شعر درباره خدا در آثار اغلب شاعران پارسی زبان و ایرانی به چشم می خورد و شاعران در گذشته دیوان خود را با ابیاتی در مورد خدا شروع می کردند. اشعار مولانا درباره خدا از انواع شعرهای دلنشین و پرمحتوی هستند و اگر شما به خواندن اشعار زیبا که در مورد خدا سروده شده اند علاقه مند هستید بهتر است از مطالعه این اشعار غافل نشوید.
اشعار مولانا درباره خدا در انواع مضامین پرمحتوی و دلنشین سروده شده اند و شما می توانید این اشعار زیبا را در زمان اوقات فراغت خود مطالعه کنید و از محتوای این اشعار نهایت لذت را ببرید.
اشعار مولانا درباره خدا با مضامین پرمحتوی و دلنشین
اشعاری که در مورد خدا سروده می شوند می توانند به شما احساس آرامش زیادی بدهند. در مطالب قبلی شعر زیبا در مورد خدا را مطالعه کردید در ادامه این مطلب قصد داریم تا اشعار مولانا درباره خدا در اختیار شما همراهان عزیز و گرامی قرار دهیم.
اشعار مولانا درباره خدا با مضامین عرفانی
آن دم که نشینیم در ایوان من و تو
به دو نقش و به دو صورت، به یکی جان من و تو
داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات
آن زمانی که درآییم به بستان من و تو
اختران فلک آیند به نظّاره ما
مه خود را بنماییم بدیشان من و تو
من و تو، بی من و تو، جمع شویم از سر ذوق
خوش و فارغ، ز خرافات پریشان، من و تو
طوطیان فلکی جمله شکر خوار شوند
در مقامی که بخندیم بدان سان، من و تو
این عجب تر که من و تو به یکی کنج این جا
هم در این دم به عراقیم و خراسان من و تو!
به یکی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگر
در بهشت ابدی و شکرستان من و تو
در این سرما و باران یار خوشتر
در این سرما و باران یار خوشتر
نگار اندر کنار و عشق در سر
نگار اندر کنار و چون نگاری
لطیف و خوب و چست و تازه و تر
در این سرما به کوی او گریزیم
که مانندش نزاید کس ز مادر
در این برف آن لبان او ببوسیم
که دل را تازه دارد برف و شکر
مرا طاقت نماند از دست رفتم
مرا بردند و آوردند دیگر
خیال او چو ناگه در دل آید
دل از جا میرود الله اکبر
اشعار مولانا درباره خدا با مضامین پرمحتوی
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ
بیعنایات خدا هیچیم هیچ
بیعنایات حق و خاصان حق
گر ملک باشد سیاهستش ورق
ای خدا ای فضل تو حاجت روا
با تو یاد هیچ کس نبود روا…
قطرهای کو در هوا شد یا که ریخت
از خزینه قدرت تو کی گریخت
گر در آید در عدم یا صد عدم
چون بخوانیش او کند از سر قدم
صد هزاران ضد ضد را میکشد
بازشان حکم تو بیرون میکشد
از عدمها سوی هستی هر زمان
هست یا رب کاروان در کاروان
خاصه هر شب جمله افکار و عقول
نیست گردد غرق در بحر نغول
***************************
نظرات شما عزیزان: