کد قالب کانون فصل چهارم : از بعثت تا هجرت پيامبر اسلام (ص)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 992
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 1060
بازدید ماه : 15343
بازدید کل : 42098
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 31 مرداد 1403

آنچه پیامبر خاتم از پیروانش انتظار دارد

 

ديگر تهمتهاى مشركان

درماندگى مشركان در برابر انتشار سريع اسلام و به خطر افتادن منافع آنها سبب شد كه مشركان همزمان با شكنجه و آزار مسلمانان ، تهمتهايى به پيامبر اسلام (ص) روا دارند تا شايد مقام و مرتبه و اعتبار او را پايين بياورند و اسلام و قرآن را در نظر مردم خرد كنند و از گرايش مردم به اسلام جلوگيرى نمايند.
قرآن از اين تهمتها چنين ياد مى كند:

الف ) معلم داشتن پيامبر

مشركان مى گفتند مطالب و موضوعات قرآن وحى آسمانى نيست ، بلكه محمد (ص) آنها را از برخى از دانايان عصر خود يا از دانشمندان يهود و نصارا گرفته و سپس به صورت قرآن عرضه كرده است . آنها قرآن را همان افسانه هاى پيشينيان يا افترا بر خدا ياد مى كردند كه در ساختن آن ، افرادى محمد (ص) را يارى كرده اند:

وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً * وَ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصيلا(192)
كافران گفتند اين دروغى بيش نيست كه خود آن را بافته و ديگران به او كمك كرده اند. آنان با اين سخن ، ظلم و زور رواداشته اند. و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: ((اين [كتاب ] جز دروغى كه آن را بربافته [چيزى ] نيست ، و گروهى ديگر او را بر آن يارى كرده اند.)) و قطعا [با چنين نسبتى ] ظلم و بهتانى به پيش آوردند.
مشركان براى توجيه اين تهمت ، چندتن را كه در زمان پيامبر خواندن و نوشتن مى دانستند نام بردند و مدعى بودند كه پيامبر اسلام مطالب را از آنها مى گيرد. آنها افرادى مانند بحيراى راهب ، بلعام رومى ، سلمان فارسى ، يعيش ، يسار حضرمى و عداس رومى را معلمان پيامبر نام مى بردند.(193)
اينان اغلب افراد غير عرب بودند كه در مكه و حجاز زندگى مى كردند و به نظر مى رسد كه چون عربها زبان آنها را نمى فهميدند، تصور مى كردند آنها از دانش بسيارى برخوردارند؛ به خصوص اينكه مليت و فرهنگ ديگرى داشتند و سخنانى مى گفتند كه براى عرب مكه تازگى داشت .
بى پايگى اين تهمت از آنجا معلوم است كه اگر چنين گروهى وجود داشتند، شناخته مى شدند و خود به پيامبر ايمان نمى آوردند؛ در حالى كه اينان خود به آن حضرت ايمان آورده بودند.

وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبينٌ (194)
و نيك مى دانيم كه آنان مى گويند: ((جز اين نيست كه بشرى به او مى آموزد)) [نه چنين نيست ، زيرا] زبان كسى كه [اين ] نسبت را به او مى دهند غير عربى است و اين [قرآن ] به زبان عربى روشن است .
واضح است كسى كه يك زبان را نداند نمى تواند در آن زبان كتابى پديد آورد كه از لحاظ فصاحت و بلاغت و نظم و گيرايى و شيوايى در اوج عظمت باشد و بزرگان و اديبان آن زبان در برابر جملات آن كتاب اظهار شگفتى و ناتوانى كنند.
قرآن كريم علاوه بر اين پاسخ ، يك پاسخ كلى ديگر نيز ارائه مى كند كه جاى هيچ گونه ترديد و بحث باقى نمى گذارد:

أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظّالِمين (195)
يا مى گويند: ((آن را به دروغ ساخته است ؟)) بگو: ((اگر راست مى گوييد، سوره اى مانند آن بياوريد، و هر كه را جز خدا مى توانيد، فرا خوانيد.)) بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تاءويل آن برايشان نيامده است . كسانى [هم ] كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبرانشان را] تكذيب كردند. پس بنگر كه فرجام ستمگران چگونه بوده است .
از اين آيه چند نكته استفاده مى شود:
نخست اينكه قرآن در برابر اين تهمتها آنها را به معارضه (تحدّى ) با سوره هاى قرآن مى خواند و همه مى دانيم كه تاكنون نتوانسته اند چنين كارى انجام دهند.
دوم اينكه پس از اين مبارزطلبى ، با روان شناسى خاص سخن خود را تحليل مى كند و اظهار مى دارد كه چون قرآن فراتر از دانش آنهاست ، به تكذيب آن پرداختند.
سوم اينكه به سابقه اين كار در امتهاى گذشته اشاره مى كند و يادآورى مى شود كه همواره كسانى در برابر انبيا قرار گرفته و آنان را تكذيب كرده اند.

ب ) تهمت جادوگرى

مشركان مكه با مشاهده جاذبه و نفوذ قرآن در دلها آن را چنين توجيه كردند كه محمد (ص) يك ساحر و جادوگر است و قرآن سحر اوست . اين تهمت به صورت فراگير در مكه شايع شد دانايان ايشان تهمت سحر را بهترين روش مقابله با پيامبر اسلام (ص) دانستند:

وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذّاب (196)
و از اينكه هشداردهنده اى از خودشان برايشان آمده در شگفتند، و كافران مى گويند: ((اين ، ساحرى شيّاد است .))
وَ لَمّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنّا بِهِ كافِرُون (197)
و چون حقيقت به سويشان آمد، گفتند: ((اين افسونى است و ما منكر آنيم .))
آنچه باعث مى شود كه مشركان پيامبر اسلام (ص) را به جادوگرى و سحر متهم كنند، اين بود كه مى ديدند افرادى از يك خانواده به او ايمان مى آورند و در نتيجه ميان آنها و ساير اعضاى خانواده جدايى مى افتد. آنها مى گفتند: اين همان سحر است كه ميان انسان و برادرش جدايى مى اندازد.

ج ) تهمت ديوانگى

چون آنان سخنان رسول خدا را بر خلاف عقايد و سنتهاى خود مى ديدند، مى گفتند: او ديوانه شده است و سخنان نامربوط مى گويد:

وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَ ما هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمين (198)
و آنان كه كافر شدند، چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند و مى گفتند: ((او واقعا ديوانه اى است .)) و حال آنكه [قرآن ] جز تذكارى براى جهانيان نيست .
وقتى پيامبر خدا از جهان پس از مرگ و زنده شدن مردگان سخن مى گفت ، چون اين سخن در باور ايشان نمى گنجيد بيان آن را جنون مى شمردند.

أَفْتَرى عَلَى اللّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعيد(199)
آيا [اين مرد] دروغى بسته يا جنونى در اوست ؟ بلكه [نه ] آنان كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهى دور و درازند.

أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاّ نَذيرٌ مُبين (200)
آيا نينديشيده اند كه همنشين آنان هيچ جنونى ندارد؟ او جز هشدار دهنده اى آشكار نيست .
تهمت سحر و جنون ، ابتكار تازه مشركان مكه نبود، بلكه اين تهمتها را به پيامبران ديگر هم روا مى داشتند:

كَذلِكَ ما أَتَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ * أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُون (201)
بدين سان بر كسانى كه پيش از آنها بودند هيچ پيامبرى نيامد جز اينكه گفتند: ((ساحر يا ديوانه است .)) آيا همديگر را به اين [سخن ] سفارش كرده بودند؟ [نه !] بلكه آنان مردمى سركش بودند.

د) تهمت شاعر يا كاهن بودن

جملات موزون قرآن كريم با نثر خاص و نظم بديع خود، براى عرب جاهلى پديده اى نو و شگفت آور بود. آنها چون به خدا و وحى ايمان نداشتند در توجيه مادى اين متن شگفت آور مى گفتند كه آن يا شعر است و پيامبر شاعرى متفاوت و نوآور است و يا آن جملاتى است همانند جملات موزون و مسجع كاهنان . بنابراين ، پيامبر را گاهى شاعر و گاهى كاهن مى ناميدند.

فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ * وَ ما لا تُبْصِرُونَ * إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ * وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَليلاً ما تُؤْمِنُونَ * وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَليلاً ما تَذَكَّرُونَ * تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ (202)
پس نه [چنان كه مى پنداريد]، سوگند ياد مى كنم به آنچه مى بينيد، و آنچه نمى بينيد كه [قرآن ] قطعا گفتار فرستاده اى بزرگوار است . و آن گفتار شاعرى نيست [كه ] كمتر [به آن ] ايمان داريد و نه گفتار كاهنى [كه ] كمتر [از آن ] پند مى گيريد. [پيام ] فرود آمده اى است از جانب پروردگار جهانيان .

ه ) تهمت دروغگويى

مشركان كه به خدا ايمان داشتند ولى بتها را شريك او مى دانستند، مى گفتند:

إِنْ هُوَ إِلاّ رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللّهِ كَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنينَ (203)
او جز مردى كه بر خدا دروغ مى بندد نيست و ما به او اعتقاد نداريم .

وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ * فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزينَ (204)
و اگر [او] پاره اى گفته ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت مى گرفتيم ، سپس رگ قلبش را پاره مى كرديم ، و هيچ يك از شما مانع از [عذاب ] او نمى شد.
بنابراين ، اينكه خداوند همواره پيامبر خود را مورد مرحمت و عنايت قرار داده ، دليل بر اين است كه او هر چه از خدا نقل مى كند راست است و گرنه به شدت مؤ اخذه مى شد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: تاریخ اسلام
برچسب‌ها: تاریخ شناسی