حقیقت اخلاص
اخلاص در روایات نورانی معصومین(ع) و در آیات قرآن به معانی و مراتب مختلفی به کار رفته است. از جمله آن معانی، اخلاص در مقابل ریا است که طریقه ی اصلاح آن عدم توجه دیگران به وجود انسان است. گاهی نیز اخلاص به معنای این است که انسان از غیر خدای متعال فارغ شود و حتی از درجات بهشت نیز چشم بپوشد.
چنانچه از معارف نورانی اهل بیت(ع) استفاده می شود حقیقت اخلاص، اخلاص در امر ولایت است که این راه رسیدن به اخلاص در توحید به شمار می رود. خدای متعال در این آیه نورانی به پیامبر(ص) می فرماید:
«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ»[1]
«بگو! من از طرف خدای شما آمده ام و رسالتی که دارم این است که شما را به توحید فرا بخوانم.» تمام دلدادگی و خشوع شما فقط باید در مقابل او باشد.
اخلاص؛ سبب محو حجاب بین انسان و خدا
حقیقت توحید، توحید در عبادت است. صورتی که انسان همه وجودش به عبادت خدای متعال مشغول باشد.
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ»[2]
خداوند متعال به ما از خودمان نزدیک تر است و دائم ما را سرپرستی می کند. همه عالم را با نور ربوبیّت او می بینیم. اخلاص زمانی حاصل می شود که حجاب ها برداشته شود و انسان به جای اینکه مخلوق را ببیند، خالق را در همه عالم حاضر می بیند.
«لِأَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ السَّيِّئَةُ دُونَكَ»[3]
«تو محجوب نیستی، بزرگتر از این می باشی که چیزی حجاب تو باشد. اگر عمل انسان حجاب خودش نشود، اگر برای غیر خدا کار نکند، طبیعتاً به لقاء خدای متعال هم می رسد.»
هر عملی که برای غیر خدای متعال باشد همانند حجابی بین انسان و خدای خود است. بعضی از بزرگان فرموده اند: همه عذاب هایی که به انسان می رسد برای این است که فطرت می خواهد به خدای متعال برسد و حالا اگر نفس انسان موجب پیروی از غیر خدای متعال باشد، محجوب می شود. حال اینکه این حجاب در عالم آخرت هم می ماند.
«كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»[4]«مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى»[5]
«آنهایی که در دنیا محجوبند در آخرت هم محجوبند.»
مراتب لقای الهی
بزرگان فرموده اند: درجاتی از حجاب است که در عالم دنیا برداشتنی نیست. این بخاطر محدودیت دنیاست. در ظرفیت عالم دنیوی همه حجاب ها قابل برداشت نیستند.
پس مراتبی از لقاء الهی در آخرت واقع می شود. این لقاء مراتبی دارد. مراتبی که برخی از آنها در دنیا حاصل و برخی هم حاصل نمی شود.
«وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ»[6]
«باید دیده های قلب نورانی شود تا در اثر نورانی شدنش قادر به برداشتن حجاب ها باشد. حتی حجاب های نورانی بین عبد و ربش. رسیدن به لقاء به نورانی شدن قلب انسان بستگی دارد.»
هر عملی که برای خدای متعال نباشد خلق را ظلمانی می کند و هر عملی که در مسیر خدای متعال باشد موجب نورانی شدن قلب انسان است.
نورانيت قلب با تولّی به ولایت الهی
نورانیت قلب جز از طریق انواری که خدای متعال نازل می کند، به دست نمی آید. نوری هم که خدای متعال نازل کرده، نور وجود مقدس نبی اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) است. اینها از معارف کلیدی ائمه(ع) است و غیر آنها هم نور دیگری وجود ندارد. همۀ آن کسانی که به درجاتی رسیده اند، در اثر ملحق شدن به این انوار بوده است.
در روایاتی آمده که سرشت و مرتبه روحی شیعیان ما و انبیای الهی از مرتبه جسم ماست که از عالم علّیین است. مرتبه نورانیت مؤمن، همان نورانیتی است که در آغاز به او اعطا شده است. حقیقت اخلاص، نورانی شدن به نور الهی است که انسان همه وجودش غرق در نور شود.
سیر در درجات نورانیت، سیر در درجات ولایت است.
«وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»[7]
«مؤمن باید در مقام عبادت پروردگارش بماند و فقط خدا را عبادت کند و به جز خدا نیاندیشد.»
باید بصورت آشکار و نهان همه حیاتش، عبادت خدای متعال و رسیدن به مقام عبودیت باشد.
روایتی از علی بن ابراهیم است که حضرت(ع) فرمودند:
«لَا يَتَّخِذْ مَعَ وَلَايَةِ آلِ مُحَمَّدٍ غَيْرَهُمْ وَلَايَتُهُمُ»[8]
«به همراه ولایت آل محمد ولایتی را قرار و شریک ندهد.»
معنی عدم شرک این است که انسان در هیچ شأنی از شئون حیاتش در ولایت معصوم(ع) شریک قرار ندهد. حتی در چشم بهم زدنش، راه رفتنش، نگاه کردنش به هر میزانی که انسان از این محیط دور شود گرفتار حجاب می شود.
تمسّک به ولایت آنها در روح عمل جاری است. این عمل، عملی است که از آن طرف به تولّی می رسد. پس خود عمل نورانی خواهد بود«وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ»[9] وقتی ولایت معصوم(ع) در قلب جاری شد این قلب و وجود نورانی می شود.
نظرات شما عزیزان: