پروفسور عبد العزیز ساشادینا (گروه مطالعات دینی -دانشگاه ویرجینیا)

تلاش انسان امروز برای یافتن راهی به سوی معنویت و اخلاق، چندان غریب نیست؛ لیکن آنچه در عصر حاضر، این حرکت طبیعی و فطری را دشوار نموده و گاه با موانع بسیار روبرو می سازد، شیوه ای است که تجدّدگرایان و مکتبهای غیر دینی اش در پیش گرفته اند تا ضمن آن، تمامی پیوندهای مذهبی و عقیدتی را سست کرده و حتّی از هم بگلسند.

در روزگار کنونی ما، تلاش و جست وجوی بشر برای یافتن پیوندهای معنوی و اخلاقی با زندگانی خویش، نتیجۀ طبیعی نگرشهای پوچ انگارانۀ مکاتبی است که می کوشند حیات فردی و اجتماعی انسان و زندگانی این جهانی او را بی فرجام معرّفی کنند و ترسیم مبهمی از سرانجام او ارائه دهند.

ناگفته پیداست که پویایی و تلاش برای یافتن حقیقت زندگی و کشف پیوندهای موجود میان حیات دنیوی و حقایق معنوی و اخلاقی، می تواند سرلوحۀ اهداف و آرمانهای انسانهای سلیم الفطرة و دل آگاه قرار گیرد تا به مدد آن، زندگانی مثبت و هدفمندی در پیش گیرند و در جهت تکاملی که ناموس خلقت برایشان در نظر گرفته است حرکت کنند؛ این هدفمندی بویژه در عصر حاضر که ابزار ارتباطات الکترونیکی، جایگزین تماسهای نزدیک و صمیمانه انسانها با یکدیگر شده است و می تواند پیام آور اعتماد به نفس و آرامش باشد.

دغدغۀ عالمان دینی و داعیه داران رشد معنوی انسان از تأثیرات نامطلوب و گاه نگران کنندۀ ابزار ارتباطی نوین بر روابط طبیعی آدمیان بخوبی قابل درک است. آنان بر این باورند که بهره گیری از این ابزار با ساختار روحی انسان به عنوان موجودی اجتماعی و نیازمند به رابطۀ متقابل و نزدیک با همنوعان خویش، تناقضی آشکار دارد و آدمی را در حفظ هویّت واقعی خود که همانا در حسن رابطه با دیگران، انس و خوگیری خلاصه می گردد با مشکلات فراوان روبرو می سازد.

پروفسور ساشادینا.jpg

در روزگار ما که بشر مترقّی، با بحران بی هویّتی و از خودبیگانگی، دست در گریبان است، هر روزه شمار چشمگیری از جوانان غرب به دین اسلام روی می آورند؛ هرچند که این گرایش مشتاقانه در حکم رویکرد به دین، آن هم در مفهوم اعتقاد به یک جامعیّت سازمان یافته که دربرگیرندۀ التزام کامل و تام به یک سلسله از عقاید بنیادین و آداب عملی باشد به شمار نمی آید.

آری! دینی که این جوانان می جویند جنبه ای فردی دارد و با جست وجو برای یافتن سرمشق و الگویی معنوی که در رفتار و سلوک خویش به او اقتدا کنند همراه می گردد.

اما براستی در تاریخ اسلام، چه الگو و نمونه ای با خاتم پیامبران و وارثان بر حقّ آیین الهی او یارای برابری و همطرازی دارد؟

بی گمان در مطالعۀ مرام معنوی و حسن سلوک حضرت محمد مصطفی و خاندان گرامی ایشان، می توان نمونه هایی بارز از کمال روحانی و اخلاقی سراغ گرفت و آن را نقش نگین مکرمت انسانی خویش ساخت.

شایان توجّه است که به رغم تمامی توصیفها و تصویرگری های منفی غرب از اسلام و مسلمانان پس از واقعۀ یازدهم سپتامبر، مسلمانان کشورهای غربی، ایمان خویش را با ظرافت و هوشمندی حفظ کرده اند و برخلاف انتظار برخی از تحلیلگران اجتماعی، شمار غیر مسلمانانی که به دین مبین اسلام، تشرّف حاصل می نمایند رو به افزایش است و افراد بیشتری بویژه در ایالات متّحدۀ امریکا، درصدد کشف دقایق معنوی قرآن کریم و آشنایی با شخصیّت حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و اله برمی آیند.

چشمگیرتر از این دو مقوله، بازشناسی شخصیّت، اندیشه و گفتار اهل بیت پیامبر اکرم در جمع مسلمانان است که در برابر تفکّر وهّابی و اندیشۀ سلفی که از آغاز دهۀ هفتاد قرن بیستم در آمریکای شمالی و اروپا کوشیده تا خود را به عنوان یگانه الگوی «اسلام اصیل» معرّفی کند، قرار می گیرد.

رویدادهای اخیر جهان که با سازمان القاعده و گروه طالبان ارتباط یافته است سردمداران عقیدۀ وهّابی را به عنوان صاحبان برداشتهای نادرست، کوته بینانه و بسیار خشونت آمیز از اسلام رسوا ساخته است.

از جمله ترفندهایی که مدرّسان و مبلّغان طریقت وهّابی به کار می بندند، انکار هرگونه نقش کارساز و با اهمیّت برای پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله می باشد و خودداری آنان از برگزاری مراسم گرامیداشت سالروز میلاد آن حضرت و معراج الهی ایشان به عنوان جشنهای معتبر اسلامی از نمودهای بارز این امر به شمار می آید. ایشان نقش خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را نیز انکار می کنند که دلالت بر امتناع آنان از تصدیق نقش سردار شهیدان کربلا در حفظ پیام قرآن و سنّت پیامبر دارد. در عوض، مدرّسان آنها برای بنی امیّۀ فاسد اهمیّتی بیش از اندازه قائلند. این جانب به عنوان مدرس تاریخ جدید اسلام می توانم با ارائه مدارک مستند و شواهد بسیار نشان دهم که هرچه جوامع مسلمان برای بنی امیّه به عنوان پیام آوران اسلام اصیل اهمیّت بیشتری قائل می شدند، از ارج نهادن به خدماتی که اهل بیت برای حفظ ارکان شریعت و تبلیغ آموزه های دین مبین انجام داده بودند غفلت می ورزیدند، در حالی که اهل بیت تابع و مبلّغ تعلیمات شخص پیامبر بودند. تجربه ام به عنوان مدرّس مطالعات اسلامی و سخنران در جوامع امریکای شمالی و سایر نقاط جهان به بیش از سی سال می رسد. در این سه دهه، جوامع مسلمان شیعه و سنّی را دقیقا شناخته ام و در ده سال اخیر به درک تدریجی کمکهایی که امامان معصوم به اسلام کرده اند نایل گردیده ام؛ بویژه درک نقش والای امام رضا علیه السّلام که از دستاوردهای مهم این مطالعات به شمار می آید.

دوران امامت آن امام همام، برای همیشه تاریخ به عنوان عصر«مناظره»میان ادیان جهان به یاد خواهد ماند و آن زمانی که شخص امام در جلسۀ مناظرۀ عمومی پیشوایان مذاهب و ادیان عالم، به عنوان سخنگوی اسلام حضور می یافت.

این مناظره یعنی آگاهی توأم با احترام متقابل از دین یکدیگر-که جزئیات آن در تاریخ ثبت گردیده-امروز نیز می تواند به مبنایی برای گفت وگو میان تمدّنهایی که در پی آشنایی با ارزشهای مورد قبول یکدیگر در سایۀ احترام متقابل، شکیبایی و مسالمت در جهان هستند، بدل گردد.

حضرت امام رضا علیه السّلام در برخی از اجتماعات مربوط به تقریب ادیان جهان در امریکا به سرچشمۀ هدایت روحانی و اخلاقی بدل شده است. امروزه بر مسلمانان جهان، فرضی مؤکّد است که از جلسات مناظرۀ امام رضا علیه السّلام با نمایندگان سایر ادیان سرمشق گیرند و با در پیش گرفتن این شیوه، میان جوامع خود و پیروان سایر ادیان، تفاهم برقرار کنند و یقین داشته باشند که اسلام در مقایسه با دو دین ابراهیمی دیگر از بدیع ترین، دوستانه ترین و منطقی ترین نگرشها برخوردار است.

گذشته از نظرات فوق که بر ضرورت درک عقلانی و فراگیر اهمیّت امامت امام رضا علیه السّلام در ارتباط مسلمانان و غیر مسلمانان دلالت داشت باید گفت که جامعۀ شیعیان جهان، امام هشتم را امام ضامن می دانند؛ یعنی امامی که امنیّت لازم را در اوقات هراس و تشویش تأمین می کند.

حضرت ثامن الأئمه همه جا در جمع خانواده های پیروان خود حضور دارد. چه در هنگام شادی و چه در زمان غم و اندوه، و از او همچون امام حسین علیه السّلام به عنوان رابط روحانی با خداوند، و نیز راهنمایی که مسافران را از خطر حفظ می کند، و پدری که در فکر سعادت فرزندان خویش است، یاد می شود. امام ضامن حقیقتا منشأ آرامش درونی و اعتماد به نفس کسانی است که عهده دار انجام وظیفه دشواری می شوند که نیازمند هدایت و حمایت خداوند است.

یاد امام رضا علیه السّلام چه در عید میلاد آن حضرت در ماه ذیقعده، و چه در سوک شهادت آن بزرگوار در ماه صفر، منشأ تجدید قوای روحانی در جامعه است. در حقیقت هر اجتماعی به منظور بزرگداشت مصیبت امام حسین علیه السّلام، یادآور آن است که امام رضا علیه السّلام بود که با وسیله قرار دادن این اجتماعات در اثنای زندگی اجتماعی خود به منظور تعلیم دادن به مردم دربارۀ قرآن و اهل البیت از طریق نقل وقایع کربلا، چنین سنّتی را پایه گذاری کرد. ازاین رو، تقوای شخصی مسلمانان در امریکا و دیگر نقاط جهان تا حدّ زیادی هماهنگ با سنّت امام رضا علیه السّلام در ذکر سهم اهل البیت در بیداری مجدّد روحانی و اخلاقی وجدان مسلمانان است.

امروزه با اطمینان می توانم بگویم به دلیل وجود مشهد در ایران، این کشور جایگاه خاصّی در تقوای فردی پیروان امام رضا علیه السّلام داراست. امام رضا علیه السّلام ایران را «وطن روحانی» شیفتگان اهل البیت کرده است. در سال 1966 که به عنوان یک دانشجو به ایران آمدم هرگز نمی دانستم که به آستان علم و عشق وارد شده ام. دیدار با مدرّسانی که با صداقت و ایثار به تعلیم من همّت گماردند فرصتهایی را در اختیارم گذارد تا دریابم که وجود امام ضامن در مشهد بود که این شهر را به جایگاه والای امروزی اش رساند؛ شهر مدرّسانی با اخلاص و شیفتۀ امام که روزهای متمادی را به آموزش من در مکتب اهل البیت گذراندند. در سال 1971 که تحصیلاتم را به پایان رساندم و عازم کانادا، و سپس ایالات متحده شدم، هدیۀ ولایت را همراه بردم و آگاه شدم معلوماتی که از مکتب اهل بیت آموخته ام تا چه حد آن جا برایم ثمربخش و مفید است. در سال 1976 که به مرتبۀ استادی در مرکز مطالعات ادیان دانشگاه ویرجینیا نایل آمدم، به تدریس رشتۀ الهیّات تشیع براساس تعالیم اهل البیت به طور کلّی، و روایات امام رضا علیه السّلام دربارۀ مکتب توحید و امامت پرداختم. این همان موقعیّتی بود که برای رسیدن به آن در حرم امام رضا علیه السلام دعا کرده بودم، و سرانجام، رؤیای من زمانی به حقیقت پیوست که اهمیّت دوران امام رضا علیه السّلام در درک عقیدۀ شیعیان راجع به ضرورت وجود حجّت برای سعادت بشر را به دانشجویانم در امریکا توضیح دادم.

ساشادینا.jpg

وقتی که به آن روزها می اندیشم، بار دیگر خود را در مشهد و جویای آموختن بیشتر از امام رضا علیه السّلام می یابم، تا بتوانم کار علمی دیگرم را دربارۀ اخلاق زیست پزشکی اسلامی به پایان برسانم. این سفر هم اکنون برایم آغاز شده است و به درگاه خداوند دعا می کنم تا چنین فرصتی را نصیب تمام کسانی کند که در پی غنا بخشیدن به علم خویش با بهره گیری از تعالیم اهل البیت برمی آیند.