از کسب حلال
علم و حکمت زاید از لقمهٔ حلال
عشق و رقت آید از لقمهٔ حلال
چون ز لقمه تو حسد بینی و دام
جهل و غفلت زاید آن را دان حرام [مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول]
12- وَ طَلَبْتُ حُبَّ اللَّهِ عز و جل فَوَجَدْتُهُ فِي بُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِي: و طالب دوستی خداوند سبحان بودم، پس آن را در دشمنی با گنهكاران (تبری) یافتم.
13- وَ طَلَبْتُ الرِّئَاسَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي النَّصِيحَةِ لِعِبَادِ اللَّهِ: و طالب سروری و بزرگی بودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.
14- وَ طَلَبْتُ فَرَاغَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهُ فِي قِلَّةِ الْمَالِ: و طالب آسایش قلب بودم، پس آن را در كمی مال و ثروت یافتم.
15- وَ طَلَبْتُ عَزَائِمَ الْأُمُورِ فَوَجَدْتُهَا فِي الصَّبْرِ: و طالب انجام كارهای پر ارزش بودم، پس آن را در صبر و شكیبایی یافتم.
صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست [سعدی شیرازی]
16- وَ طَلَبْتُ الشَّرَفَ فَوَجَدْتُهُ فِي الْعِلْمِ: و طالب بلندی قدر و حسب بودم، پس آن را در علم و دانش یافتم.
به دهقان نادان چه خوش گفت زن:
به دانش سخن گوی یا دم مزن [سعدی شیرازی]
17- وَ طَلَبْتُ الْعِبَادَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الْوَرَعِ: و طالب عبادت بودم، پس آن را در ورع و پرهیزكاری یافتم.
دل اندر وَرَع آن زمانی ست پاک
که دور آید از لقمه شبهه ناک
کسانی که راه ورع رفته اند
ره خوردن شُبهه نگرفته اند
18- وَ طَلَبْتُ الرَّاحَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الزُّهْدِ: و طالب آسایش و راحتی بودم، پس آن را در زهد و پارسایی یافتم.
در زمين ديگران خانه مکن
کار خود کن، کار بيگانه مکن [مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم]
19- وَ طَلَبْتُ الرِّفْعَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي التَّوَاضُعِ: و طالب برتری و بزرگواری بودم، پس آن را در تواضع و فروتنی یافتم.
از تواضع می شود ظاهر عیار پختگی
حجت قاطع بود از میوه ها افتادگی
از ته دیوارها می آورد سالم برون
با همه بی دست و پایی سایه را افتادگی[غزل شمارهٔ ۶۶۹۷، صائب تبریزی]
20- وَ طَلَبْتُ الْعِزَّ فَوَجَدْتُهُ فِي الصِّدْقِ: و طالب عزت (ارجمندی) بودم، پس آن را در صداقت و درستی (راستگویی) یافتم.
راستی کن، که راستان رستند
در جهان راستان قوی دستند
راستگاران بلندنام شوند
کجروان نیم پخته خام شوند
یوسف از راستی رسید به تخت
راستی کن، که راست گردد بخت [اوحدی مراغه ای)
21- وَ طَلَبْتُ الذِّلَّةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الصَّوْمِ: و طالب نرمی و فروتنی بودم، پس آن را در روزه داری یافتم.
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
تا تو تاریک و ملول و تیرهای
دان که با دیو لعین همشیرهای [مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول]
22- وَ طَلَبْتُ الْغِنَى فَوَجَدْتُهُ فِي الْقَنَاعَةِ: و طالب توانگری و بی نیازی بودم، پس آن را در قناعت یافتم.
خدا را ندانست و طاعت نکرد
که بر بخت و روزی قناعت نکرد
قناعت توانگر كند مرد را
خبر كن حریص جهانگرد را [سعدی، بوستان، باب ششم در قناعت]
23- وَ طَلَبْتُ الْأُنْسَ فَوَجَدْتُهُ فِي قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ: و طالب آرامش و انس بودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.
24- وَ طَلَبْتُ صُحْبَةَ النَّاسِ فَوَجَدْتُهَا فِي حُسْنِ الْخُلُقِ: و طالب همراهی و گفتگوی با مردم بودم، پس آن را در حسن خلق و خوشخویی یافتم.
25- وَ طَلَبْتُ رِضَى اللَّهِ فَوَجَدْتُهُ فِي بِرِّ الْوَالِدَيْنِ: و طالب جلب رضایت خداوند سبحان بودم، پس آن را در نیكی به والدین (پدر و مادر) یافتم.
________________________________________
منبع: مستدرک الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810؛ معارج الاصول الى معرفة آل الرسول: 54؛ «مَجْمُوعَةُ الشَّهِيدِ، رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ رُوِيَ عَنْ مَوْلَانَا جَعْفَرٍ الصَّادِقِ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ...» - امام صادق علیه السلام
نظرات شما عزیزان: