هستی شناسی انسان کامل (قسمت سوم)
هستی شناسی انسان کامل (قسمت سوم) سریان در همه ماسوى الله همان گونه که روح در تمام بدن ساری است، انسان کامل نیز که روح عالم است در تمام هستی سریان دارد. بیان شد که انسان کامل تا مقام تعین اول صعود می کند. در آن مرتبه با نفس رحمانی متحد می شود وبا دمیده شدن آن نفس در هستی، او نیز در تمام مراتب سریان می یابد.
به نقل از قیصری، امیر المومنین علی علیه السلام در خطبهای این مطلب را این گونه بیان می کنند: أمیر المؤمنین ولی الله فی الأرضین قطب الموحدین علی بن أبی طالب، فی خطبة کان یخطبها للناس: «أنا نقطة باء بسم الله، أنا جنب الله الذی فرطتم فیه، وأنا القلم، وأنا اللوح المحفوظ، وأنا العرش، وأنا الکرسی، وأنا السماوات السبع والأرضون..» در شرح خطبه، قیصری می گوید:
لذلک قیل: الإنسان الکامل لا بد أن یسری فی جمیع الموجودات کسریان الحق فیها ومن هاهنا یتبین أن الآخریة هی عین الأولیة ویظهر سر (هو الأول والآخر والظاهر والباطن وهو بگ شی علیم) .. امیر المومنین على الان که انسان کامل و واسطه جان بخشی به آفرینش و به عبارتی جان جهان است خود را در تمامی هستی ساری و جاری می داند؛ اوست که اول و آخر و ظاهر و باطن هستی را در بر گرفته و از اولین نقطه شروع تا آخرین نقطه خلقت در ظاهر و باطن قرار گرفته است و به این واسطه علم شهودی به ماسوا دارد.
انسان صورت حق: اگر چیزی جلوه دیگری باشد و آن را نشان دهد، صورت آن شیء خواهد بود، بنابراین همه عالم می تواند صورت حق باشد. در روایات نیز آمده است که :«خلق الله آدم على صورته» و همچنین: «على صورة الرحمن». صورت قیاس را این گونه می توان بیان کرد: «العالم صورة اسم الله، و ما هو صورة اسم الله صورة الحقیقة الإنسانیة، فالعالم صورة الحقیقة الإنسانیة». هستی صورت اسم الله است و خداوند نیز انسان را به صورت خویش خلق نموده است و از آنجایی که اسم جامع الله به صورت کلی تنها در انسان کامل جلوه گر می شود، او صورت حق به معنای حقیقی آن است؛ پس انسان حقیقی و حقیقت انسان کامل شامل تمام حقایق عالم میباشد. در بیان معنای حدیث «خلق الله آدم على صورته». قیصری مطلب دیگری را نیز بیان می کند.
فالإنسان الکامل، أی الإنسان الذی یتحقق فیه جمیع الکمالات الانسانیة واحد. وذلک بأن یکون مظهرة لجمیع الکمالات الإلهیة موصوفة بجمیع صفاته الجمالیة والجلالیة إلا الوجوب الذاتی، فإنه یمتنع تحققه فی غیر ذاته تعالی، جل شأنه. وإنما یکون الإنسان الکامل کذلک لأنه خلق على صورته کما جاء فی الخبر: «خلق الله آدم على صورته». وفی روایة «على صورة الرحمن». وفی التنزیل: (وعلم آدم الأسماء کلها). هذا معنى خلقه على صورته.. انسان کامل، کسی که جمیع کمالات انسانی در او محقق است، یکی بیش نیست. این به دلیل این است که او دارای تمام صفات جمالی و جلالی حق، مگر وجوب ذاتی می باشد. بنابراین جانشین حق در تمام شئون است، مگر در ضرورت ذات، با این حال همان گونه که خداوند در ذات خود یکی بیش نیست انسان کامل هم که صورت اوست، یکی بیش نیست هر چند در طول زمان این حقیقت در مصادیق متعدد آشکار گردد.
مرتبه انسان کامل عبارت از جمیع مراتب الهیه و کونیه، از عقول و نفوس کلیه و مراتب طبیعت است تا آخرین تنزلات وجود، و به مرتبه عمائیه نیز نامیده شده است، یعنی این مرتبه مشابه مرتبه الهیه است و تفاوتش در ربوبیت و مربوبیت است، لذا او را خلیفه الهی گویند. مقام انسان حقیقی، مقامی است که حتی مقرب ترین ملائکه را نیز به آن منزلت راه نیست. در قرآن آمده است که: (وما ما إلا له مقام معلوم)؛ هر یکی را از شما مقامی است معلوم که تعدی از آن متصور نیست. و جبرئیل نیز از این روی گفت: «لو دنوت أنملة الاحترقت»
قدم گر فراتر نهم زین مقام ... به نور تجلی بسوزم تمام
چو سید رخ از سوختن برنتافت ...از حق قربت «قاب قوسین» یافت
رسید آن سپه دار خیل رسل ... چو عقل کل آگه زهر جزو و کل
به جایی که آن جا مکان هم نبود ...زبس بی نشانی نشان هم نبود
از سر «أوحی» نکات خفی ... بگوش دل و جان شنید آن صفی
چنان گشته مستغرق اندر خطاب ... که بوی گل تازه اندر گلاب
از احمد چو میم منی شد جدا ... احد ماند و کثرت شد آن دم فنا
پس آن گه کلام خود از خود شنید ...را به چشم خود آن دم رخ خویش دید
صدر المتألهین در کتاب اسفار - در بیان حقیقت انسان - گوید: انسان عالم صغیر است که مشتمل بر سه مرتبت است: مرتبه اشرف و اعلای آن نفس است و مرتبه پایین و اخس آن بدن است، و کلیه موجوداتی که در عالم کبیر متحققند در عالم صغیر که انسان باشد منطوی می باشند (وفیک انطوى العالم الأکبر).
انسان کامل محل نقوش الهی: در بحث خلافت انسان کامل وجهی نیز برای تسمیه او به خلیفه بیان کرده اند. به این بیان که انسان کامل محل جمیع نقوش اسماء و صفات حق و حقایق کونیه ای است که با دارا بودن آنها متمکن بر خلافت می شود. خداوند نیز با آن نقوش خزانه خود را حفظ می کند.
هو کونه محل النقوش التی بها یختم ویحفظ الخزائن، کذلک الإنسان هو محل جمیع نقوش الأسماء الإلهیة والحقائق الکونیةfi التی یتمکن بها من «الخلافة». وبهذا الاعتبار سماه الحق «خلیفة» بقوله: (إنی جاعل فی الأرض خلیفة) . خزاین همان اسرار الهی و کلمات الله بوده که به طور تفصیلی و گسترده در عالم وجود دارند و در انسان کامل به طور مطوی وکلی است. بنابراین خزاین همان وجودات اسماء الهیه اند که انسان کامل بهfi طور جمعی حائز آنها است. آنها را در وجود خود محافظت کرده و خزانه دار آنهاست. موجودات همه کلمات «الله»اند و دل انسان کامل، به مثابه نگین آن خاتم است.
منبع: انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و امام خمینی رحمة الله علیه، نرگس موحدی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1393
نظرات شما عزیزان: