یکی از مسائل مهم دیگر در خصوص ایمان مسأله ایمان و اخلاق است.برای درک رابطه ایمان و اخلاق ابتدا لازم است به تعریف خلق از دیدگاه علامه بپردازیم و آنگاه نظر ایشان را در خصوص شباهت و رابطه این دو جویا شویم.
خلق به یک صورت ادراکی میگوییم که در درون انسان جایگیر شده و در هر موقع مناسب در درون انسان جلو کرده و او را به اراده عمل وا میدارد. چنانکه انسان پر دل یک صفت درونی دارد که با هر گونه خطر قابل دفعی رو برو شود به هیجان آمده و خودنمایی کرده و به سوی مبارزه و دفاع دعوتش میکند و به عکس انسان بزدل حالتی در درونش نهفته که با هر خطری مواجه شود، اعصابش را از کار انداخته و به فرار و از میان معرکه که در رفتن وادارش میکند.این دو صفت شجاعت و جبن، دو خلق از اخلاق انسانی میباشد و در وجود ما منشأ اثر هستند.به عبارت دیگر تصدیقات ذهنی را که به عواطف بستگی دارند، به نام خلق مینامیم.پس اخلاق، ملکهها و صورتهای ثابت نفسانی است که در اثر آنها عمل مربوط به آسانی ازانسان سر میزند. (37)
در خصوص شباهت ایمان و خلق، علامه تعبیری دارند که میتواند راهگشای بحث ما باشد.ایشان میفرمایند:(وقتی روح ایمان در دل کسی جایگیر شد عقاید و اعمال او هم عوض شده، بصورتی که مناسب با ایمان باشد، در میآید؛عینا مانند ملکات نفسانی از فضایل و رذایل که وقتی در نفس پیدا شد رنگ اعمال را هم مناسب با خود میسازد.» (38)
در اینجا میبینیم که ایمان از جهت رسوخ یافتگی آن در نفس و از جهت اینکه یک تعیّن نفسانی خاص میباشد و نیز به سبب مبدأ اثر بودن آن نسبت به اموری از قبیل عقاید و اعمال و نیز از حیث تناسب بین مبدأ اثر نفسانی و اثر، با اخلاق میتواند دارای وجه مشترک باشد.
در مورد رابطه ایمان و اخلاق علامه تشبیه جالبی بکار بردهاند.ایشان میفرمایند:ایمان به خدا همچون درختی است که توحید ریشه آن است و دارای میوههایی است که در هر آن به اذن پروردگار ببار مینشیند و ثمر میدهد، که همان اعمال صالح میباشند.و نیز دارای شاخههایی است که همان اخلاق نیکو(ملکات نفسانی مثبت)از قبیل تقوی، عفت و معرفت و شجاعت و عدالت و رحمت و نظایر آنها میباشد.بر اساس این دیدگاه میتوان گفت که اخلاق جزو ایمان است و درخت ایمان با اخلاق استوار میماند و یا به تعبیر علامه(ایمان بوسیله اخلاق حفظ میشود.» (39)
برای روشن شدن هر چه بیشتر رابطه ایمان و اخلاق توضیحات علامه را در این خوصص از نظر میگذرانیم (40) اخلاق عموما در میان عم و عمل واقع میباشد بعبارت دیگر از یک طرف با اعتقاد هم مرز است و از طر دیگر با عمل و فعل هم مرز میباشد. حال مسأله اساسی این است که رابطه این سه چگونه است.علامه به اجمال چنین میفرمایند:
1-در مورد رابطه اعتقاد با اخلاق باید گفت اگر انسان بواسطه اسباب و عواملی از اعتقاد منصرف شود، در اثر وی خلق مناسب خود را از دست خواهد داد.
2-رابطه عمل با اخلاق هم بدینگونه است که اگر انسان عملی را تکرار کند بالأخره بجایی خواهد رسید که صورت عمل درونی، همیشه در ادراک و شعور انسان حاضر خواهد بود.و نیز اگر انسان بواسطه عملی به فعل موفق نشود یا فعل مخالف انجام دهد، کم کم خلق مناسب فعل رو به زوال رفته و بالأخره بکلی از میان خواهد رفت.و باید افزود که به حسب حقیقت تأثیر تکرار عمل در پیدایش اخلاق به تأثیر اعتقاد(صورت عملی)بر میگردد؛زیرا کاری که تکرار عمل در درون انسان انجام میدهد این است که امکان و بیمانع بودن و مقتضیدار بودن عمل را به ذهن تلقین میکند تا کار بجایی میرسد که پیوسته امکان عمل و زیبایی وی از نظر انسان مجسم شده و مجال تصور مخالف را نمیدهد.
به سبب همین دو رابطه خاص اعتقاد و عمل با اخلاق است که اخلاق را گاهی از راه تکرار عمل و گاهی از راه تلقین حسن عمل و گاهی از هر دو راه بدست میآورند.در حقیقت اخلاق همیشه از یک طرف در ضمانت عمل و از یک طرف در ضمانت اعتقاد و ایمان میباشد.کسی که ایمان به لزوم دفاع از حریم مقدسات خود نداشته باشد، محال است با فضیلت شجاعت متصف شود و همچنین کسی که هر بلائی به سرش بیاورند و هر لطمه و صدمه ناگواری به حریم شرافتش وارد کنند، دست برای دفاع بلند نکرده و از جای خود نخواهد جنبید، برای همیشه از شجاعت محروم است.
حاصل سخن اینکه اخلاق در پیدایش و بقاء خود، ارتباط و بستگی خاصی از یک جانب به ایمان و عقیده و از جانب دیگ رهب مقام عمل دارد که بود و نبود و بقاء و زوال آنها در اخلاق کاملا ذی دخل است.پس از طرح این مسائل علامه پرسشهایی را مطرح میکنند و انواع روابط دیگر بین این سه امر(اعتقاد-اخلاق-عمل)را مورد سؤال قرار میدهد.ایشان در این رابطه میفرمایند، «اکنون باید دید آیا مقام عمل نیز نظیر همان ارتباط و بستگی ار به مقام ایمان و عقیده و مقام اخلاق دارد؟و آیا ایمان و عقیده نیز نظیر همان ارتباط را به مقام اخلاق و عمل دارد؟»پس از طرح این پرسشها از بحثهای گذشته روشن میباشد».در این مقام سعی ما بر این است که پاسخ این پرسشها را تا حد امکان بر اساس پاسخهای قبلی علامه استنتاج کنیم.برای روشن شدن هر چه بیشتر مطالب، با ترتیبی دوگانه ارتباط بین این سه امر را بیان میکنیم:
1-ارتباط اعتقاد با اخلاق:«اگر انسان به واسطه اسبابت و عواملی از اعتقاد منصرف شود، در اثر وی خلق مناسب خود را از دست خواهد داد.»نیز میتوان افزود که هرگاه اعتقادی داشته باشد، خلق مناسب آن اعتقاد را خواهد داشت.بنابراین اعتقاد با خلق دارای مناسبت خاصی است و نوعی سازگاری و هماهنگی با آن دارد.
2-ارتباط اخلاق با اعتقاد:در اینجا سؤال این است که اگر کسی دارای اخلاق خاصی بود آیا این نوع اخلاق خاص، اعتقاد مناسب و هماهنگ با خود را طلب میکند و به گونهای است که اعتقاد متناسب با خود را داشته باشد یا اینکه اخلاق با اعتقاد دارای تناسب و هماهنگی نیست؟
در پاسخ باید گفت اگر همچنانکه علامه فرمودند، هر اعتقادی الزاما اخلاق متناسب با خود را خواهد داشت، میتوان نتیجه گرفت که یک اخلاق خاص با هر نوع اعتقادی سازگار و متلائم نخواهد بود.چنین نیست که اخلاق خاصی بتواند با هر اعتقادی دارای تناسب و هماهنگی باشد.
3-اخلاق و عمل:خلقیات یا ملکات نفسانی برای اعمال به عنوان مبدأ اثر میباشند.بین خلقیات و اعمال بستگی خاصی وجود دارد.هر ملکه ثابت نفسانی عمل خاصی را اقتضا میکند.
4-عمل و اخلاق:عمل و تکرار آن باعث ایجاد خلقیات ثابت در انسان میگردد.«پر روشن است که تکرار عمل بالأخره بجایی خواهد رسید که صورت عمل درونی، همیشه در ادراک و شعور انسان حاضر بوده، و با کمترین توجهی، خودنمایی کرده و اثر خود را خواهد بخشید، مانند نفس کشیدن و نگاه کردن با چشم و سخن گفتن برای فهمانیدن مقاصد.»اعمال خاص، خلقیات خاصی را بدنبال میآورند و بین این دو نیز نوعی رابطه و تناسب حاکم است.
5-اعتقاد و عمل:اعتقاد، خلق متناسب با خود را داراست و خلق به نوبه خود مبدأ اثر برای عملی متناسب با خود است.بنابراین الزاما اعتقاد عمل متناسب با خود را خواهد داشت.
6-عمل و اعتقاد:عمل به نوبه خود در اعتقاد تأثیر دارد، بدین صورت که«کاری که تکرار عمل در درون انسان انجام میدهد این است که امکان و بی مانع بودن و مقتضی دار بودن عمل را به ذهن تلقین میکند تا کار به جایی میرسد که پیوسته امکان عمل و زیبایی وی در نظر انسان مجسم شده و مجال تصور مخالف را نمیدهد».
و آنگاه به تدریج اعتقادات انسان را تغییر میدهد. به عبارت دیگری میتوان گفت عمل، خلق خاص خود را ایجاد میکند و این خلق خاص اعتقادی متناسب با خود را شکل میدهد.
نظرات شما عزیزان: