معاد در قرآن
معاد در قرآن کریم یکی از محوری ترین مباحث است به طوری که بعد از مسأله توحید بیشترین آیات قرآن به موضوع معاد اختصاص دارد. برخی از نکات جالبی که در این مقاله بررسی می شود عبارتند از:
- قرآن چهار دوره وجودی را برای انسان بر میشمارد.
- در ابتدای خلقت و قبل از دنیا آمدن مرده بودیم.
- موت به معنای نیستی نمیباشد. موت و حیات هر دو مخلوق خدا هستند.
- معاد جسمانی است.
برای سهولت دسترسی به مطالب ابتدا چکیده را مطالعه نمایید:
چکیده
معاد در اسلام
مسألهٔ معاد در اسلام، از جمله در قرآن کریم و روایات اسلامی، با اهمیت ویژهای مطرح شده است تا آنجا که بر اساس شمارش خبرگان، شمار آیاتی که به بحث معاد مربوط است، در حدود یک چهارم آیات قرآن است. روایات اسلامی نیز در این زمینه بحث را به کمال رسانیدهاند.[1] البته باور به معاد و جهان آخرت یک مسأله محوری در همه ادیان آسمانی است که در مقاله مستقلی به نام «معاد در ادیان الهی» به آن پرداخته شده است.
معاد در قرآن
در این نوشتار بر آنیم تا معاد و مسألهٔ موت و حیات را از دیدگاه قرآن بررسی کنیم. در این بررسی بیشتر از قرآن کریم و احادیث اهل بیت (ع) بهره خواهیم برد. از آنجا که جهان آخرت نتیجۀ دنیا است و این هر دو به آفرینش نخستین انسان مربوط میشوند، بحث را از نکتهای که در کلام امیرالمؤمنین (ع) آمده است، آغاز میکنیم. امام در این کلام توجه به گذشته، حال و آینده را سبب رحمت الهی میدانند.
از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است که میفرمایند:
رَحِمَ اللهُ امْرَءاً عَلِمَ مِنْ أیْنَ وَ فِی أیْنَ وَ إلَی أیْنَ.[2]
رحمت خدای رحمان شامل حال کسی باد که بداند از کجا آمده است، در کجا است و به کجا خواهد رفت.
قرآن کریم میفرماید:
﴿ کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ﴾ [3]
چگونه به خدا کفر میورزید در حالی که شما میت بودید، خداوند شما را زنده کرد، سپس شما را میمیراند، دوباره شما را زنده میکند و در نهایت به سوی او باز میگردید.
از این آیه نتایج زیر به روشنی دریافت میشود:
الف ـ چهار دوران وجودی
انسان چهار دوران وجودی را طی میکند: دورانی پیش از دنیا «کُنْتُمْ أَمْواتاً»، دوران دنیا «فَأَحْیَاکُمْ»، دوران برزخ «ثُمَّ یُمِیتُکُمْ» و دوران آخرت «ثُمَّ یُحْیِیکُمْ».
عبارت «ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» گویای دوران جدیدی نیست، بلکه بازگشت به سوی خدا در همان دوران آخرت و در روز قیامت محقق میگردد:
﴿ وَاتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ …﴾ [4]
مراقب باشید برای روزی که در آن روز به سوی خدا بازگردانده میشوید.
ب ـ دو حالت وجودی
انسان این چهار دوران را در دو حالت وجودی سپری میکند؛ به بیانی دیگر برای انسان دو حالت وجودی مطرح است: حالت وجودیِ «موت» و حالت وجودیِ «حیات».
گاهی در ادبیات فارسی از «مرگ» به نیستی تلقی میشود، ولی در میان عرب زبانان به ویژه در قرآن کریم هرگز چنین نیست. در قرآن کریم، واژۀ «موت» هیچگاه دربارۀ انسان به معنای نیستی نیامده است، بلکه قرآن «موت» را مخلوق خداوند میداند و میفرماید:
﴿ الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ﴾ [5]
خدایی که «موت» و «حیات» را بیافرید تا شما را بیازماید که کدامتان کرداری بهتر دارید و او عزیز و آمرزنده است.
روشن است که آنچه آفریده میشود، وجود است و عدم، خلقشدنی نیست.
در آیۀ 28 بقره به دو حالت وجودی انسان اشاره شده است که چهار دوران انسان در این دو حالت سپری میگردد: گاه آدمی در حال موت و گاه در حال حیات است. با دقت در آیۀ مذکور درمییابیم که انسانها پیش از ورود به دنیا در حالت موت هستند. در دنیا در حال حیات، در برزخ در حال موت و در آخرت دوباره در حال حیات خواهند بود.
البته گروهی از انسانها در برزخ نیز در حال حیات هستند که از آن جمله کسانی هستند که در راه خدا به شهادت رسیدهاند. قرآن کریم به صراحت بیان کرده است که این گروه پس از مرگ زنده میمانند:
﴿ وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ﴾ [6]
مپندارید که آنها که در راه خدا کشته شدهاند، میت هستند؛ بلکه آنها همه حی و زندهاند، در نزد پروردگارشان روزی میخورند.
و نیز میفرماید:
﴿ وَلا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَلَکِنْ لَّا تَشْعُرُونَ﴾ [7]
به آنان که در راه خدا کشته میشوند، «اموات» نگویید، بلکه آنان زندگاناند، اما شما حیات آنها را درک نمیکنید.
این استثنا خود گویای آن است که عموم مردم در دوران برزخ در حال موت هستند، نه حیات و اگر همه در حال حیات بودند، این تأکید بر وضعیت «مقتولین فی سبیل الله» که در حال حیاتاند، بیدلیل بود.
پیامبر اکرم (ص) دربارۀ جعفر بن ابیطالب، برادر امیرالمؤمنین (ع)، که به شهادت رسیده بود، فرمودند:
رَأیْتُهُ لَهُ جَناحانِ یَطِیرُ بِهِما مَعَ الْمَلَائِکَهِ فِی الْجَنَّهِ.[8]
جعفر را در حالی دیدم که دو بال داشت و با فرشتگان در بهشت پرواز میکرد.
تفاوت موت و حیات در آیات معاد در قرآن
با توجه به این نکته که انسان در دنیا در حال حیات و پیش از دنیا و نیز در برزخ در حال موت است، به استثنای عده ای، تفاوت این دو حالت وجودی مشخص میگردد. ما پیش از ورود به دنیا این بدن کنونی را نداشتهایم و پس از دنیا هم، در دوران برزخ، فاقد آن خواهیم بود و روح انسان این ابزار توانمند را از دست خواهد داد. در این دو دوران، پیش از دنیا و برزخ، انسانها در حال موتاند و در دنیا در حال حیات و در هر دو حالت از ادراک و احساس برخوردارند. پس تفاوت «موت» و «حیات» انسان در بدن او است.
هرگاه این بدن در اختیار روح و حقیقت انسانی قرار گیرد، انسان زنده است و هرگاه آن را از او بگیرند، میت میشود؛ اما انسان میت، هم درک و شعور دارد و هم از نوعی احساس برخوردار است. مثال زیر میتواند بحث را روشنتر کند:
اگر خلبانی فرمانروای هواپیمای خود باشد و فعالانه هواپیما را هدایت کند و این ابزار کارآمد تحت فرمان او باشد، او خلبانی بالفعل و در مقام تشبیه، خلبانی زنده است و چنانکه هواپیمای او از بین برود و او با چتر نجات خود را به روی زمین برساند، در این صورت او از دانش و ادراک خلبانی برخوردار است، ولی ابزاری برای پرواز ندارد که در این صورت او خلبانی بالقوه و در مقام تشبیه به انسان، خلبانی میت است. البته حالت دیگری نیز متصور است و آن اینکه خلبان خسته شود و برای لحظاتی از پشت دستگاه کنار رود و در گوشهای استراحت کند. در این صورت نیز در حالتی است که به حالت خواب انسان شباهت دارد.
این نکته که انسانهای میت وجود دارند و دارای ادراک و احساس، ولی فاقد بدن هستند، در روایات بسیاری آمده است؛ چنانکه مباحثی که دربارۀ اموات پس از مرگ آمده است، گویای همین مسأله است؛ برای نمونه انسانها پس از مرگ در حال موت هستند و موت مانند خواب است که در آن ادراکات انسان از طریق بدن او نیست. حدیث زیر گویای این مطلب است:
قِیلَ لِمحمّد بنِ عَلیٍّ(ع): مَا المَوْتُ؟ قَالَ: هُوَ النَّومُ الَّذی یَأتِیکُم کُلَّ لَیلَهٍ إلّا أنَّهُ طَویلٌ مُدَّتُهُ لَا یُنْتَبَهُ مِنْهُ إلّا یَوْمَ القیامهِ، فَمَنْ رَأَی فِی نَوْمِهِ مِن أَصْنافِ الفَرَحِ مَا لَا یُقَادَرُ قَدْرُهُ وَمِن أَصْنافِ الأَهْوالِ مَا لَا یُقَادَرُ قَدْرُهُ فَکَیْف حَالُ فَرَحٍ فِی النَّومِ وَ وَجَلٍ فِیهِ؟ هَذا هُوَ الْمَوْتُ فَاسْتَعِدُّوا لَهُ.[9]
از امام باقر (ع) سؤال شد: «موت چیست؟» فرمودند: «همان خوابی است که هر شب شما را فرا میگیرد و تنها تفاوت آن با خواب این است که آن طولانیتر است و جز روز قیامت از آن بیدار نمیشوند و در عین حال در خواب گونههای مختلف شادمانی و گونههای مختلف هول دیده میشود. مرگ چنین است برای آن آماده شوید».
ج ـ جسمانی بودن معاد در قرآن
مهمترین نکتهای که از آیۀ بالا برداشت میشود این است که انسان در قیامت نیز مانند دنیا در حال حیات است: «ثُمَّ یُحْیِیکُمْ»؛ گفتیم که حیات انسان با بدن او در ارتباط است؛ یعنی، هرگاه انسان بدن دارد، «حی» است و هرگاه بدن ندارد، هر چند ادراک و احساس دارد، ولی میت است. به این ترتیب روشن میشود که در اصطلاح قرآن «حیات» با وجود مساوی نیست، بلکه حیات حالت خاصی از وجود است و «موت» نیز به معنای عدم نیست، بلکه به معنای از دست دادن ابزار فعالیت یعنی، بدن است.[10]
در قیامت و جهان آخرت انسانها حی هستند. بنابراین نه تنها وجود دارند، بلکه هم روح و حقیقت آنها موجود است و هم بدن که ابزار فعالیت و کارآمد بودن آنها است و انسان بر آن بدن فرمانروایی میکند که این نکته همان جسمانی بودن معاد است.[11]
د ـ تقدّم «موت» بر «حیات»
در این آیۀ شریف به صراحت آمده است که شما «میت» بودید و خداوند شما را احیا کرد و دوباره شما را میمیراند و به حالت موت باز میگرداند.[12]
پس دوران موت انسان بر دوران حیات دنیا مقدم بوده است، یعنی خداوند نخست حقیقت انسانها را آفرید و سپس برای ورود آنها به دنیا این بدن را در اختیار آنها قرار داد و در پایان زندگی دنیا برای ورود به برزخ این بدن را از او بازمیستاند و انسان میت میشود، البته به استثنای عدهای که در برزخ در حال حیات هستند. با این توضیح جای تردیدی نمیماند که ارواح آدمیان پیش از ورود به دنیا آفریده شده است و به این مسأله در روایات تأکید شده است.[13]
هـ ـ وضعیت کنونی انسان با توجه به آیات معاد در قرآن
انسانها هماکنون در دومین دوران وجودی خود هستند؛ یعنی، زندگی دنیا را سپری میکنند. از دیدگاه قرآن کریم دوران دنیا مهمترین دوران است؛ زیرا در حکم مدرسه یا دانشگاه است و دورانی است که با آموزش و آزمون الهی همراه است و افراد بشر به نوبت در این وادی گام مینهند تا دوران مقدر خویش را در زندگی دنیا بگذرانند و در شکوفایی استعدادهای خویش بکوشند و برای زندگی جاودان خود تدارک ببینند[14] و جوار قرب ربوبی را بجویند.[15]
خدای رحمان در این دوران پیامبران را به عنوان معلمان جامعۀ بشری، با چراغ هدایت و منشور شریعت به سوی آنان گسیل میدارد تا آنان را به رحمت بیپایان الهی در فرجام این گذرگاه بشارت دهند و آنها را از روز رستاخیز هشدار دهند و در پوییدن سیر بندگی چراغ راهشان باشند.[16]
سخن قرآن کریم این است که این بنای گسترده و عظیم نمیتواند بیهدف باشد و خدای حکیم کاری عبث و بیهوده انجام نمیدهد و خداوند این بساط با عظمت را از سر بازیگری به راه نینداخته است. شرح این مطلب که بیانگر دلایل عقلی مطرح شده در قرآن برای معاد است در مقاله «قرآن و اثبات معاد با دلیل عقلی» برای شما قابل دسترسی است.
[1]ـ جلدهای پنجم تا هشتم کتاب بحار الأنوار به این موضوع میپردازد.
[2]. محمّد ریشهری، العلم و الحکمه، ص 283.
[3]. سورهٔ بقره/ 28.
[4]. سورهٔ بقره/ 281.
[5]. سورهٔ ملک/ 2.
[6]. سورهٔ آل عمران/ 169.
[7]. سورهٔ بقره/ 154.
[8]. محمّدباقر المجلسی؛ بحار الانوار، ج 6، ص 209.
[9]. محمّدباقر المجلسی؛ بحارالانوار، ص 155.
[10]. گویا «موت» حالتی است همراه با سکون و بدون فعالیت؛ چنانکه در لغت دربارۀ ایستادن باد آمده است؛ ماتت الریح؛ المنجد، مادۀ «موت»، ج 1، ص 778.
[11]. دربارۀ جسمانی بودن معاد در آخرت، در مباحث علوم قرآنی به تفصیل بحث میشود.
[12]. در سورۀ مؤمنون آیۀ پانزدهم دربارۀ مرگ میفرماید: ﴿ ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذَلِکَ لَمَیِّتُونَ﴾؛ شما پس از آفرینش در زندگی دنیا و گذراندن این زندگی، میّت خواهید شد.
[13]. از جمله روایات طینت و عالم ذرّ؛ علامه مجلسی (ره)، در جلد سوّم بحار الأنوار، اخبار زیادی دربارۀ طینت و عالم ذر و اخذ میثاق نقل کرده که خلاصۀ مضمون آن اخبار این است که خدای تعالی از صلب حضرت آدم ابوالبشر ذرّیّۀ او را تا روز قیامت به صورت ذرّ بیرون آورد؛ به گونهای که از خُردی و کوچکی مثل مورچه بودند. سپس ارواح آنها را به این اجساد تعلق داد در حالی که از کمال عقل، شعور، اراده و اختیار برخوردار بودند. پس از آنان به وحدانیت خود و رسالت پیامبران و ائمۀ هدی (ع) پیمان گرفت و فرمود: ﴿ أَلَسْتُ بِرَبِّکُم﴾ ، عدهای که اصحاب یمین بودند، از روی اطاعت و رغبت گفتند: «بلی» و حق را تصدیق کردند.
دیگران که اصحاب شمال بودند، از روی کراهت و بیمیلی، بلی گفتند. سپس آنها را امتحان کرد؛ به این ترتیب که آتشی را برای آنها پدیدار کرد و امر فرمود که همگی در آن داخل شوند، پس اصحاب یمین در آن داخل شدند و آتش بر آنها سرد شد و دیگران از این فرمان سرپیچی کردند. این آزمون سه بار تکرار شد. سید عبدالحسین دستغیب، 82 پرسش، پرسش نهم، ص 34. برای مطالعۀ بیشتر به ترجمۀ تفسیر المیزان، ج 8، ص 431 ـ 399، ذیل تفسیر آیۀ 172 سورۀ اعراف مراجعه کنید.
[14]. سورهٔ حشر/ 18؛ ﴿ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾
[15]. سورهٔ قمر/ 54 و 55؛ ﴿ إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ﴾
[16]. سورهٔ احزاب/ 45 و 46؛ ﴿ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً ٭ وَداعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِراجاً مُّنِیراً﴾
نظرات شما عزیزان: