رويشگاهش خاندان بزرگ قريش بود از دودمان هاشم ، بزرگ مرد بخشنده و عبد المطلب سيد بطحاء كه به ابراهيم مىپيوندد ، حلقههاى زنجيره رهبرى و اندام درخت بارور پيامبرى .
در تاريكى برخاست و نور پاشيد و كينههاى جاهلى را بگور نابودى فرستاد نيكان و پاكان به او گرائيدند كه سنخيت اصلى است ريشهدار بالاتر و برتر و ژرفتر از خويشاوندى جاهلى ، ابوذر از صحرا آمد ، صهيب از روم ، سلمان از ايران ، اويس قرن از يمن و چون نداى توحيدش در آفاق طنين انداخت و قطر زمان و بعد مكان را شكست از همه سوى بسويش آمدند و مىآيند ، از كرانها تا كرانها از زمانها ، تا زمانها ، سپيدها ، و سياهها و زردها ، بردهها و رنجبرها و كشاورزها ، دانشمندان و محققان و فيلسوفان ، شاعران و عارفان و هنرمندان ، و اين محمد ( ص ) است كه با جاذبه روحانى خويش همه دلها را بهم پيوند داد و كينهها بريخت و دوستيها برآهيخت اوس و خزرج و عدى و قحطان و تيم كه تا ديروز بروى هم شمشير مىكشيدند اكنون بهنگام مرگ شربت آب را بيكديگر حواله ميدهند كه اين معجز محمد است ، بزرگتر از اعجاز عصاى موسى ، و مرده زنده كردن مسيح ، عجبا همچنانكه بيگانگان را بهم پيوند داد ، خويشان نا هماهنگ را از هم جدا كرد ، در جنگ بدر پدر آنسو بود و پسر اين سو يك برادر در صف شقاوت و ديگر برادر در صف سعادت ، كه محمد نور بود و آفتاب بود و چون مىتابيد هر نهادى نهان خويش را نشان ميداد ، يك عمويش ابولهب بود ، رباخوار ، تجاوزكار سرمايهدار و اشرافى قريش كه با نهضت پاك برادرزادهاش بمبارزه برخاست و ديوانهاش خواند و همسرش آتشبيار معركه شد و آنقدر با پيامبر جنگيد كه زبان وحى خدا بسخن آمد و شعار مرده باد برايش در داد و تا قيامت بفضيحتش كشيد .
عموى ديگرش حمزه بود كه كمان خود را بر سر ابوجهل شكست و سردار نامور نهضت شد و در احد جان باخت و سيد الشهداء شد بلى على درست گفت كه فرمود : ( الف به اخوانا و فرق به اقرانا ) على چون مىبيند كه نمىتواند آنسان كه بايد محمد را بستايد رو بخدا مىآورد و از خداى محمد ميخواهد كه به روان مقدس پيامبرش درود بفرستد و خاضعانه چنين نغمه سر مىدهد .
« اى خدائى كه زمينها را گستردى و آسمانها را برافراشتى و نگهداشتى و دلها را كه به اختيار خويش بدبختى و نيكبختى را برگزيدند آفريدى ، درودهاى فراوان و بركتهاى افزونت را بر محمد كه بنده و فرستاده تو است فرو فرست ، پيامبرى كه بدوران پيشين نبوت خاتمه بخشيد و درهاى بسته را بر روى مردم بگشود و حقيقت را بحق آشكار ساخت و سپاهيان باطل را در هم شكست و قدرت گمراهان را در هم كوبيد ، بار سنگين رسالت را بدوش گرفت و براى اجراى فرمانت بپا خاست و در راه خشنودى تو بشتاب آمد بىآنكه گامهايش از پيشروى بازماند و ارادهاش بسستى گرايد ، امواج وحى تو را دريافت و نگهداشت و بر پيمانت استوار ماند و براى اجراى فرمانت بتلاش افتاد ، تا اينكه پرتو هدايت را گسترد و راه را براى گمراهان روشن ساخت دلها براهنمائى او راه يافتند و از پرتگاههاى فتنه و گناه بيرون جستند ، پرچمهاى هدايت را برافراشت و آئين روشن را برپا داشت ، او امين آستان تو و گنجور گنجينه دانش تو و گواه تو در روز رستاخيز است كه بحق او را برانگيختى و بسوى بندگانت فرستادى .
« خدايا سايه رحمت خويش را بر او فراختر فرما و از فضل خويش پاداشى بزرگ باو عنايت كن ، پروردگارا بنيان رسالت او را بر ديگر بناها والاتر و برتر گردان و پايگاه او را در نزد خويش بالاتر فرما و نور ديانتش را برافروز و بپاداش رسالتى كه انجام داد شهادتش و شفاعتش بپذير و گفتارش را پسنديده و مقبول خويش ساز كه گفتارش راست بود و حق را از باطل جدا مىكرد خدايا ما را و او را در جايگاهى فراهم آورد كه عيش و نعمت در آن فراوان باشد جائيكه بخواستها و ميلهاى خويش برسيم و آسايش و آرامش و ارمغانهاى نيكو در آنجا مهيا باشد » (16)
على و امامت
جامعه يكتاپرستى كه بنام امت در صراط مستقيم هدايت و تكامل بسوى كمال مطلق در حركت است و مسير و مصير او الى الله است نياز به امام دارد تا پيشاپيش امت براه افتد و در هر گام رهنما و پيشواى آن باشد ، امام بايد مقصد را بشناسد يعنى خداشناس باشد و در حركت خويش دچار لغزش و انحراف نگردد و چنين امامى برگزيده خداست كه خدا او را بچنين اصالتى شناخته و انتخاب و معرفى كرده و از ميان مردمش بركشيده است و او راههاى سخت آزمايش را طى كرده و باين مقام والا رسيده است خداوند درباره ابراهيم چنين فرمايد :
« هنگامى كه خداوند ابراهيم را در گرفتاريهاى دشوار آزمود و او از اين آزمايشها پيروز درآمد خداوند به او گفت اكنون ترا براى مردم امام قرار داديم ، ابراهيم گفت و فرزندان مرا نيز امام قرار بده خداوند فرمود پيمان خداوندى ستمكاران را نرسد » (17)پس پيامبران ، امامند كه امتها را بسوى كمال و پيروزى و نيكبختى رهنمونى مىكنند و پيامبر اسلام هم امامى بزرگ و پيشوائى عظيم بود ولى چون پيامبر اسلام ، آخرين پيامبرانست ، مقام امامت پس از او بخاندان پاك او انتقال مىيابد و آنانند پيشوايان راستين انسانها كه به امتياز آگاهى و پاكدامنى ممتازند و عناصر علم و عمل و ايمان و پارسائيند و على كه خود نخستين امام است و ديگر امامان از نژاد پاك اويند امامان را بدرستى و صفات بارزشان مىشناسد و درباره آنان چنين مىفرمايد :
« آنان نگهبان راز پيامبر و پناه فرمان او و گنجينه دانش او و مرجع حكمتهاى او و نگهدارنده كتاب و روش او و كوهساران دين اويند ، كه پيامبر به نيروى آنان دينش را در طول روزگاران برپا نگه ميدارد و از تزلزل آئينش جلوگيرى ميكند » (18)راز نهان آفرينش ، اسرار هستى ، و رموز نيكبختى انسان را كه خداوند بزبان وحى بر پيامبرش گشود و كسى را توان دريافت و برداشت آنها نيست ، تنها امامان دانند كه اين رازها را در نهاد پاك خويش نگه ميدارند و از شعاع هدايتبخش آن براهنمائى مردم مىپردازند ، فرمانهاى پيامبر را با اسرار و حكمتهايش امامان نگهبانند كه در طول تاريخ هر كدام بمسئوليت خويش و درك موقعيت زمان بتشريح معارف اسلام ميپردازند . آنان مرجع حكمتهاى پيامبرند كه جز آنان كسى را بدرستى از دستورات حكمت آميز پيامبر آگهى نيست و آنهايند كه فرمان و پيام پيامبر را از دستبرد حادثات نگه ميدارند و بمردم ميرسانند و آنان كوهساران دين اسلامند .
نظرات شما عزیزان: