- مقصد انسان در قرآن
قرآن کریم انسان را سالک به سوی مقصد ابدی میداند:«یا اَیُّهَا الاِنسانُ انّکَ کادِحٌ اِِلی ربِّکَ کَدحاً فَمُلاقیهِ»[۱]
ای انسان تو با تلاش و کوشش و رنج به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد.»
۲ - وحدت سلوک و سالک
و سلوک، بدون راه و همراه و خرجی راه و رهبر و راهنما و... نخواهد بود، و تعدد امور یاد شده در راههای اعتباری یا حقیقی مادی و انفکاک آنها از هم رواست، لیکن در راه حقیقی و الهی که راه از درون رهرو، بیرون نیست و سَیْر او در عقیده و اخلاق و اعمال است که همگی از شئون هستی او بشمار آمده و در آیندهی نه چندان دور، از حال به ملکه تبدیل شده و از عرض به جوهر تغییریافته، و از عَرَضی به ذاتی درآمده و از بیرون به درون وجود نه مفهوم و ماهیت راه یافته و مقوّم وجودی وی شده و سرانجام در قیامت ، صورت ظاهر همتای سیرت باطن شده و هر کسی برابر با سریرهی جوهری خویش محشور میگردد، متصور نیست یعنی راه و رونده و همراه و خرجی راه و منازل بین راه و پایان راه همه و همه یکی است.
۳ - هدایت الهیه ذاتیه
خدای سبحان توسط پیامبران معصومش آن را تعلیم و تهذیب مینماید، و غیر از ذات اقدس خداوند احدی شایستهی هدایت انسان نخواهد بود، زیرا دیگران بدون هدایت راهنما ذاتاً هدایت شده نخواهند بود، و موجودی که ذاتا هدایت شده نیست و نیازمند به هدایت است توان راهنمائی دیگران ندارد. لیکن خدای سبحان چون ذاتاً هدایتگر است و همه کارهای او بدون دستور غیر بر صراط مستقیم میباشد «اِنّ رَبِّی عَلی صراطٍ مُستَقیم»[۲]
به راستی که پروردگار من بر راه راست است.» حق هدایت دیگران منحصراً از آن اوست: «اَفَمَنْ یَهْدِی اِلَی الَحقِّ اَحَقُّ ان یُتَّبَعَ اَمَّن لا یَهِدِّی اِلّا اَنْ یُهدیْ»[۳]
آیا کسی که هدایت میکند به سوی حق برای پیروی شایستهتر است یا آن که خود هدایت نمیشود مگر هدایتش کنند.» ، منظور از احقّیّت در این آیه، همانا به نحو تعیین است نه ترجیح، مانند: «اولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولی بِبَعضٍ»[۴]
خویشاوندان نسبت به یکدیگر از مؤمنان و مهاجران در آن چه خدا مقدّر داشته اولی هستند.» زیرا دیگران اصلاً حق هدایت ندارند، چون هر بالعرض باید به بالذّات منتهی گردد، و در این صورت هدایت همان هادی بالذّات است که توسط هادیان بالعرَض عرضه میشود، نه هدایت دیگر:«اِنَّ هُدیَ الله هُوَ الْهُدی»[۵]
هدایت الهی تنها هدایت است.»
۴ - هدایت اقوم
و چون قرآن برنامه هدایتی خداوندی است، که ذاتا هدایت شده و نیز هدایتگر ذاتی است از گزند هر گونه جهل و خطا و سهو و نسیان محفوظ بوده، و از آسیب تخلّف یا اختلاف نیز محفوظ خواهد بود، «لا یأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدیهِ و لا مِن خَلفِه»[۶]هیچ باطلی نه از پیشرو و نه از پشتسر به سراغ آن نمیآید.» لذا به منظور هدایت همهی انسانها نازل شد، «هُدیً للنّاس»[۷]
قرآن هدایت است برای مردم.» گر چه گروه خاص از آن بهرهمند میشوند... «هُدیً لِلمتّقینَ»[۸]
هدایتگر متّقین است.» و چون از تمام علّتهای بزرگواری برخوردار است، نحوهی رهبری آن بهترین انحاء هدایت میباشد بطوریکه رهنمائی از آن بهتر، میسّر و متصوّر نخواهد بود: «اِنَّ هذَا القُرآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ اَقُومَ»[۹]
این قرآن به راهی که استوارترین راههاست هدایت میکند.»
۵ - سیر صعودی هدایت در قرآن
و از آن جهت که انسان سیر عمودی داشته، از نازلترین مرتبه تا عالیترین مرتبه جهان امکان را طی میکند: «هَل اَتی علَی الاِنسانِ حینٌ مِنَ الدَّهرِ لم یَکُنْ شیئاً مَذکُوراً»[۱۰]
آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری بود.»...، « یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی »[۱۱]
تو ای روح آرام یافته به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآی و در بهشت من وارد شو.» لازم است برنامهی هدایتی بشر، کتابی باشد که از طرف نزول به طبیعت بسته و از مرتبهی لفظ و کلام سیّال و مفاهیم اعتباری مایه بگیرد، و از طرف صعود به ماوراء طبیعت مرتبط بوده و از قلمرو لفظ و عناوین اعتباری فراتر باشد، چنانکه در حدیث ثقلین و مانند آن آمده است که: «قرآن طناب خاص الهی است، یک طرف آن به دست شماست و طرف دیگر آن به دست خدای سبحانست، همانطوری که نشأه طبیعی انسان به نشأه ماوراء طبیعی او مرتبط است و رسیدن به مقام تجرّد عقلی وی بدون عبور از قلمرو حسّ میسّر نیست، رسیدن به باطن قرآن نیز بدون حفظ ظاهر و عمل به آن مقدور نخواهد بود، و همانطوری که اسرار روحی بشر به هر طوری که باشد خود را در منطقهی جسمانی او آشکار مینماید معارف عمیق قرآن خود را به نحوی در لابلای کلمات ارائه میدهد، لذا تودهی مردم از آیات قرآنی با وضع مناسب ظرف علمی خود بهرهمند میشوند، و خواص از اشارات آن طرفی میبندند، و اولیاء از لطائف آن سرشار میشوند و انبیا از حقایق آن سیراب میگردند.
نظرات شما عزیزان: