معصومان (ع) نیز بر این امر صحّه گذاشتهاند.
رسول اکرم (ص) مىفرماید: «مؤمن شوخ و شاداب است».(12)
حضرت على (ع): «شادمانى، گشایش خاطر مىآورد»(13) و «اوقات شادى، غنیمت است»(14) و نیز «هرکس شادىاش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود».(15)
3. امام صادق (ع) فرمود: «هیچ مؤمنى نیست که شوخى در طبع او نباشد»(16) و نیز «شوخ طبعى، بخشى از حسن خلق است».(17)
4. امام رضا (ع) فرمود: «کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد: وقتى براى عبادت و خلوت با خدا، زمانى براى تأمین معاش، ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیبهایتان واقف مىسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتى را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از شادى ساعتهاى تفریح، نیروى لازم براى عمل به وظایف وقتهاى دیگر را تأمین کنید».(18)
در سیره معصومان، عنصر شادى آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن، به بسترسازى، زمینهسازى و ایجاد آن نیز توصیه شده است.(19)
در احادیث، علاوه بر دستورهاى کلى در خصوص شادى و نشاط، دستورالعملهاى خاصى نیز براى حفظ و پرورش این حالت مانند پیادهروى، سوارکارى، غوطهورى در آب، نگاه کردن به سبزهها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخى، خنده و(20) بیان شده است.
مرز شادى و نشاط
ششم. براساس هدف و فرجام زندگى، شادى و نشاط از دیدگاه اسلام داراى حد و مرز است. محتوا و قالب شادى و نشاط، نباید با روح توحیدى و انسانى اسلام در تضاد و باشد؛ زیرا هر پدیدهاى که انسان را از آرمان و غایت اصلى خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود. بنابراین پدیده شادى و عوامل آن، به عنوان یک نیاز اساسى و ضرورى تا حدى روا و مجاز است که مانع نیل انسان به هدف اصلىاش نگردد، از این رو بسیارى از اندیشمندان مسلمان معتقدند: از آنجا که انسان در انجام دادن هر رفتار ارادى، انگیزه و هدفى را پىمىگیرد،(21) سرور و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نیست و هدف و انگیزهاى در آن دنبال مىشود. در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستاى هدف اصلى زندگى آدمى باشد، این پدیده مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل، در آن نهفته و در برابر هدف اساسى زندگى انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود. بنابراین مىتوان مرز شادى و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست.
مزاح و شوخى که یکى از عوامل برجسته شادى است، اگر به سبکسرى، بىشرمى و گستاخى بیامیزد، «هزل» نامیده مىشود که در اسلام مطرود است و اگر به تحقیر و بدگویى و ناسزا آمیخته گردد، آن را «هجو» مىخوانند و این نیز در اسلام نهى شده است.(22) اگر شوخى از حد خارج شود و به بیهودگى
یا زیادهروى بینجامد، باز از نظر اسلام عملى ناپسند خواهد بود؛ همان طور که امیرمؤمنان على (ع) مىفرماید: «هر کس بسیار شوخى کند، وقار و سنگینى او کم مىشود»(23) و امام صادق (ع) مىفرماید: «زیاد شوخى کردن، آبرو را مىبرد».(24)
خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادى است باید صادقانه بوده، شخصیت آدمى را لکهدار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید است که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد. خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگرى، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت از آن نهى شده و حرام است. وقتى احترام مؤمن برتر از کعبه بر شمرده شده، به خوبى روشن مىشود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است.(25)
قالبهاى نشاط و شادى و عوامل آن نیز باید در شأن مقام انسان و آرمانهاى والاى او باشد؛ زیرا گاه محتوایى مفید، در قالبى نامناسب، نتیجه اى معکوس دارد و به همین دلیل در روایات، قهقهه از شیطان تلقى(26) و تبسّم بهترین خنده دانسته شده است.(27) زمان و مکان شادى نیز باید با آن متناسب باشد؛ زیرا اگر این تناسب برقرار نباشد، بسیار ناپسند و زشتخواهد بود. مزاح و بذلهگویى در مراسم سوگوارى و مکانهاى مقدس ناپسند است(28) و در خصوص مکان و زمان خنده از رسول اکرم (ص) نقل شده است: «کسى که بر جنازهاى بخندد، خداوند در روز قیامت پیش چشم همه، به او اهانت مىکند و دعایش اجابت نمىشود و کسى که در گورستان بخندد، باز مىگردد، در حالى که سختى بزرگى همانند کوه احد، براى او است».(29)
بر این اساس پارهاى از روایات که شادى و عوامل آن را نکوهش کردهاند ناظر به نشاط و عواملى است که از مرز و حدود شادى مطلوب از دیدگاه اسلام پا را فراتر نهاده و به افراط و تفریط در غلتیدهاند، وگرنه اسلام اصل شادى را نه تنها ناپسند نشمرده بلکه آن را تایید و توصیه کرده است.
پىنوشت
(1) خداشناسى و فرجامشناسى] دفتر اول [، صص 75 87
(2)» فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة ا لله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم «،) روم (30)، آیه 30)
(3) محمدحسین طباطبایى، المیزان، ج 16، ص 203
(4) نگا: روانشناسى شادى، روانشناسى کمال، راز شاد زیستن و
(5) شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 5، باب ملابس؛ شیخ طوسى، امالى، ح 45؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 95؛ آیین زندگى، ص 34
(6) رودکى
(7) توبه (9)، آیه 81
(8) گفتارها، ج 2، ص 225 و 226
(9) ر. ک: سوره هاى: الرحمن، واقعه و یس
(10) اعراف (7)، آیه 32
(11) گفتارها، ج 2، ص 227 و 228
(12) حرانى، تحف العقول، ص 94
(13) آمدى، غررالحکم، ح 3202
(14) همان، ح 4801
(15) بحارالانوار، ج 78، ص 21
(16) کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 366
(17) همان
(18) بحارالانوار، ج 75، ص 123
(19) کافى، ج 2، ص 291
(20) وسائل الشیعه، ج 12، ص 112؛ بحارالانوار، ج 16، ص 298؛ حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 814
(21) اخلاق اسلامى، ص 98 و 99؛ اخلاق الهى، ج 5، ص 832
(22) یکى از اصحاب از رسول خدا پرسید:» آیا اگر با دوستان خود شوخى کنیم و بخندیم، اشکالى دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشایستى در میان نباشد، اشکالى ندارد) کافى، ج 2، ص 663؛ تحف العقول، ص 323)
(23) غررالحکم، ص 222
(24) کافى، ج 2، ص 566
(25) اخلاق الهى، ج 5، ص 256 257
(26) کافى، ج 2، ص 466
(27) غررالحکم، ص 222
(28) اخلاق الهى، ج 5، ص 258 259
(29) همان) ر. ک: محمدرضا کاشفى، مجله پرسمان، شماره 19)
برگرفته شده از menbar1.blog.ir
نظرات شما عزیزان: