2. هویت طلبی
جوان در جست و جوی هویت خویش است و به همین خاطر به تلاش ها و برون فکنی ها و خود نمایی ها و گاه سکوت و انزوا پناه می برد. این مجموعه نشان از بالندگی و تحرک اوست.
او حق دارد بداند کیست و چه توانایی ها، احساسات و عواطفی دارد; تا برای آن ها برنامه بریزد و اهداف راستین خود را تحقق ببخشد.
این آگاهی باعث می شود که جوان کرامت انسانی خود را حفظ نموده، ارزش واقعی خود را دانسته و خود را به بهای کم نفروشد. راز تسلیم شدن به هوس های زود گذر، الگوهای ناسالم و وارداتی همین عدم شناخت است. اشتباه بزرگ این است که با تحلیل سطحی از خویش، این هویت ارزشمند را با خواسته های ابتدایی و تلقینی اشتباه بگیرد. گاه دیده می شود که وقتی جوانی دست به خلاف هایی زده و افراط می کند و سپس مورد اعتراض واقع می شود، بلافاصله می گوید: شما جوان را نمی شناسید! جوان خواسته هایی دارد و آن گاه نمونه هایی از کارهای جوانان غربی و آزادی (بخوانید بی بند وباری) آن ها را فهرست می کند.
اما پاسخ این است که هیچ کس منکر خواسته ها و شور و نشاط جوان نیست. اما او قبل از اجرای بی معیار نیازها باید به کاوش پرداخته و بفهمد که جوانی یک بخش از حیات کلی انسان است و دستگاه آفرینش برای انسان، انسانیت و هویتی ارجمند را ترسیم نموده که ارضای احتیاجات باید در آن چارچوب انجام گیرد، تا این سرمایه ی بزرگ و سترگ آسیب نبیند.
مهم ترین بدبختی، جهل درباره ی خویش، پناه بردن به هیجانات مصنوعی به جای ایمان و کسب رضایت فردی و نسبی شدن همه ی ارزش هاست; چون کسی که خود را نشناخت خدا را نمی شناسد و نتیجه چنان می شود که برژینسکی از جامعه ی امریکا گزارش داده است: «جامعه ای که به هیچ یک از ارزش های مطلق اعتقاد ندارد، بلکه در عوض رضایت فردی را هدف قرار می دهد جامعه ای است که در معرض تهدید و فساد قرار دارد. امریکا به وضوح نیازمند یک دوره باز اندیشی، بازنگری فلسفی و انتقاد از فرهنگ خودی است. امریکا باید به درستی این واقعیت را بپذیرد که لذت طلبی همراه با نسبی گرایی که راهنمای اصلی زندگی مردم شده است، هیچ گونه اصول ثابت اجتماعی را ارایه نمی دهد.» (13)
روش شناخت هویت خویش
دو راه بسیار ساده اما عمیق و سازنده برای شناخت داریم:
1- مقایسه;
2- تحلیل; اصل جالبی که می گوید: هر نیازی در انسان نمایشگر یک استعداد است. (14)
ما در مقایسه ی خودمان با دیگر حیوانات درمی یابیم که در پنج مورد با آنان اشتراک داریم: هوش، حافظه، ادارکات حسی، احساسات و حواس و چه بسا که آنان در برخی از این خصوصیات از ما قوی تر باشند، اما به خاطر استعدادهای بزرگی چون تفکر، تعقل، وجدان و روحی برتر ممتاز می شویم چنان که قرآن از آن به عنوان آفرینشی دیگر یاد می کند. (15)
اما معیار دوم که اصل دقیقی است می گوید هر نیازی در انسان نمایشگر استعدادی بزرگ است. مثلا نیاز به اعتراف نمایانگر وجدان، نیاز به نجوا نماینده ی روح و نیاز به آزادی نمایانگر اراده و انتخاب می باشد. در نتیجه جوان می تواند خویشتن را با پرسشی بزرگ روبه رو کند که آیا با این همه سرمایه می توانم به شغلی چون خوردن، خوابیدن و خوش بودن راضی شوم؟
آیا زیستنی چنین، حبس شدن در مداری بسته و محدود نیست؟ و انسان را در باتلاق بیهودگی نمی برد؟
این جاست که باید اهداف بلند را به رهنمود دین پیدا کنم که پنجره ای به سوی بالا می گشاید و هدف برتر را نشان می دهد.
بیهوده نیست که ما را با این پرسش بزرگ روبه رو می کنند که «ارضیتم بالحیوة الدنیا» ؟ آیا به همین زندگی محدود دل خوش کرده اید؟ (16)
چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند
شاه بازان طریقت به مقام مگسی
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی (17)
این درک مختصر از هویت خویش، سودای سر بالا را در انسان زنده می کند و جوان از تنوع طلبی و تنزل، به تحرک روی می آورد.
چنین است که همت های بلند شکل می گیرد و جوان به شکوفایی خود می اندیشد نه آن که به صورت تصنعی خود را به این و آن تشبیه کند. چه خوب گفته است دانشمندی:
آدم دیوانه می گوید ای کاش من فلانی بودم، آدم عصبی می گوید ای کاش جای فلانی بودم و آدم عاقل می گوید کاش خودم همان باشم که باید باشم. در حالت های سردار رشید اسلام، جوانمردی چون حاج همت می خوانیم:
قبل از عملیات، یک شب که حاجی خانه آمد، سراپا خاک آلوده بود. چشمانش از بی خوابی ورم کرده و قرمز شده بود. فصل سرما بود و او به خاطر سینوزیت شدیدی که داشت، احساس ناراحتی می کرد. وقتی وارد خانه شد، دیدم می خواهد نماز بخواند، گفتم: لااقل یک دوش بگیر، غذایی بخور، بعد نمازت را بخوان. با تعجب گفت: من این همه خودم را به زحمت انداخته ام و با سرعت به خانه آمده ام که نماز اول وقت را از دست ندهم، حالا چه طور می توانم نماز نخوانده غذا بخورم؟ (18)
راستی که در مقابل این رادمردان باید گفت:
همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم
آری جوان ما باید فریب زرق و برق ها را نخورد و با واقعیت خود آشنا گردد. در غیر این صورت دچار بن بست های جوانان در غرب می شود که با همه ی درخشش، نوری ندارند. شعارهای جوانان در غرب حاکی از ناامیدی و گم گشتگی هویت است. آنان در برخی گفته ها و چیزهایی که بر لباس هایشان نقش بسته می گویند: :are live we ,we dont live ما زنده ایم زندگی نمی کنیم! یا در شعاری دیگر: no futher یعنی آینده ای نیست. و چنین است که به جای دل سپاری به ایمان، در جست و جوی هر چه بیشتر لذت فردی و هیجان (excitement) ، دیوانه وار به هر دری می زنند.
گزارشات عینی نویسنده ی کتاب «در غرب خبری نیست » از اعتیاد به حشیش و مواد مخدر، خشونت، تجاوز، سرقت، قمار و موسیقی پر سر و صدای دیسکو، بسیار تکان دهنده است. (19) اما چنان که در این گذر کوتاه درخودشناسی دیدید، بینش دینی با نشان دادن سرمایه های زیادتر انسان به او عظمتش را یاد آور می شود، تا به کارهای حقیر و آرمان های کوچک قانع نشود و حتی استمرار و ادامه ی بعد از مرگ را درک کند. این شناخت درست از خویش، جوان را با هویتی شگرف روبه رو می نماید که زندگی با مرگ تمام نمی شود و به عینیت عالم ایمان می آورد، (20) که زمینه ساز نماز و پیوند و باطن هستی و ایجاد شور و نشاط او نجات از نومیدی است.
این ادراک از استعدادهای بزرگ انسانی پرسشی را در ذهن آدمی زنده می کند که در سکوت نیز فریاد دارد.
آن پرسش این است: آیا برای زندگی 60- 70 سال، همان غریزه ها کافی نبود؟
آیا برای اهداف کوتاه مدت مثل خوردن و خوابیدن و خوش بودن، نیاز به این همه استعداد، آن هم استعدادهای مزاحم خوشی بود؟
زیرا عقل و فکر آدمی را آرام نمی گذارد مگر از کارش بیاندازیم.
ادامه دارد...
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، ترجمه ی علامه محمد تقی جعفری، وصیت به امام حسن (علیه اسلام)، ص 817.
2. مسایل نوجوانان و جوانان، دکتر محمد خدا یاری فرد، ص 11.
3. میزان الحکمة، ج 5، ص 7.
4. نهج البلاغه، کلمات قصار.
5. میزان الحکمة، ج 5.
6. میزان الحکمة، ج 5، ص 9.
7. روضه ی کافی.
8. روضه ی کافی.
9. میزان الحکمة، ج 5، ص 7.
10. در تقسیم بندی معروف رسول اکرم: فرزند در هفت سال اول فرمانروا و هفت سال دوم فرمانبر و هفت سال سوم، وزیر است. (جوان و احساسات، مرحوم فلسفی) .
11. نهج البلاغه ی صبحی صالح، کلمات قصار، شماره ی 86.
12. خارج از کنترل، زی بیگنوبرژینسکی، ص 128.
13. خارج از کنترل، ص 129.
14. مسؤولیت و سازندگی، استاد علی حائری، ج 1.
15. سوره ی مؤمنون آیه ی 14 بعد از سیر تکاملی نطفه تا انسان از آفرینش دیگر یاد می کند که همان ترکیب ممتاز آدمی است.
16. توبه / 38.
17. دیوان حافظ.
18. سردار خیبر، خاطراتی از حاج ابراهیم همت، فرمانده لشگر محمد رسول الله ( صلی الله علیه و آله)، ص 143.
19. در غرب خبری نیست، منوچهر دبیرسیاقی، ص 111، 112، 118، 119 تا 122.
20. آنان که به غیب ایمان آورده و نماز به پای می دارند. (بقره/ 2) .
نظرات شما عزیزان: