اهمیت خودشناسی در چیست؟ چرا باید برای مباحث خودشناسی وقت بگذاریم؟
طبیعی است وقتی از خودشناسی حرف میزنیم، از خود بپرسید «چرا باید برای خودشناسی وقت بگذارم؟» و «نتیجه خودشناسی چیست؟»
خودشناسی مزایای بسیار زیادی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم. توجه به این موارد میتواند ضرورت خودشناسی را برای ما شفافتر کند:
تصمیم گیری بهتر
کسی که برای خودشناسی وقت میگذارد، کیفیت تصمیمها و انتخابهایش افزایش خواهد یافت. از سادهترین تصمیمهای زندگی (مثلاً انتخاب یک رستوران برای غذا خوردن) تا تصمیمهای بسیار پیچیده (مثلاً انتخاب مسیر شغلی، انتخاب همسر یا ورود به دنیای کارآفرینی) همگی به خودشناسی نیاز دارند.
وقتی خودمان را میشناسیم و به صفات شخصیتی و سلسله مراتب ارزشهایمان توجه داریم، گزینههای مناسبتری را انتخاب میکنیم و احتمال اینکه بعداً پشیمانی را تجربه کنیم کاهش خواهد یافت.
زمینهسازی برای تغییر و توسعه فردی
نخستین گام در تغییر و بهبود این است که خودمان و ویژگیهایمان را بشناسیم. ما تا وقتی «وضعیت موجود» را ندانیم و به رسمیت نشناسیم، چگونه میتوانیم حرکت به سمت «وضعیت مطلوب» را آغاز کنیم؟
هیچکس نمیتواند ادعا کند که مجموعهای از بهترین عادات، رفتار و ویژگیهای شخصیتی را دارد. به همین علت بسیاری از ما علاقه داریم همواره در مسیر مسیر بهبود و توسعه فردی قدم برداریم. اما تا زمانی که خود را خود را به خوبی نشناسیم، تلاشهایی که در این زمینه انجام میدهیم کماثر یا بیاثر خواهد بود.
تا ندانید کمال طلب یا مهرطلب هستید، چگونه ممکن است در راه اصلاح این ویژگیها گام بردارید؟ یا تا زمانی که ندانید از کمبود عزت نفس رنج میبرید، چطور ممکن است برای افزایش عزت نفس اقدام کنید؟
همین نکته باعث شده که بسیاری از موسسات و سازمانها و دانشگاههایی که در زمینهی توسعه فردی فعالیت میکنند، حتماً بخشی از برنامه آموزشی خود را هم به کلاسهای خودشناسی اختصاص دهند.
توانایی پیشبینی رفتارهایمان
بسیاری از مشکلات و تنشها و چالشها و اشتباهات ما در زندگی به این موضوع بازمیگردد که شناخت کافی از صفات و ویژگیهای خودمان نداریم.
اگر خودمان را به خوبی بشناسیم، پیش از قرار گرفتن در یک موقعیت، پیش از انتخاب یک شغل، پیش از مذاکره و پیش از ورود به یک رابطه عاطفی، کموبیش میتوانیم حدس بزنیم که کجاها ممکن است کم بیاوریم و مستهلک شویم، یا اشتباه کنیم یا برانگیخته شویم و کنترل خود را از دست بدهیم.
همین شناخت میتواند نقش پیشگیریکننده ایفا کند. وقتی به شناخت خوبی از خودمان برسیم، حتی به فرض اینکه نتوانیم از وقوع یک رویداد منفی پیشگیری کنیم، همچنان خودشناسی میتواند به ما کمک کند تا از چنین شرایطی راحتتر عبور کنیم.
شناخت بهتر دیگران
ناگفته پیداست که هر چقدر در شناخت خودمان قویتر شویم، شناخت دیگران هم برایمان سادهتر خواهد بود. ضمن اینکه تفاوتهای فردی را هم بهتر درک میکنیم و به رسمیت میشناسیم.
بنابراین خودشناسی و به تبع آن دیگرشناسی میتواند قدرت ما را در مهارت ارتباطی، مذاکره، کار تیمی، مدیریت تعارض و سایر تعاملات انسانی نیز افزایش دهد.
به همین علت، منطقی است کسانی که میخواهند به عنوان مدیر، سرپرست یا عضوی موثر از یک تیم فعالیت کنند، برای آشنایی با مباحث خودشناسی وقت بگذارند.
معادل خودشناسی به انگلیسی چیست؟
بسته به اینکه در چه فضایی حرف بزنید و برای چه نوع مخاطبی صحبت کنید، اصطلاحات متفاوتی را میتوانید به عنوان معادل انگلیسی خودشناسی به کار ببرید. اما شاید اصطلاح Self-knowledge در بسیاری از کاربردها مناسب باشد و مفهوم خودشناسی را به خوبی منتقل کند (+).
خودشناسی با انسان شناسی چه تفاوتی دارد؟
خودشناسی و انسان شناسی در بعضی حوزهها نقاط و مباحث مشابهی دارند. اما به طور کلی، انسان شناسی به بررسی «ویژگیهای مشترک انسانها» و تغییرات آنها در طول زمان میپردازد. در حالی که در خودشناسی، ما بررسی یک «فرد» را هدف قرار میدهیم.
رابطه بحث خودشناسی با شناخت مدل ذهنی چیست؟
گاهی اوقات میبینیم که در آموزش خودشناسی از اصطلاح مدل ذهنی استفاده میکنند. مثلاً میگویند با مدل ذهنی خودمان آشنا شویم یا مدل ذهنی دیگران را بشناسیم. در چنین عباراتی اصطلاح مدل ذهنی تقریباً معادل ترکیب ویژگیها و صفات شخصیتی و اصول و ارزشها بهکار برده میشود.
به عنوان مثال، یک نفر میگوید که مدل ذهنی من با همسرم بسیار تفاوت دارد و احتمالاً منظورش این است که یکی از آندو، محافظهکارتر و دیگری ریسکپذیرتر است.
ولی ما چون در دوره MBA متمم (به طور خاص در بحثهای تفکر سیستمی، تفکر استراتژیک و تفکر نقادانه) اصطلاح مدل ذهنی با تعریفی متفاوت و گستردهتر بهکار میبریم، در درسهای روانشناسی و شخصیتشناسی متمم، میکوشیم از این اصطلاح استفاده نکنیم.
نظرات شما عزیزان: