اجتماعى باشد؟ به صورت رسمى یا غیر رسمى باشد؟ و مواردى از این قبیل، سؤال هایى است كه پاسخ گفتن به آن ها موجب گسترده شدن بحث مىشود، و در توان این جلسه نیست.
اجمالا این مسأله مسلّم است كه تعلیم جاهل قاصر، واجب است. چنین تعلیمى باید با كمال نرمى، ملایمت و مهربانى انجام گیرد، چون طرف در جهل خود تقصیرى نداشته است. همچنین در این تعلیم به مقتضاى سن، شرایط زندگى و مرتبه استعداد و فهم شخص، باید سعى كرد از شیوه هاى مناسب آموزشى استفاده كرد تا او بهتر یاد بگیرد. مثلاً براى نوجوانى كه تازه به سن تكلیف رسیده نمىتوان همان روش آموزشى كه براى افراد بزرگسال استفاده مىشود به كار برد. و به همین ترتیب روش آموزش بر حسب مراتب استعداد و معلومات افراد نیز فرق مىكند. این یك قسم امر به معروف و نهى از منكر است. نگویید تا به حال ما چنین امر به معروفى، نشنیده بودیم. فرض بر این است كه مصادیق معناى عام امر به معروف و نهى از منكر را بررسى مىكنیم، كه شامل تعلیم جاهل نیز مىشود.
حالت دیگر بحث این است كه جاهل، مقصر باشد؛ یعنى توانایى یاد گرفتن را داشته اما در این كار كوتاهى كرده است. در این فرض اگر شخص جاهل مقصر درخواست تعلیم كرد، لازم است به او تعلیم داده شود. اما اگر درخواست هم نكرد، ولى شما مىدانید كه جاهل مقصر وظیفه خود را نمىداند و در یاد گرفتن آن كوتاهى كرده است، در این جا علاوه بر این كه باید به او تعلیم داد، باید در تعلیم او روشى را به كار برد كه او تشویق به یاد گرفتن شود. «جاهل قاصر» خود به خود انگیزه براى یاد گرفتن داشته، اما شرایط یادگیرى براى او فراهم نبوده، لذا توانایى یاد گرفتن را نداشته است. اما براى «جاهل مقصر» شرایط یادگیرى فراهم بوده و مىتوانسته یاد بگیرد، لكن در این كار كوتاهى كرده است. لذا براى این كه در این مقام برآید كه گوش بدهد و توجه كند تا یاد بگیرد، باید در او ایجاد انگیزه كرد. یعنى در این مورد باید روش پیچیده ترى را در تعلیم به كار گرفت، تا این آمادگى در جاهل مقصر ایجاد شود كه خود او درخواست تعلیم كند. در غیر این صورت، اگر صرفاً براى اتمام حجت به او گفته شود كه بیا مسائل را یاد بگیر، مىگوید نمىخواهم یاد بگیرم. با این روش، تكلیف از شما برداشته نمىشود. در امر به معروف نسبت به جاهل مقصر روش كار پیچیده تر است. حال ممكن است بر حسب شرایط، تكلیف بر دوش یك فرد یا بر عهده نهادى مانند آموزش و پرورش باشد.
قسم سوم از امر به معروف كه از قبیل تعلیم است، این است كه كسى به خیال خود، حكم
را یاد گرفته، روش انجام آن را مىداند، ولى اشتباه مىكند. مثلاً در مسائل فردى، افرادى هستند كه قرائت نمازشان غلط است، ولى گمان مىكنند درست است. یا فردى به خیال خود تكلیف اجتماعى اش را درست انجام داده است، اما اشتباه مىكند. مثلاً همین وظیفه امر به معروف و نهى از منكر، من از سابق كه زمان طاغوت بود و شرایط فرهنگى و دینى جامعه با امروز خیلى فرق داشت، موارد زیادى را به خاطر دارم، كه البته امروز هم ممكن است مشابه آن ها در بعضى موارد پیدا شود، كسانى بودند كه با تندى، ترشرویى، خشونت، و حتى گاهى با توهین به دیگران مىگفتند آقا چرا فلان امر را انجام مىدهى؟ این فرد گمان مىكند كه وظیفه خود را به درستى انجام مىدهد، اما از روى ناآگاهى همراه انجام تكلیف واجبِ امر به معروف، مرتكب گناه نیز مىشود. این گناه توهین به مؤمن است كه حرام است، ولو آن مؤمن گناهكار باشد. در این جا فرض بر این است، كه فرد، جاهل مركب است. یعنى نمىداند و گمان مىكند كه مىداند. چنین كسى را باید تعلیم داد، اما روش تعلیم چنین فردى پیچیده تر از دو روش قبل است. یعنى آن چنان باید با نرمى سخن گفت، كه فرد آماده بشود. ابتدا احتمال بدهد كه اشتباه كرده است. چون فرض ما این است كه او گمان مىكند وظیفه خود را درست انجام مىدهد. لذا به آسانى قبول نمىكند كه كارش غلط است. ابتدا باید كارى كرد كه احتمال بدهد در نحوه انجام وظیفه اشتباه مىكند. سپس عمل صحیح به او تعلیم داده شود.
همه شما شنیده اید كه در مورد امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) نقل شده كه ایشان در دوران كودكى روزى پیرمردى را دیدند، كه مشغول وضوگرفتن بود، ولى نحوه وضوساختن او صحیح نبود. آن ها خواستند روش صحیح وضو را به او بگویند، اما دیدند این فرد پیرمرد است و باید احترام او را حفظ كرد. زیرا ادب اسلامى اقتضا مىكند كه به پیرمردان بیش از دیگران احترام گذاشت. حسنین(علیهما السلام)نزد او رفتند و سلام كردند، و گفتند كه ما دو نفر، با هم برادر هستیم و مىخواهیم وضو بگیریم، شما ببینید كه وضوى كدام یك از ما بهتر از دیگرى است. به پیرمرد نگفتند كه وضوى تو غلط است، چرا یاد نگرفتى؟ بلكه او را احترام كردند، به او سلام كردند، بعد گفتند كه ما وضو مىگیریم، شما ببین كدام یك از ما بهتر وضو مىگیرد. پیرمرد ایستاد و نگاه كرد، گفت این دو كودك عجب وضوى خوبى مىگیرند، فهمید كه آن ها با این روش مىخواهند به او یاد بدهند كه وضوى صحیح چگونه است. پیرمرد به حسنین(علیهما السلام)گفت پدر و مادرم به قربان شما، هر دو خوب وضو مىگیرید، این من بودم كه اشتباه مىكردم.
نظرات شما عزیزان: