کد قالب کانون ديدگاه قرآن در باره مشاركت سياسي زنان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 543
بازدید دیروز : 189
بازدید هفته : 9573
بازدید ماه : 9831
بازدید کل : 36586
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 خرداد 1402

ديدگاه قرآن در باره مشاركت سياسي زنان





نویسنده: موسی صدر

یکی از پرسش‌هایی که درباره زن مطرح شده، این است که آیا زن از نظر اسلام حق مشارکت سیاسی دارد یا خیر؟

این پرسش که یک پرسش حقوقی است، می‌تواند در حوزه کلان فقه اسلامی و با توجه به ادله و منابع گوناگون فقهی مورد بحث و بررسی قرار گرفته، بدان پاسخ داده شود، اما در این نوشتار می‌کوشیم که پرسش یاد شده را تنها در پرتو آیات قرآن پاسخ بگوییم تا از این طریق، هم دیدگاه ویژه قرآن به دست‌ آید و هم زمینه‌ای برای نقد و عرضه مفاد روایات یا دلیل‌ها‌ی‌ فقهی دیگر بر قرآن فراهم آید.

مشارکت سیاسی زن

مقصود از این عنوان، سهم گرفتن در تعیین سرنوشت سیاسی و حضور در عرصه‌ها‌ی‌ گوناگون حاکمیت و قدرت است که تقریباً در حوزه‌ها‌ی‌ زیر محدود می‌شود:

۱. نهاد قانون گذاری؛
۲. نهاد قضایی؛
۳. نهاد مدیریت اجرایی؛
۴. انتخابات و همه پرسی به عنوان راهکار اعمال حق و حضور مردم در عرصه‌ها‌ی‌ مختلف؛
۵. نظارت و کترل بر مواضع و رفتار حکومت؛
۶. نقد و تلاش در جهت تغییر یا اصلاح سیاست‌ها‌ی‌ حکومت؛
۷. شرکت در احزاب و تشکل‌ها‌ی‌ سیاسی یا ایجاد آن‌ها.

خلاصه، حضور و ایفای نقش در تمام مراحل شکل گیری، برنامه ریزی و تصمیم گیری، اجرایی و مدیریت و استمرار صلاحمند حکومت و حاکمیت.
بنابراین پرسش از حق مشارکت سیاسی زنان برمی‌گردد به حق حضور و اعمال نظر در زمینه‌ها و مراکز یاد شده. اکنون باید دید قرآن در این موضوع چه دیدگاهی دارد.

مجموعه آیاتی که به صورت صریح یا ضمنی به مسئله مشارکت زنان در عرصه‌ها‌ی‌ گوناگون قدرت و حکومت ارتباط پیدا می‌کند، به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته نخست آیاتی هستند که به تصریح یا تلویح نظر مثبت دارند و می‌توان از آن‌ها حق مشارکت را اثبات کرد و دسته دیگر، آیاتی هستند که به گونه‌ای از آن‌ها بوی مخالفت می‌آید و یا مطابق برخی برداشت‌ها‌ی‌ تفسیری حق مشارکت نداشتن زنان را می‌رسانند.

آیات موافق با مشارکت سیاسی زنان


برای اثبات حق مشارکت سیاسی زنان به چند دسته از آیات می‌توان استناد جست:

۱. نخستین مورد از آیات قرآن که بیان کننده صلاحیت و شایستگی و هم چنین حق زنان در سهم گیری و ایفای نقش در زمینه امور سیاسی و قدرت و حاکمیت است، آیات مربوط به ملکه سبأ می‌باشد که در سوره نمل از آیات ۲۳ تا ۴۴ مطرح شده است. در این آیات، خداوند از زن هوشمند و با درایتی سخن می‌گوید که بر سرزمینی حکومت می‌کند و با دعوت حضرت سلیمان از کیش شرک، به دین توحید گرویده، اسلام می‌آورد.

این که خداوند از میان صحنه‌ها‌ی‌ گوناگون زندگی سلیمان، صحنه ارتباط او را با ملکه سبأ مطرح کرد و از سخنان ملکه سبأ نیز جملاتی را نقل می‌کند که نشانه عقل و هوشمندی بالای اوست و بعد داستان را بدون هیچ گونه نقد یا کنایه و تعریضی به پایان می‌برد، همه بیان گر نگاه مثبت قرآن به نقش و جایگاه ملکه سباست و نشان می‌دهد که زن از دیدگاه قرآن، می‌تواند در بالاترین موقعیت سیاسی قرار گیرد.

اگر زن صلاحیت چنین کار و مسئولیتی را نمی‌داشت یا در آیین و شریعت الهی نمی‌توانست به چنین موقعیتی برسد، برابر روش معمول قرآن کریم که موارد باطل و ناسازگار با دیدگاه خود را نقد می‌کند، باید به صورت صریح یا اشاره بدان می‌پرداخت؛ حال آن که اصل طرح این داستان و نحوه پردازش آن، همه نشانه تأیید و سازگاری آن با دیدگاه وحی است.
قرآن زن را در چهره ملکه سبأ هم چون انسانی برای ما ترسیم می‌کند که از عقل و خرد برخوردار است و تسلیم عواطف و احساسات خودش نیست، زیرا مسئولیت او توانسته به وی پختگی و کمال، تجربه، قوت عقل و اندیشه ببخشد، به گونه‌ای که تا سطح حکومت و فرمانروایی بر مردان پیش برود؛ مردانی که در او شخصیت توانا و خردمندی را می‌دیدند که بر اداره شئون و امور اجتماعی توانمند بود. (۱)

۲. بیعت زنان با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در آیه ۱۲ سوره ممتحنه آمده، دلیل دیگری است بر نگاه مثبت قرآن به مشارکت سیاسی زنان:

(یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَكَ عَلَى‏ أَن لاَ یُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَلاَ یَسْرِقْنَ وَلاَ یَزْنِینَ وَلاَ یَقْتُلْنَ أَوْلاَدَهُنَّ وَلاَ یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلاَ یَعْصِینَكَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ) (۲)؛


ای پیامبر، هرگاه زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند، بر این شرط که چیزی را با خدا شریک ندانند و دزدی و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و دروغی را که در دست و بال خود ساخته و پرداخته باشند، پیش نیارند و در هیچ کار پسندیده‌ای نافرمانی نکنند، پس با آن‌ها بیعت کن و برای ایشان از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزنده و مهربان است.

خداوند در این آیه کریمه به پیامبر دستور می‌دهد که اگر زنان با ایمان نزد تو برای بیعت و اعلام وفاداری به پیام تو و اطاعت از فرمان تو آمدند، از آنان بیعت بگیر.

از آن جا که «بیعت» در فرهنگ اعراب زمان نزول قرآن به معنای پیمان وفاداری به کسی و اعلام اطاعت و فرمان برداری از او بوده است، همانند پدیده «انتخاب» در فرهنگ سیاسی امروز - که زمینه مشروعیت سیاسی حکومت و فرمان بری مردم از آن را فراهم می‌کند - آیه کریمه به صراحت، سهم داشتن زنان را در امری که نقش تعیین کننده در سرنوشت سیاسی جامعه و رابطه دو سویه فرماندهی و فرمان بری حکومت و مردم دارد، تأیید می‌کند و پیامبر را به عنوان حاکم و فرمانروای دینی و سیاسی جامعه، وادار به پذیرش آن می‌سازد.
 

۳. یکی از عرصه‌ها‌ی‌ قدرت و حاکمیت، عرصه قانون گذاری است که به صورت مجلس شورا بخشی از مشارکت مردم را در تعیین سرنوشت اجتماعی‌شان به نمایش می‌گذارد. گرچه قرآن راجع به شیوه قانون گذاری در دستگاه حکومت روش خاصی ارائه نمی‌کند، اما درباره مشورت به صورت کلی (چه در قانون گذاری و چه در زمینه‌ها‌ی‌ دیگر) دو آیه معروف دارد: (وَأَمْرُهُمْ شُورَى‏ بَیْنَهُمْ) (۳) و: (وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ) (۴) که در آیه نخست یکی از ویژگی‌ها‌ی‌ برجسته مؤمنان بیان می‌شود و در آیه دوم، به پیامبر دستور می‌دهد که با مؤمنان مشورت کند و بدین گونه، سنت شورا را به ایشان می‌آموزد.

از سوی دیگر تردیدی نیست که در هر دو آیه مقصود از مؤمنان، زنان و مردان مؤمن هستند. این بدان معناست که روش شورا در هر زمان و زمینه‌ای که به کار گرفته شود، زن و مرد، هر دو حق شرکت و اظهارنظر در آن را دارند.

به این ترتیب قرآن نه تنها در عرصه قانون گذاری، بلکه در تمام زمینه‌هایی که عنصر مشورت به عنوان راهکار تصمیم گیری یا برنامه ریزی استفاده می‌شود، به زن حق مشارکت و سهم گرفتن در ایفای نقش می‌دهد و با این نظر، صلاحیت و شایستگی زن را نیز به صورت ضمنی تأیید می‌کند.

 

۴. آنچه درباره نگاه قرآن به مشارکت زن در عرصه قانون گذاری مطرح شد، عیناً در بخش دیگری از حاکمیت، یعنی قضاوت و دستگاه قضایی نیز قابل تطبیق است؛ آیات قرآن درباره قضاوت و داوری و حل و فصل دعاوی، بسیار کلی و فراگیر هستند و هیچ گونه جنسیتی در آن‌ها لحاظ نشده است:

(إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى‏ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ)؛ (۵)
خدا به شما فرمان می‌دهد که سپرده‌ها را به صاحبان آن‌ها رد کنید و چون میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید.

(وَمَن لَمْ یَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ)؛ (۶)
و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده داوری نکنند، پس آنان ستمگرانند.

(وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ)؛ (۷)

و اگر داوری کردی، پس به عدالت میان‌شان حکم کن که خداوند دادگران را دوست می‌دارد.

در تمام این آیات آنچه که برای آن تأکید شده، داوری براساس حق و عدل است، اما این که داوری کننده چه کسی باشد، زن باشد یا مرد، هیچ اشاره‌ای ندارد.

بنابراین از دیدگاه قرآن هر کسی که صلاحیت داوری دارد؛ یعنی حق و عدل را تشخیص می‌دهد و بدان پایبند است، می‌تواند در نهاد قضا و داوری سهم داشته باشد؛ خواه زن باشد و خواه مرد.


۵. بخش عمده‌ای از مشارکت سیاسی در قالب نظارت و کنترل بر مواضع و رفتار حکومت و نقد آن یا تلاش در تأثیرگذاری و تغییر آن تجلی می‌کند که امروزه این کار را جامعه مدنی یا احزاب، مطبوعات و حلقه‌ها‌ی‌ واسط بین مردم و حکومت به عهده می‌گیرند.

قرآن کریم بحث نظارت و تأثیرگذاری را در حوزه عام جامعه؛ یعنی در رابطه فرد با فرد، فرد با حکومت و یا برعکس و با تعبیر امر به معروف و نهی از منکر مطرح می‌کند و آن را یکی از مسئولیت‌ها‌ی‌ مهم و اساسی جامعه اسلامی می‌شمارد:

(كُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلْنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ...)؛ (۸)

شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده‌اید، به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از کار ناپسند بازمی‌دارید.

(وَلِتَكُن مِنكُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ...)؛ (۹)
و باید از میان شما گروهی [مردم را] به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند.

با توجه به گستره مفاهیم «معروف» و «منکر» در فرهنگ قرآنی - که هرگونه گفتار و رفتار مثبت و منفی را دربر می‌گیرد - و با توجه به تأکیدی که قرآن در انجام رسالت نظارت و اصلاح اجتماعی در قالب امر به معروف و نهی از منکر دارد، به ‌شأن و جایگاه و هم چنین دامنه فعالیت‌ها‌ی‌ کنترل و اصلاح اجتماعی به طور کلی و حوزه حکومت و قدرت به طور ویژه پی می‌بریم.

از سوی دیگر، قرآن کریم کنترل و اصلاح اجتماعی را در تمام حوزه‌ها‌ی‌ آن، مسئولیت همگانی و عمومی مردم می‌داند و در برخی موارد حتی تصریح دارد که زن و مردم در انجام این رسالت و مسئولیت، سهم مساوی دارند:

(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ...)؛ (۱۰)

و مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وا می‌دارند و از کارهای ناپسند باز می‌دارند...

بنابراین قرآن نه تنها سهم گرفتن زن در این بخش از فعالیت‌ها‌ی‌ سیاسی را حق وی می‌داند، بلکه بالاتر از وظیفه و تکلیف او می‌داند که این رسالت را به دوش بگیرد و طبعاً هرگونه حرکتی را که مقدمه انجام بهینه این رسالت باشد، مانند تشکیل حزب، انجمن یا شرکت در آن‌ها و... امری لازم و بایسته می‌شمارد.

 

۶. برخی از اندیشمندان مسلمان برای اثبات حق مشارکت سیاسی زن به صورت عام و حق و صلاحیت او به طور ویژه، برای ریاست جمهوری یا حاکمیت در عالی‌ترین مقام حکومت و قدرت، به آیاتی استدلال کرده‌اند که بیان گر سلطه و ولایت انسان‌ها بر خودشان است. بر پایه این استدلال، آیاتی چون:

(وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ...) (۱۱) و... .


(النَّبِیُّ أَوْلَى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ...) (۱۲)
دلالت بر این مطلب دارند که در غیاب پیامبر یا حکم خدا و پیامبر، مؤمنان خود اختیاردار کار خود هستند.

از سوی دیگر برگزیدن یا برگزیده شدن زن در یک پست و مقام حاکمیت، از مصادیق حق اختیار و انتخاب است که در غیاب پیامبر یا حکم شرعی مردم از آن برخوردارند.

از جهت سوم، دلیلی شرعی که بتواند حکم ناسازگار با این انتخاب را ثابت کند نیز نداریم، در نتیجه هم مردم می‌توانند زن را به عنوان عنصری از عناصر دستگاه حکومت انتخاب کنند و هم زن حق انتخاب شدن دارد.

یکی از فقیهان نواندیش معاصر در این زمینه می‌نویسد:

در رابطه با مسئله مورد بحث؛ یعنی صلاحیت و شایستگی زن برای حاکمیت می‌گوییم: مفهوم آیه کریمه:

(وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ...) -

بعد از آن که ثابت شد دلیل معتبری بر عدم شایستگی (مشروعیت) حکومت (حاکمیت) زن و به عهده گرفتن قدرت نخست در دولت و هم چنین مسئولیت‌ها و پست‌ها‌ی‌ مدیریتی دیگر وجود ندارد - جواز تصدّی پست ریاست جمهوری توسط زن را می‌رساند، زیرا در این موضوع حکمی از سوی خداوند تشریع نشده است. با همین بیان می‌توان دلالت آیه:

(النَّبِیُّ أَوْلَى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ)

را نیز بر مطلب مورد نظر تبیین کرد، زیرا آیه کریمه می‌گوید: مؤمنان در زمینه‌هایی که پیامبر یا امام معصوم وجود ندارد، خود اختیاردار امور خود هستند، اما با بودن پیامبر یا معصوم، آنان سزاوارترند و با توجه به این که در زمان غیبت، ولایت و حاکمیت معصوم به دلیل در دسترس نبودن منتفی است، به حکم آیه کریمه انسان‌ها اختیار امور خویش را دارند [که چه کسی را انتخاب کنند یا انتخاب شوند]. (۱۳)

 
 
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: حقوق زن در اسلام
برچسب‌ها: حقوق زن در اسلام