جلوه اي از حقايق
همان گونه كه گذشت، عرفان و تصوف گرايان به گونه اي به مبارزه با حادثه عاشورا پرداخته اند. عبدالقادر گيلاني مبتكر اين شيوه، نزد اهل تسنّن بسيار گرامي به شمار مي رود. با وجود اين هيچ گاه حقيقت مخفي نمانده و حقايق بر قلم و گفتار برخي از علماي اهل سنّت جاري شده و اين شيوه ها را رد كرده اند.
ابوالفرج ابن جوزي حنبلي كه از دانشمندان بزرگ عامه است، در اين باره مي نويسد:
قد ذهب قوم من الجهّال بمذهب أهل السنّة، فقصدوا غيظ الرافضة، فوضعوا أحاديث في فضل عاشوراء، ونحن برآء من الفريقين;1
اين كارها را (يعني برگزاري جشن و مجالس سرور و شادي در ايّام عاشورا) نواصبي از اهل شام انجام مي دهند تا به واسطه اين اعمال شيعيان را آزار دهند. حتّي آنها براي اين كارها احاديثي را جعل مي كنند. ما از هر
دو گروه (يعني هم گروه اوّل كه عزاداران باشند و هم گروه دوم كساني كه مجالس سرور در روز عاشورا برپا مي كنند) اعلام بي زاري مي كنيم.
عيني حنفي كه يكي ديگر از دانشمندان سنّي است، در ردّ اين ديدگاه مي گويد:
اختلق أعداء أهل البيت أحاديث في استحباب التوسعة علي العيال يوم عاشوراء والاغتسال والخضاب والاكتحال;2
دشمنان اهل بيت احاديثي را در فضيلت، ارزش و استحباب عيدي دادن به خانواده و افزودن بر خرج و مخارج در روز عاشورا، جعل كرده اند.
اينان كساني را كه معتقدند روز عاشورا عيد است و در باره آزردن اهل بيت و شيعيانشان حديث جعل كرده اند، به عنوان «نواصب» خوانده اند. 1 . الموضوعات: 2 / 199.
2 . عمدة القاري: 5 / 347.
موضع گيري ديگر
موضع گيري ديگر
چنان كه گذشت، گروهي به شهادت و قتل سيّدالشهداء عليه السلام توسط يزيد اقرار نمي كنند، بلكه منكر هستند. در مقابل آنها گروهي ديگر موضع گيري ديگري كرده اند. اينان كه از دانشمندان بزرگ اهل سنّت نيز هستند و نزد آنان بسيار بلندمرتبه اند، بر قاتل بودن يزيد اقرار دارند، امّا درباره واقعه كربلا نظر خاصّي ندارند و به اين حادثه عظيم تاريخي بي توجهي مي كنند.
ابن قيّم جوزيّه از برجسته ترين شاگردان ابن تيميّه مي گويد:
ونعتقد حبّ آل محمّد وأزواجه وسائر أصحابه رضوان اللّه تعالي عليهم، ونذكر محاسنهم وننشر فضائلهم ونجلّ ألسنتنا وقلوبنا عن التطلّع فيما شجر بينهم، ونستغفر اللّه لهم ونتوسّل إلي اللّه تعالي باتّباعهم ونري الجهاد والجماعة ماضياً إلي يوم القيامة والسمع والطاعة لولاة الأمر من المسلمين واجباً في طاعة اللّه تعالي دون معصيته، لا يجوز الخروج عليهم ولا المفارقة لهم. ولا
نكفّر أحداً من المسلمين بذنب عمله ولو كبر، ولا ندع الصلاة عليهم، بل نحكم فيهم بحكم النبي، ونترحّم علي معاوية، ونكل سريرة يزيد إلي اللّه تعالي;1
ما به خاندان رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله و همسران پيامبر و ديگر اصحاب او محبّت و اعتقاد داريم و فضايل و مناقب ايشان را نقل مي كنيم و زبان و قلب هايمان را از نقل كارهاي ناشايستي كه از آنها سر زده، باز مي داريم و براي آنها طلب مغفرت مي كنيم و پيروي از ايشان را وسيله توسّل به خدا قرار مي دهيم2... و كسي حق قيام بر وليّ امر را ندارد، گرچه از او گناه كبيره اي سر بزند(!) تكفير او بر كسي جايز نيست... و براي معاويه طلب رحمت مي كنيم و يزيد را به خداوند متعال واگذار مي كنيم تا هر چه مقتضي ببيند در موردش عمل كند.
شمس الدين ذهبي از بزرگان اهل تسنّن، بي توجهي خود را به رغم اعتراف به قاتل بودن يزيد و شهيد بودن سيّدالشهداء عليه السلام اين گونه ابراز مي كند:
افتتح دولته بمقتل الشهيد الحسين عليه السلام واختتمها بواقعة الحرّة، فمقته الناس;3
او (يزيد) حكومتش را با به شهادت رساندن حسين عليه السلام آغاز كرد و سال آخر حكومتش به واقعه حرّه پايان يافت.
او در ادامه مي گويد:
يزيد ممّن لا نَسُّبه ولا نحبّه;4
يزيد از كساني است كه ما نه او را دشنام مي دهيم و نه دوست مي داريم.
بي توجهي به قضيّه سيّدالشهداء عليه السلام روشي ديگر براي مبارزه و كم رنگ جلوه دادن ماجراي كربلاست كه برخي از علماي عامه آن را برگزيده اند.
اكنون اين پرسش ها مطرح است:
به
راستي آيا آنان با وجود آن همه تأليفات در تاريخ و علوم مذهبي، حقيقت را نمي دانند؟ اگر حقيقت را مي دانند، چرا سكوت مي كنند؟ نه انكار مي كنند، نه تأييد، از طرفي چرا عمل يزيد را زير سؤال نمي برند؟ و ده ها چراي ديگر.
اين بررسي و پژوهش پاسخ اين پرسش ها را از كلمات ديگر دانشمندانشان استنباط و استخراج خواهد كرد و عبارت هايي را در پي خواهد آورد كه بنا بر آن ها، برخي معتقدند كه يزيد، حسين بن علي عليهما السلام را كشته و كار خوبي هم كرده است.
آري، اين افراد، نه فقط براي شيعيان نفرت انگيزند، بلكه بزرگان سنّي ها نيز آنان را لعنت و نفرين مي كنند، چنان كه خواهد آمد. 1 . اجتماع الجيوش الاسلاميّه: 1 / 104.
2 . گفتني است كه اين مطلب از ابن قيّم درباره توسّل به افرادي براي تقرّب به خداوند متعال، در جاي خود براي محققان بسيار مفيد است.
3 . سير اعلام النبلاء: 4 / 38.
4 . سير اعلام النبلاء: 4 / 36.
چكيده بحث
چكيده بحث
چنان كه گذشت، برخي از دانشمندان بزرگ اهل تسنّن، به روش هاي گوناگون به مخالفت و مبارزه با زنده ماندن روز عاشورا و بقاي نام سيّدالشهداء عليه السلام پرداخته اند. آنان به خوبي مي دانستند كه مسلمانان با شنيدن مقتل و مصيبت ها و بلاهايي كه بر فرزند پيامبر صلي اللّه عليه وآله آورده اند، خود به خود حكومت هاي جور و ظلم را زير سؤال خواهند برد، پس بايد با زنده ماندن اين روز مبارزه كرد.
مبارزه آنان گاهي از راه تقوا، گاهي از طريق ايجاد شك در
واقعه و قاتل بودن يزيد و گاهي روش عرفاني است كه بنا بر آن، سيّدالشهداء عليه السلام را شهيد و داراي كمال و درجه والايي مي دانند كه در روز عاشورا بدان دست يافته است و از اين رو، عاشورا را روز فرح و شادي بايد ناميد(!)
اقرار به قاتل بودن يزيد و تأييد كار او
اقرار به قاتل بودن يزيد و تأييد كار او
گروهي ديگر از علماي اهل سنّت در راستاي مبارزه و خاموش نمودن چراغ هدايت، قلم را به گونه اي ديگر چرخانده و پا را فراتر نهاده و به قاتل بودن يزيد اعتراف نموده اند. آنان در اين شيوه به كار يزيد بن معاويه رنگ و لعابي شرعي زده و او را در اين جنايت تأييد مي كنند(!)
آنان مي گويند: حكومت يزيد، شرعي بوده و امام حسين عليه السلام بر حكومت شرعي الهي قيام نموده است(!)
به عبارتي ديگر، تكليف شرعي يزيد و يزيديان اين بوده كه حضرت را به قتل برسانند و (العياذ باللّه) قاتلان آن حضرت، به دستور خود پيامبر اكرم صلي اللّه عليه وآله عمل كرده اند(!)
ابن خلدون و ستيزه جويي با شهادت سيّدالشهداء
ابن خلدون و ستيزه جويي با شهادت سيّدالشهداء
ابن خلدون مورخ نامي و مشهور، مقدّمه اي بر كتاب تاريخ خود نوشته كه با عنوان مقدمه ابن خلدون در محافل علمي معروف است. البته به اين كتاب از بُعد خاصّي توجّه كرده اند و شايد بعضي از نويسندگان كشور ما نيز از همان روي براي اين كتاب و نويسنده اش احترام مي گزارند.
حافظ سخاوي از بزرگان راويان حديث و تاريخ نگاران اهل تسنّن، در شرح حال ابن خلدون مي نويسد كه استادم ابن حجر عسقلاني1 درباره ديدگاه استاد خودش ابوالحسن هيثمي، پيرامون ابن خلدون مي گفت: ابوالحسن هيثمي را ديدم كه به شدّت از ابن خلدون نكوهش مي كرد و عليه او حرف هايي مي زد.
ابن حجر در ادامه مي گويد: از هيثمي علّت اين موضع گيري را درباره ابن خلدون پرسيدم. او در پاسخ گفت:
أنّه بلغه أنّه ذكر الحسين بن
علي رضي اللّه عنهما في تأريخه فقال: قتل بسيف جدّه;
چرا كه ابن خلدون در تاريخ خود درباره حسين بن علي رضي اللّه عنهما مي گويد: آن شمشيري كه حسين بن علي به توسّط آن به قتل رسيده، همان شمشير جدّش پيامبر بوده است(!)
ابن حجر مي افزايد:
فلمّا نطق شيخنا بهذه اللفظة أردفها بلعن ابن خلدون وسبّه وهو يبكي;2
هنگامي كه شيخ ما اين كلام را از قول ابن خلدون نقل كرد، بر او لعنت فرستاد و دشنام داد در حالي كه گريه مي كرد و اشك مي ريخت(!)
سپس سخاوي از ابن حجر عسقلاني نقل مي كند كه اين كلام را در نسخه موجود از تاريخ ابن خلدون، نيافته است.
از اين جا معلوم مي شود كه نسخه هاي تاريخ ابن خلدون متفاوت بوده، ولي بنا بر نسخه اي كه در دست حافظ ابوالحسن هيثمي بوده، ديدگاه ابن خلدون درباره شهادت حسين بن علي، چنين بوده است.3
اين تصرفات در بسياري از كتاب هاي تاريخي واقع شده است. آن گاه كه من به تاريخ ابن خلدون مراجعه كردم، متوجّه شدم كه ناشر كتاب متذكر مي شود كه سه يا چهار صفحه از اين كتاب حذف شده است4 و نسخه اي از اين چاپ كه در اختيار من است، داستان كربلا و سيّدالشهداء عليه السلام و كلام ابن خلدون و تاريخ اين حادثه اصلا وجود ندارد(!)5
يكي ديگر از روش هاي آنان منتشر نكردن احوالات اهل بيت عليهم السلام است. آنان كتاب الطبقات الكبري ابن سعد را چاپ كرده اند، ولي از چاپ احوالات سيّدالشهداء عليه السلام و داستان كربلا خودداري كرده اند; انگاري هرگز از كتاب طبقات ذكر نشده است! البته
يكي از محققان نسخه خطّي آن را به دست آورده و احوالات حضرت سيّدالشهداء عليه السلام را در جلدي جداگانه به چاپ رسانده است.
افزون بر آن، در همان مقدمه تاريخ كه در اختيار ماست و شايد به فارسي نيز ترجمه شده باشد، فصلي به عنوان «ولي عهد» وجود دارد كه در آن جا به ولايت عهدي يزيد در زمان معاويه مي پردازد.
شايد ابن حجر آن عبارت را از آن جا نقل مي كند. البتّه ابن خلدون در مقدمه به اين مسئله چنان كه ابن حجر اشاره كرده، نپرداخته، ولي در اين فصل به سيّدالشهداء عليه السلام بسيار جسارت نموده و از يزيد فراوان دفاع كرده و نه فقط از او، بلكه از معاويه و صحابه اي كه همراه يزيد بوده اند، حمايت نموده است(!)
وي در آن جا مي نويسد:
حسين بن علي بيعت را شكست و اين در حالي بود كه صحابه رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله معتقد بودند كه ولايت يزيد شرعيت دارد و حكومت او بر حق است و نبايد عليه يزيد قيام كرد ...(!)
او با كمال تعصّبورزي چنين وانمود مي كند كه گويا حضرت سيّدالشهداء عليه السلام با يزيد بيعت كرده و بعد پيمان خود را شكسته است.6
نكته مهمي كه از عبارت ابن خلدون برمي آيد و در اين بحث، بسيار اهميّت دارد، به ميان آمدن پاي معاويه و صحابه در داستان شهادت سيّدالشهداء عليه السلاماست. 1 . ابن حجر عسقلاني از ديدگاه اهل تسنّن فرد بسيار بزرگي است.
2 . الضوء اللامع: 4 / 147.
3 . الضوء اللامع: 4 / 147.
4 . تاريخ ابن خلدون: 5 / 50 .
5 . همان.
6 .
مقدمه ابن خلدون: 207.
نظرات شما عزیزان: