3- صداقت در گفتار و عمل
هماهنگی گفتار و رفتار: فطرت هر انسانی بدش میآید که گفتار و رفتار از هم جدا باشد
(قلت صادقا قتلت صدیقا)
حسین جان حرف که میزنی راستش را میگویی شهید شدی (صدیقا) یعنی کسی که حرفش و قلبش و مغزش و عملش ظاهرش و باطناش یکی باشد، بیان صداقت دارد هماهنگی خیلی زیبا است شما کسی را که ظاهر و باطناش یکی است میگویی من اینرا خیلی دوست دارم این همین است که هست پس و پیش ندارد تاب ندارد هر انسانی از آدم صادق خوشش میآید
4- استقلال در عقیده و عمل
جو ناپذیری: آمدند پهلوی پیغمبر گفتند آقا چی میخواهی؟ پول میخواهی به تو پول میدهیم میخواهی ازدواج کنی، بهترین دخترهای مکه را به تو میدهیم پُست میخواهی؟ میخواهی تو را کلیددار کعبه کنیم فرمود خورشید را یک دست من بدهید و ماه را در دست دیگر دست از هدفم برنمی دارم اینطور نیست که عقربک روح من با پول بالا و پائین برود.
در جلسهای که آیت الله العظمی صافی در آن جلسه بودند برای افتتاح آن جلسه سرود جمهوری اسلامی زده شد همه بلند شدند آیت الله صافی گفت حالا بلند شدن به احترام سرود خوب است اما حالا من پیرمرد نمیتوانم . نشست، چون پایش هم درد میکند در همان جلسه یک کسی مقاله خواند توی مقالهاش دو بار اسم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را برد با زحمت خودش را بلند کرد و ایستاد همه نشسته بودند این تنهایی بلند شد این پیرمرد دو بار به سختی بخاطر امام زمان بلند شد گفت من برای امام زمان بلند شوم ثواب دارد پیرمرد ذرهای جو او را تکان نمیدهد همه نشستهاند این تنهایی بلند شد همه بلند شدند این تنهایی نشست.
قرآن میفرماید حسین جان!
(لم تأخذک) نگرفت تو را (فی الله) در راه خدا (لومـــة لائم)
یعنی ملامت ملامت کنندگان در تو اثر نکرد.
از امام شنیدیم که فرمود والله نترسیدم با اینکه جو یک جوی بود که همه میترسیدند
این جو ناپذیری خیلی مهم است نه اینکه خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو سیگار بده بکشیم برویم تریاک بیاوریم این فیلم را ببینیم بابا همه فُکلی شدند ما هم فکلی میشویم بابا مهریه پانصد سکه است ما چی کمتر از پانصد سکه داریم؟ یک کسی آمده بود میگفت والله من حاضرم دخترم را به چهارده سکه بدهم به فامیل بدهم حاضرم دخترم را به چهارده سکه بدهم داماد را قبول دارم پسندیدهام اما همه میگویند همه فامیل چند صد سکه میگویند ما چی از او کمتر داریم همینطور موج او را میبرد اگر همه هم مهر را بالا بردند شما روی پای خودت بایست اگر همه هم دروغ گفتند شما راست بگو اگر همه حرام خور شدند شما به فکر لقمــﺔ حلال باش این جو ناپذیری یک ارزش است.
چهل و سه تا رادیو به امام جسارت میکرد ذرهای در روح امام اثر نکرد
یک میگفت در اندونزی داشتم میرفتم وارد یک پاساژی شدم پاساژ هفت هشت طبقه بود تا وارد شدم دیدم یک خانم اندونزی جلوی ما یک مرتبه نگاه به ساعتش کرد کیفاش را باز کرد یک سجاده انداخت و مشغول نماز شد وسط پاساژ. . . من هر چه فکر کردم از خودم سئوال کردم اگه در ایران یکمرتبه متوجه شدی نمازت دارد قضا میشود وسط پاساژ حاضری نماز بخوانی ؟ گفتم نه من وسط پاساژ نماز نمیخوانم من ممکن است بگویم آقا این پشتها چیزی نیست. . . مثل آنهایی که میخواهند تریاک بکشند قایم میشوند یعنی من شهامت اینکه وسط پاساژ نماز بخوانم را ندارم ماشاءالله این خانم اندونزیایی.
این زیباست که آدم صحنههایی را ببیند که تنهایی قیام میکند همه پای فیلم مینشینند من بروم کتابخانه همه این حرف را بزنند من نمیزنم همه غیبت کردید من غیبت نمیکنم همه این غذا را خورند من نمیخورم جو ناپذیری یک ارزش است.
نظرات شما عزیزان: