کد قالب کانون تحلیل مبناى تاریخى اربعین حسینى

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 72
بازدید ماه : 14355
بازدید کل : 41110
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 شهريور 1402

مبناى تاریخى اربعین در آثار بزرگان

 

الف- آثار مستقل

عده‏اى از محققان و بزرگان، كتاب مستقل در اثبات ورود اهل بیت (ع) به كربلا تالیف كرده‏اند. از جمله:

1- « فاجعة الاربعین‏» یا «حدیث الاربعین‏» تالیف عالم بزرگوار شیخ حسن بلادى .

2- « تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهدا (ع)» تالیف علامه محقق سید محمد على قاضى طباطبایى شهید محراب مصلاى جمعه تبریز. این كتاب افزون بر هشتصد صفحه است كه با مراجعه و بررسى بیش از پانصد و هفتاد كتاب به نگارش درآمده است. در تكمیل نوشتار حاضر از این كتاب نفیس استفاده بسیارى شده است. همچنین بسیارى از ادبا و علما موضوع اربعین و ورود اهل بیت ‏به كربلا را در قالب اشعار عربى و فارسى بازگو و ضبط كرده‏اند.

 

ب- تصریحات و تاییدات

اما عده‏اى كه پیش از سید بن طاووس در آثار یا مقاتل خود به مناسبت، تصریح و یا تاییدى بر اربعین داشته‏اند:

1- ابو مخنف - لوط بن یحیى - معاصر با امام حسین (ع) (5)

2- شیخ صدوق، (متوفاى سال 381ق.) :

«امام سجاد (ع) با اهل بیت (ع) و سرهاى مطهر شهیدان از دمشق خارج شد و سرهاى مقدس را در كربلا دفن كرد.» (6)

هر چند ایشان تصریح نكرده‏اند كه ورود اهل بیت(ع) در روز اربعین سال 61 ق. بوده است اما از آنجا كه هیچ كس زمان دیگرى را در تاریخ، براى ورود اهل بیت (ع) به كربلا به ثبت نرسانده است، در نتیجه ورود امام سجاد(ع) به همراه اهل بیت ‏به كربلا، در روز اربعین سال 61 ق. بوده است.

3- اسفرائنى (متوفاى 406ق.) - از علماى بزرگ مذهب شافعى - در مقتل خود تصریح مى‏كند كه اهل بیت (ع)، بیستم صفر وارد كربلا شده و با جابر ملاقات كردند. او مى‏گوید: « و لما و صلوا الى بعض الطریق‏» ( و چون به راهى رسیدند) نمى‏گوید: « و لما و صلوا الى طریق كربلا او العراق‏» ( و چون به راه كربلا یا عراق رسیدند) تا اشكال شود راه كربلا از بین راه مدینه نیست، بلكه از خود شام است.

4- علم الهدى سید مرتضى (متوفاى 436ق.) مى‏نویسد:

«ان راس الحسین(ع) اعید الى بدنه فى كربلا» (7)؛ همانا سر مطهر امام حسین (ع) در كربلا به پیكر مقدس آن حضرت، عودت داده شد.

5- ابو ریحان بیرونى، محقق و ریاضیدان شهیر(متوفاى 440ق.) در كتاب نفیس خود «الآثار الباقیة‏» چنین مى‏گوید:

« و فى العشرین رد راس الحسین (ع) الى جثته حتى دفن مع جثته و فیه زیارة الاربعین و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام‏»(8) ؛ سر مقدس امام حسین(ع) در بیستم صفر به جسد مطهر امام برگردانده و با پیكرش دفن گردید. زیارت اربعین در خصوص این روز است. اهل بیت (ع) نیز بعد از مراجعت از شام این روز را حرمت نهادند.

پس ایشان تصریح مى‏كند كه ورود اهل بیت(ع) به كربلا پس از بازگشت از سفر شام بود نه قبل از رفتن به شام كه مرحوم شعرانى ترجیح مى‏دهد.

6- شیخ طوسى (متوفاى 460ق.) علت ‏سنت ‏شدن زیارت امام حسین(ع) در اربعین را تنها انجام مراسم تدفین سرهاى مطهر امام (ع) و سایر شهدا در كربلا مى‏داند. (9)

البته سید بن طاووس، مى‏گوید شیخ طوسى معتقد است امام سجاد (ع) با اهل بیت (ع) در روز اربعین (بیستم صفر) وارد مدینه شدند ( نه كربلا) و سید بن طاووس این نظر را بعید مى‏شمرد از این جهت كه چگونه ممكن است در مدت 40 روز به مدینه برسند؟ (10)

7- شیخ فتال نیشابورى (متوفاى 508ق.) مى‏گوید:

«خرج على بن الحسین (ع) بالنسوة و رد راس الحسین (ع) الى كربلا» (11)؛ امام سجاد (ع) به همراه اهل بیت (ع)، سر امام حسین(ع) را به كربلا بازگرداند.

8- عماد الدین طبرى آملى (متوفاى اوایل قرن ششم) . (12)

9- شیخ شهید طبرسى در سال 508 ق. (13)

10- ابن شهر آشوب (متوفاى سال 588ق.) در مناقب اعاده سر مطهر به بدن را ذكر كرده است. (14)

11- علامه شهیر و مورخ كبیر، سبط ابن الجوزى از علماى بزرگ اهل سنت (متوفاى سال 654ق.) چنین مى‏گوید:

«الاشهر انه رد الى كربلا فدفن مع الجسد» (15) ؛ بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسین (ع) به كربلا بازگردانده و با پیكرش دفن گردید.

12- سید بن طاووس - على بن موسى بن جعفر - (متوفاى 668ق.)، در كتاب لهوف، رجوع اهل بیت (ع) به كربلا و همچنین دفن سر مطهر در كربلا را نقل كرده، و در كتاب اقبال، (16) لحوق سر مطهر به بدن در روز بیستم صفر را پذیرفته، گر چه درباره آورنده سر مطهر و كیفیت دفن آن سكوت كرده است.

13- شیخ فقیه ابن نما حلى - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفاى اواخر قرن هفتم) نسبت ‏به ورود اهل بیت (ع) به كربلا و ملاقاتشان با جابر تصریح نموده است. (17)

شایان توجه است كه شیخ اجازه (18) ما مرحوم آیة الله حاج شیخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب «الذریعه‏» (19) تاریخ وفات ابن نما مؤلف كتاب «مثیرالاحزان‏» را سال 645 ثبت نمودند، در صورتى كه این سال، سال تاریخ فوت پدر ایشان فقیه نامى محمد بن جعفر بن نما استاد سید بن طاووس و محقق حلى است.

14- مورخ معروف «خواند میر» (متوفاى 942ق.)، اربعین را اصح روایات در دفن سر مطهر دانسته، و مى‏گوید:

«امام چهارم با خواهران و... در بیستم شهر صفر، سر امام حسین (ع) و سایر شهیدان كربلا (رضى الله عنهم) را به بدن هاى ایشان ملحق ساخت.‏» (20)

15- الشبراوى، عبد الله بن محمد، شیخ جامع ازهر قاهره، صاحب كتاب «الاتحاف بحب الاشراف‏» (متوفاى 1172ق.) نقل مى‏كند:

« بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد» . (21)

16- زكریا بن محمد قزوینى (متوفاى 1305ق.) در كتاب عجائب المخلوقات چنین مى‏گوید:

«الیوم الاول منه عید بنى امیه ادخلت فیه راس الحسین (رضى الله عنه) بدمشق و العشرون منه رد راس الحسین الى جثته»؛ اولین روز ماه صفر، عید بنى امیه بود، سر مقدس امام حسین (ع) در این روز وارد دمشق شد و در روز بیستم همین ماه، سر مبارك امام، به بدن مطهرش بازگردانده شد.

17- علامه جلیل القدر سید محسن امین عاملى در « لواعج الاشجان‏» به نقل از بشارة المصطفى، و در«اعیان الشیعه‏» مى‏گوید:

« ورود اهل بیت ‏به كربلا مشهور است.‏» (22)

18- عالم شریف سید عبد الرزاق مقرم در« مقتل الحسین (ع)» چنین مى‏گوید:

«اهل بیت (ع) در كربلا با جابر ملاقات كردند.» (23)

و نیز مى‏گوید: « امام سجاد (ع) سر مطهر پدر و سایر شهدا را در كربلا ملحق به بدن ها كرد.» (24)

19- ابن حجر مكى، احمد بن محمد، (متوفاى سال 937ق.) صاحب كتاب «الصواعق المحرقه‏» و شرح قصیده همزیه بوصیرى مى‏گوید:

« بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد.» (25)

20- سید جلیل زبدة الفقهاء فاضل قزوینى، رضى بن نبى، (متوفاى سال 1118ق.) در كتاب نفیس « تظلم الزهرا» عین عبارت سید بن طاووس در كتاب اقبال را نقل مى‏كند و به طور جدى و صریح گفته سید را پاسخ مى‏دهد:

« اقول: غایة ما قال (ره) - بعد تسلیمه - محض استبعاد ولا ینبغى بمحضه انكار الروایات فانا سمعنا من الموثقین قرب كوفه من دمشق بما قد تیسر للبرید ان یسیر بثلاثة ایام ولا سیما للولاة و الحكام بالجور و سیما مثل هذا الخبر المشوم الذى هو عید للشامیین و مدة مقامهم فى دمشق - على ما فى المنتخب - لا یعلم كونها زائدة على ثمانیة ایام تقریبا و لم نظفر على روایة دلت على مقامهم فیها مدة شهر. والله یعلم. و ایضا قد یذهب الحمام بالمكاتب باسرع من ذلك»؛  به عقیده من، سید - بعد از پذیرش جریان اربعین - بعدها صرفا آن را بعید دانسته است و سزاوار نیست ‏با استبعاد صرف او روایات تاریخى را انكار نمود؛ زیرا ما از برخى از اشخاص مورد اطمینان شنیده‏ایم كه كوفه به دمشق نزدیك بوده به گونه‏اى كه یك پیك مى‏توانست ‏سه روزه به خصوص براى كسب تكلیف والیان و حكام جور به ویژه مثل خبر شوم كربلا را كه براى اهل شام عید به ‏شمارمى‏رفت‏ به آنها برساند. اما مدت اقامت اهل بیت (ع) در شام - بنا بر آنچه در المنتخب آمده - تقریبا بیش از هشت روز نبوده است و ما به نقل دیگرى كه بر اقامت آنان در شام به اندازه یك ماه دلالت كند دست نیافتیم - خدا عالم است - به اضافه چه بسا گاه كبوتر نامه‏ بر زودتر از پیك زمینى پیغام برساند.

همچنین عده دیگرى از مشاهیر علماى شیعه و سنى قائل به اربعین هستند كه براى اطلاع بیشتر مى‏توان به مقتل مقرم و تحقیق اربعین مراجعه نمود.

 

 

علل استبعاد از زبان سید بن طاووس

قبل از نقل جریان اربعین، بررسى ادله‏اى كه سید بن طاووس براى بعید شمردن جریان ذكر مى‏كند، لازم است.

دلایل استبعاد از نظر او عبارتند از: 1- استجازه؛ 2- اقامت ‏یك ماهه؛ 3- بعد مسافت؛ كه به بررسى هر یك مى‏پردازیم:

 

 

1- استجازه

سید بن طاووس معتقد است مدت زمانى كه براى رفتن قاصد ابن زیاد به شام، براى كسب تكلیف درباره اعلام پایان یافتن جنگ و انجام ماموریت محوله و كسب تكلیف از یزید درباره سرهاى مطهر و اسیران، صرف شد با ورود اهل بیت در روز بیستم صفر به كربلا سازگار نیست.

در رد این دلیل سید بن طاووس باید بگوییم اولا: جریان استجازه، مبهم و معماگونه است، زیرا نه معلوم شد و نه كسى گفته است ‏حامل و ناقل اجازه چه كسى بود؟ چه وقت رفت و كدام زمان برگشت و...؟ علاوه بر این چرا قاصد، سر مطهر امام (ع) را به منظور اثبات صحت گفتارش به همراه خود براى یزید نبرد؟ چون خود سید مى‏گوید سر امام (ع) همراه با اهل بیت (ع) از كوفه خارج شد.

محدث خیابانى مى‏گوید:

« تا به حال با وجود فحص شدید و تفتیش اكید در هیچ تاریخ و تالیفى از خاصه و عامه ایصال این مكتوب و جواب را به شام و كوفه ندیده‏ام كه به چه نحو و كدام وسیله بوده و حال آن كه از تذكرة الخواص و قمقام مستفاد مى‏شود كه روز پانزدهم رؤوس و اسرا را از كوفه به شام حركت دادند.»(26)

ابن اثیر در الكامل و طبرى در تاریخ خود داستانى راجع به ایام اسارت اهل بیت (ع) در كوفه نقل مى‏كند كه گویاى استجازه است ولى مبهم و سربسته، آن هم به صورت حكایت قول (قیل) . (27)

 

ثانیا:

داستان استجازه با گفته شیخ مفید كه مفادش حركت اهل بیت (ع) در روز سیزدهم یا چهاردهم است (28) و به وضوح دلالت‏ بر عدم استجازه مى‏نماید، تعارض دارد و در این فرض، گفتار شیخ مفید از چند جهت ‏بر دیدگاه سید بن طاووس مقدم است: 1- تقدم زمانى دو قرن و نیم. 2- دقت نظر و ضبط و...

علاوه بر مطالب گذشته، زمینه سؤال جدیدى وجود دارد و آن این كه مگر عمر سعد براى فرستادن سرها و اهل بیت (ع) از كربلا به كوفه از ابن زیاد اجازه خواست كه ابن زیاد از یزید اجازه بخواهد؟

نكته دیگرى كه در تعیین اربعین نقش دارد، جریان خروج و ورود اهل بیت (ع) از كوفه به شام است‏ بدین جهت‏ بررسى آن ضرورى به نظر مى‏رسد.

شیخ مفید در مورد خروج اهل بیت (ع) از كوفه چنین شرح مى‏دهد:

« روز دوازدهم یا سیزدهم ابن زیاد سر مطهر امام (ع) را به وسیله زحر بن قیس براى یزید به شام فرستاد. پس از آن در روز چهاردهم یا پانزدهم اهل بیت (ع) را روانه شام كرد و كاروان اهل بیت (ع) به كسانى كه سرها را مى‏بردند، رسیدند.» (29)

شهید قاضى طباطبایى مى‏گوید:

« در كتب تاریخ، كاروان اهل بیت (ع) روز پانزدهم محرم از كوفه به سمت ‏شام خارج شدند.» (30)

تقویم و سالنامه پژوهشى آستان قدس رضوى ( سال هاى 70 و 71) روز نوزدهم محرم را روز حركت و خروج اهل بیت (ع) از كوفه به شام مى‏داند.

ورود سرهاى مطهر به شام، در روز اول صفر معروف و مشهور است و تاریخ دیگرى نقل نشده است. و بسیارى عید دانستن اول صفر سال 61 توسط بنى امیه را نقل كرده‏اند. از طرف دیگر، همراهى سرهاى پاك و اهل بیت (ع) هنگام ورود به شام، گویا مورد اتفاق نظر همگان است. سید بن طاووس، شیخ مفید و دیگران معتقدند اهل بیت (ع) و سرهاى مطهر با هم به سمت ‏شام حركت كرده و با هم وارد شام شدند. هر چند سید، تاریخ خروج اهل بیت (ع) از كوفه و ورود آنها به شام را معین نمى‏كند، اما همین مقدار كه قبول دارد اهل بیت (ع) و سرهاى شهدا با هم از كوفه خارج و با هم وارد شام شدند، براى پذیرفتن ورود اهل بیت (ع) در روز اول صفر به شام، كافى است. همچنین ایشان گفته مورخان معتبر و معروف را در رابطه با خروج و ورود از كوفه به شام، رد نكرده است.

بنابراین، پذیرش ورود اهل بیت (ع) به شام در روز اول صفر، الزامى است، و در نتیجه یا استجازه انجام نشد - چنان كه احتمال قوى همین است - یا در ده روز اول، انجام شد؛ یعنى دهه اول به رفت و برگشت قاصد و كسب اجازه، صرف شد، دهه دوم صرف حركت اهل بیت (ع) به شام؛  و روز اول صفر -  طبق نظر معروف -  وارد شام شدند و به همین مناسبت آن روز، عید رسمى امویان و دشمنان اهل بیت(ع) شد.

 

 

2- اقامت ‏یك ماهه اهل بیت (ع)

سید بن طاووس با استناد به روایتى كه بر اقامت ‏یك ماهه اهل بیت (ع) در شام دلالت دارد آن را با جریان اربعین سازگار نمى‏داند.

این موضوع نه تنها از نظر تاریخى قابل تایید نیست ‏بلكه از استدلال استجازه هم ضعیف تر است؛ چون در استجازه، نقل ابن اثیر و طبرى - هر چند به طور مبهم - وجود داشت. سید نیز در كتاب هاى دیگر خود به آن اشاره‏اى نمى‏كند و فقط در كتاب اقبال به عنوان استبعاد مى‏گوید:

« اربعین با روایت اقامت‏ یك ماه در دمشق سازگار و هماهنگ نیست‏.» (31)

علاوه بر این، تتبع نقل هاى تاریخى، شاهد خوبى بر عدم اقامت ‏یك ماهه اهل بیت (ع) در شام است، و از قراین متعدد و عبارات مختلف استفاده مى‏شود كه از هشت‏ یا ده روز بیشتر نبوده است.

كلمات محدث قمى و دیگران گویاى این است كه چون مردم شام از حقیقت امر مطلع شدند و فهمیدند كه كشته شدگان، فرزندان پیغمبر(ص) و اسرا، خاندان نبوت مى‏باشند، شرایط و اوضاع كاملا بر علیه یزید برگشت؛ به همین سبب وجود اهل بیت (ع) در شام، مایه نفرت بیشتر شامیان از بنى امیه و تزلزل سلطنت این دودمان مى‏شد. بنابراین یزید با تظاهر به احترام این بزرگواران، سعى در برگرداندن آنها به مدینه نمود.

ابن اثیر مى‏گوید یزید گفت:

" لعن الله ابن مرجانة... فانه بغضنى - بقتل الحسین - الى المسلمین و زرع فى قلوبهم العداوة فابغضنى البر و الفاجر بما استعظموه من قتلى الحسین. مالى و لابن مرجانة؟ لعنه الله و غضب علیه‏" (32) ؛ خدا پسر مرجانه را لعنت كند كه با قتل حسین، مرا مبغوض مسلمانان ساخت و بذر دشمنى با ما را در دل هایشان كاشت در نتیجه نیكوكار و بدكار را به دلیل قتل حسین، با من دشمن ساخت. مرا با پسر مرجانه چه كار؟ خداوند او را لعنت كند و بر او خشم نماید.

شیخ مفید نیز مى‏گوید:

« و لما وضعت الرؤوس بین یدى یزید و فیها راس الحسین علیه السلام قال یزید... ثم امر بالنسوة ان ینزلن... فافرد لهم دارا یتصل بدار یزید فاقاموا ایاما ثم ندب النعمان بن بشیر و قال: تجهز لتخرج بهؤلاء النسوة الى المدینة‏» (33) ؛ آنگاه كه سرهاى شهدا در برابر یزید قرار داده شد و سر مقدس امام حسین (ع) در میان آنان بود گفت: ... سپس دستور داد كه اهل بیت (ع) فرود آیند... اهل بیت (ع) در كنار منزلگاه یزید، چند روزى اقامت داشتند تا این كه - روزى - یزید نعمان بن بشیر را خواست و به او گفت: آماده باش تا با اهل بیت (ع) به مدینه بروید.

این كلمات به وضوح بر عدم اقامت ‏یك ماهه در شام دلالت مى‏كند.

همچنین طبرى مى‏گوید:

« ثم ادخلهم على عیاله فجهزهم و حملهم الى المدینة‏» (34) ؛ سپس آمد و آنان را آماده نموده و به سوى مدینه حركت دادند.

و در جاى دیگر مى‏گوید:

« و لما حبس یزید دعا بعلى بن الحسین و صبیان الحسین و نسائه فادخلوا علیه و الناس ینظرون... ثم قال یزید: یا نعمان بن بشیر جهزهم بما یصلحهم و ابعث معهم اجلا من اهل الشام فیسیر بهم الى المدینه ثم امر بالنسوة ان ینزلن فى دار... فدخلن دار یزید... فاقاموا علیه المناحة ثلاثا... .» (35)

ظاهر این عبارت این است كه در همان روز اول ورود اهل بیت ‏به شام و مجلس یزید، او دستور داد تا مقدمات رفتن به مدینه را فراهم آورند.« ثم امر بالنسوة ان ینزلن‏» از واژه « ثم‏» استفاده مى‏شود كه پس از امر به فراهم نمودن مقدمات رفتن به مدینه، دستور داد «نزول‏» كنند؛ یعنى بار سفر بازكنند. چون نزول وارد و داخل شدن نیست، بلكه فرود آمدن و پیاده شدن از وسایل نقلیه است. پس پیش از بارانداختن مسافران كربلا در شام، فرمان بازگشت آنان صادر شد.

ابن كثیر نیز مى‏گوید:

«اهل تحقیق گفته‏اند: بیشتر از یك هفته یا هشت روز، اقامت اهل بیت(ع) در شام نبود.» (36)

در مقتل ابى مخنف نیز عباراتى با همین مضامین وجود دارد.

نتیجه بحث این كه اقامت ‏یك ماهه در دمشق، از نظر اسناد و مدارك تاریخى قابل قبول و مورد تایید نیست.

 

 

3- بعد مسافت (فاصله طولانى بین كوفه و شام)

سید بن طاووس مى‏گوید: فاصله بین كوفه و شام حدود ده روز راه است كه با برگشت آن 20 روز مى‏شود. از این رو این فاصله طولانى به علاوه اقامت ‏یك ‏ماهه اهل بیت(ع) در شام، با ورود اهل بیت(ع) در بیستم صفر به كربلا منافات دارد.

در جواب این سخن سید بن طاووس، لازم است ‏به ادله‏اى اشاره شود كه بر امكان پیمودن این مسافت در مدتى كمتر از آنچه سید معتقد است دلالت دارند:

الف- سید بن طاووس خود اعتراف دارد كه مسافت ‏بین كوفه و شام براى پیمودن عادى 10 روز است؛ زیرا خود او گفته بود مدت رفت و بازگشت ‏بین این دو شهر، بیست روز یا بیشتر است. از این رو مى‏توان باور داشت كه پیك و قاصد سریع السیر دولتى كه حامل پیام مهم امنیتى و نظامى نیز باشد، راه را پنج روزه طى مى‏كند.

ب- بعضى از طوایف اطراف دمشق، مسافت دمشق تا نجف اشرف را هشت روزه و برخى از قبایل هفت روزه مى‏پیمایند. (37)

ج- از شخصى به نام ابو خالد نقل مى‏كنند كه روز جمعه كنار شط فرات با میثم تمار بودم، او گفت: الساعه معاویه در شام مُرد، و من روز جمعه آینده با قاصدى كه از شام آمده بود ملاقات كردم و خبر از شام گرفتم، گفت معاویه از دنیا رفت و مردم با پسرش یزید بیعت كردند. گفتم كدام روز معاویه مُرد؟ گفت: روز جمعه گذشته. (38)

با توجه به این كه یزید هنگام مرگ معاویه در شام نبود و فرصتى هر چند كوتاه براى آمدن یزید به شام و بیعت مردم با او لازم بود، اگر این قاصد پس از بیعت مردم بلافاصله از شام خارج شده باشد حداكثر مدت شش روز بین راه بود.

د- اشخاص موثق مى‏گویند مسافت كوفه تا شام را طى سه روز به راحتى مى‏توان پیمود. (39)

ه-  در تابلوى بین شهرى وزارت راه سوریه نوشته شده: دمشق - بغداد 500 كیلومتر.

از بغداد تا كوفه نیز حدود 150 كیلومتر و از بغداد تا كربلا حدود 70 كیلومتر مى‏باشد.

محدث قمى مى‏گوید:

« روز هشتم، یزید اهل بیت را روانه كرد.» (40)

با توجه به ورود اهل بیت (ع) در روز اول صفر و فاصله ده روزه كوفه به شام ( چنان كه سید اعتراف دارد) رسیدن اهل بیت (ع) به كربلا را در بیستم صفر به آسانى مى‏توان تصدیق و باور كرد. چون حدود دوازده روز مى‏شود.

و-  امام حسین (ع)، فاصله 470 كیلومترى مدینه و مكه را پنج روزه پیمودند ( تقریبا روزانه 90 كیلومتر) در نتیجه مسافت‏ شام تا كربلا را كه حدود 570 كیلومتر است، طى هفت روز به راحتى مى‏توان پیمود. و مسافت ‏شام تا كوفه را به طور عادى هشت روزه مى‏توان طى كرد.

ز-  سرعت ‏شتر در بیابان به دوازده كیلومتر و در شتر تندرو (جماز) حتى به 24 كیلومتر در ساعت مى‏رسد. (41)

لازم به ذكر است كه علامه جلیل متتبع توانا شهید قاضى طباطبایى در كتاب نفیس « تحقیق اربعین‏» از تاریخ طبرى نقل مى‏كند كه «ابا بكرة‏» به دستور« بسر بن ارطاة‏» از كوفه به شام هفت روزه رفت و برگشت.

اما به اعتقاد «طبرى‏» مطلب به این شكل درست نیست، بلكه او از بصره به كوفه هفت روزه رفت و برگشت. (42)

مقرم نیز مى‏گوید: «ابا بكره به شام رفت.‏» (43)

 

كبوتر نامه ‏بَر

یكى از پاسخ ها و توجیهاتى كه براى رفع شبهه بعد مسافت و تصدیق ورود اهل بیت(ع) در بیستم صفر به كربلا، مطرح مى‏شود و در عبارات مرحوم شهید قاضى طباطبایى تكرار و مورد استفاده قرار گرفته، جریان استفاده از كبوتر نامه ‏بر براى استجازه از یزید است.

گویا نخستین كسى كه این احتمال را مطرح كرد، مرحوم فاضل قزوینى باشد. البته او نمى‏گوید ابن زیاد حتما یا احتمالا از كبوتر استفاده كرد؛ فقط گفته است:« قد یذهب الحمام بالمكاتب باسرع من ذلك.» (44) ؛ كبوتران نامه‏ها را در كمتر از این مدت مى‏رسانند.

قابل توجه است كه استفاده ابن زیاد از كبوتر نامه‏ بَر تنها در حد یك فرضیه است و احتمال استفاده ابن زیاد از كبوتر نامه ‏بر براى كسب اجازه از یزید گر چه احتمالى قابل قبول و تصدیق مى‏باشد، اما هیچ شاهد و سند تاریخى در مورد استفاده ابن زیاد، یزید یا پیشینیان آنان از كبوتر براى نامه ‏رسانى وجود ندارد. حتى مطرح كنندگان این پاسخ نیز هیچ موردى را نقل نكرده‏اند.

بنابراین موضوع مهم تاریخى اربعین را با تكیه بر حدس و گمان به این كه از كبوتر استفاده شده باشد، نمى‏توان به اثبات رساند. اساسا در امور تاریخى معیار، نقل معتبر مورخان است و حدس و گمان و احتمال، مطلقا هیچ ارزش علمى ندارد.

چگونه مى‏توان با استناد به چیزى كه در تاریخ اسلام - تا آن روز- هیچ  سابقه‏اى نداشت نظریه پردازى كرده و حل مشكل نمود. نه خلیفه‏اى از آن استفاده كرد و نه یك والى و امیرى آن را به‏ كارگرفت!

 

شهرت دفن سرهاى مطهر

با توجه به این كه دفن سر مطهر امام (ع) در كربلا به معناى آمدن اهل بیت (ع) به كربلا است، اعتراف به این موضوع، خود دلیلى مستقل بر این مدعا مى‏باشد؛ از این رو نام كسانى كه این مطلب را بین علماى شیعه مشهور و معروف مى‏دانند، یادآور مى‏شویم:

1- مورخ كبیر سبط بن الجوزى (متوفاى 654ق.) مى‏گوید:

«الاشهر انه رد الى كربلا فدفن مع الجسد» (45) ؛ بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسین(ع) به كربلا بازگردانده و با پیكرش دفن گردید.

2- فقیه سعید ابن نما حلى (متوفاى سال هاى آخر قرن هفتم) چنین مى‏گوید:« انه المعول عند الامامیه.‏» (46) ( شیعه به این نظریه اعتماد دارد.)

3- سید ورع و جلیل سید بن طاووس (متوفاى 668ق.) مى‏گوید:

« فاما راس الحسین (ع) فروى انه اعید فدفن بكربلا مع جسده الشریف، و كان عمل الطائفه على هذا» (47) ؛ روایت ‏شده است كه سر امام حسین (ع) به كربلا بازگردانده و در كنار جسد شریف امام به خاك سپرده شد، و دانشمندان شیعه نیز بر همین عقیده‏اند.

4- علامه مجلسى (متوفاى 1111ق.) مى‏گوید:

« والمشهور بین علمائنا الامامیه انه دفن راسه مع جسده الشریف رده على بن الحسین (ع)» (48) ؛ بین علماى شیعه شهرت دارد كه امام سجاد(ع) سر امام حسین را بازگرداند و در كنار پیكر امام (ع) دفن نمود.

5- سید عالم جلیل حاج سید اسد الله حسینى تنكابنى مى‏گوید:

« خبر حمل امام سجاد (ع) اشهر و اظهر و اصح در نظر است و مؤید به عقل و نقل است‏.» (49)

6- محدث قمى چنین مى‏گوید:

« و الذى اشتهر بین علمائنا الامامیه انه دفن مع جسده الشریف رده على بن الحسین علیهما السلام.‏» (50)

7- المناوى مى‏گوید:

« نقل ان الامامیة متفقة على انه اعید الى كربلا» (51) ؛ نقل است كه همه علماى شیعه بر این باورند كه سر مطهر امام حسین (ع) به كربلا بازگردانده شد.

8- علامه كبیر مجلسى مى‏فرماید:

« و بدان كه مشهور آن است كه سبب تاكید زیارت آن حضرت در این روز آن است كه حضرت امام زین العابدین(ع) با سایر اهل بیت در این روز بعد از مراجعت از شام به كربلاى معلى وارد شدند و سرهاى مقدس شهدا را به بدن هاى ایشان ملحق كردند.» (52)

 

مراسم دفن سر مطهر

یكى دیگر از موضوعاتى كه به عنوان دلیل معتبر و سند قانع كننده، در رابطه با ورود اهل بیت (ع) به كربلا مى‏تواند مورد استفاده قرار گیرد، جریان دفن سر مقدس امام (ع) در كربلا و ملحق شدن آن به پیكر مطهر است.

طبق اسناد و مدارك یاد شده بازگشت ‏سرهاى مطهر شهیدان به كربلا و پیوستن به پیكرهاى پاك آنان اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همه علما و مورخان بزرگ شیعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بین آنها قطعى و مسلم است. اهل سنت نیز از این شهرت بین شیعیان آگاهى دارند و به گفته برخى مؤید به عقل و نقل است. و دفن سر مطهر امام حسین (ع) در غیر كربلا مورد تایید بزرگان نیست.

 

یادآورى1:

علامه بزرگوار مجلسى، آمدن اهل بیت (ع) به كربلا و مراسم تدفین در كربلا را بعید مى‏داند و مى‏گوید: بنابراین، سر و فلسفه انتخاب و تعیین روز بیستم صفر - نه قبل و نه بعد - براى سنت‏ شدن مراسم سر خاك امام حسین (ع) رفتن و زیارت كردن آن امام چیست؟ نمى‏دانیم! و موظف نیستیم بدانیم. (53)

از این بیان دو نكته قابل استفاده است: یكى این كه اگر آمدن اهل بیت (ع) و برگزارى مراسم تدفین، ثابت و مسلم مى‏بود، فلسفه زیارت مبهم نبود. دیگر این كه سنت ‏برگزارى مراسم اربعین، و تجدید خاطره متوفى پس از گذشت چهل روز از درگذشت وى امرى رایج و متعارف نبود و گرنه ابهام نمى‏داشت و نیازى به تفسیر و توجیه نمى‏بود.

 

یادآورى 2:

سید جلیل ابن طاووس كه در كتاب لهوف، جریان آمدن اهل بیت(ع) در بیستم صفر به كربلا را به عنوان یك حقیقت تاریخى نقل مى‏كند، در كتاب اقبال با دیده شك و تردید و استبعاد به این موضوع مى‏نگرد ولى از آنجا كه دفن سرهاى مطهر در كربلا  و ملحق شدن آنها به بدن هاى طاهر در بیستم صفر به نظرش ثابت و قطعى است، متوسل به نوعى استدلال ظریف و قابل توجه و دقت مى‏شود و مى‏گوید:

« آیات قرآن دلالت قطعى بر لحوق سرها به بدن دارد مثل " ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء" (54) خدا مى‏فرماید: شهیدان زنده‏اند با این كه حیات و زندگى بدون سر ممكن نیست. پس باید سر به بدن ملحق شده باشد تا زندگى و حیات شهیدان كربلا قابل تصور باشد، گر چه ندانیم به چه وسیله به كربلا آورده شد و چگونه به بدن ملحق شد، و شاید تحقیق و اظهار نظر در این مورد نوعى عدم رعایت ادب و احترام به آن بزرگان باشد.» (55)

اما كسانى كه منكر ورود اهل بیت(ع) به كربلا در اولین اربعین بعد از عاشورا هستند و یا با شك و تردید به این جریان مى‏نگرند، در برابر یك پرسش جدى و اساسى قرار دارند، كه پاسخ صحیح آن جز با التزام به ورود اهل بیت(ع) امكان‏پذیر نیست؛ اولین كسى كه به این پرسش پاسخ صحیح داده، شیخ طوسى است.

با ذكر مقدمه‏اى به طرح این پرسش مى‏پردازیم:

به طور مسلم و قطعى تا قبل از واقعه عاشورا، مراسم اربعین یعنى بزرگداشت ‏شهیدان یا مردگان، عرفا یا شرعا، رسم نبود. قبل از اسلام بین طوایف عرب و ملت ‏یهود مراسم اربعین از قبیل سر خاك رفتن، اطعام نمودن یا برپایى برنامه‏هاى سوگوارى و عزادارى رسم نبود (البته سید مقرم نظر دیگرى دارند كه به نقد آن نیز خواهیم پرداخت) . در اسلام نیز براى مرگ بزرگانى همچون ابوطالب و خدیجه و شهادت بزرگوارانى چون حمزه سید الشهدا، جعفر طیار و دیگران، عملا هیچ گونه اثرى از اربعین دیده نشده و از كسى هم نقل نشده است.

اینك پرسش قابل طرح این است كه در روز بیستم صفر - غیر از اربعین بودن - (56) چه اتفاق تازه‏اى رخ داد كه زیارت امام حسین (ع) با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت ‏شد، تا آنجا كه یكى از پنج نشانه تشیع خاص و ولاء و ایمان خالص قرار گرفت؟ چنان كه در حدیث معروف از امام حسن عسكرى (ع) روایت ‏شده است. (57)

به عبارت دیگر پرسشى در اینجا مطرح است كه دقت و تامل شایانى را مى‏طلبد و آن این كه در روز بیستم صفر دو برنامه مذهبى ویژه‏اى برگزار مى‏شود:

1- زیارت عارفانه امام حسین (ع) .

2- مراسم سوگوارى و عزادارى امام حسین (ع) .

با توجه به این كه، زیارت هاى مخصوص امام (ع) فقط در ایام و لیالى خاص مورد سفارش قرار گرفته است مانند شب هاى جمعه و ماه رجب (كه در ایام شرك و كفر نیز حرمت ویژه‏اى داشت.) و نیمه شعبان، لیالى قدر، عیدین و عرفه. بنابراین هرگز سراغ نداریم شب و روزى را كه هیچ ویژگى خاصى نداشته باشد ولى تشرف به كربلا و زیارت و تجلیل آن بزرگوار در آن ایام یا لیالى مورد سفارش قرار گرفته باشد. بدین جهت ‏برگزارى آیین سوگوارى در سال روزى كه هیچ خاطره و حادثه مصیبت‏ بارى در آن اتفاق نیفتاده باشد تعجب آور خواهد بود. به ضمیمه این نكته كه روز بیستم صفر هیچ ویژگى خاصى مانند جمعه و عرفه و... ندارد. از این رو پرسش اساسى این است كه چرا دو برنامه یاد شده، در روز بیستم صفر مورد توصیه قرار گرفته است؟

البته فراوانى ایام زیارات مخصوصه امام حسین (ع) بیانگر این نكته است كه پیشوایان مذهبى اسلام از هر فرصت مناسبى، براى زنده نگه داشتن خاطره حساس و حیات بخش جریان عاشورا، استفاده مى‏كردند، بدین سبب در هر روز و شب ویژه و ممتازى كه توجه به خدا و عبادت حضرت حق، شایسته بود، شیعیان و پیروان مخلص خود را به سوى حسین(ع) و كربلایش بسیج مى‏كردند و با انواع تشویق و توجه سعى مى‏كردند یاد آن امام مظلوم (ع) در دل ها تازه بماند و نامش بر زبان ها رایج ‏باشد و زمین كربلا و حرم شریفش از حضور زنان و مردان مؤمن و عارف و با وفا، مملو و آكنده شود. و از این طریق رسم و سنت مبارزه با ظلم ظالمان - هر چند زیر پوشش عنوان مقدس خلیفه مسلمین پنهان شده باشند - كه مهمترین هدف و انگیزه قیام و مقاومت‏ خونین و خدایى آن حضرت بود، براى همیشه و همه جا در طول تاریخ و عرض جغرافیا زنده و شاداب، حركت آفرین، پایدار و جاودانه بماند. استحباب مؤكد زیارت آن بزرگوار در شب هاى جمعه و قدر و عید فطر و قربان و نیمه شعبان و... حضورا و غیابا، از دور و نزدیك، گواه و شاهدى بر این مدعا است.

در عین حال با این همه آثار پر بركت زیارات ذكر شده، هیچ مناسبتى - هر چند كوچك و مختصر - وجود ندارد كه زیارت خواندن آن بزرگوار در روز اربعین سنت‏ شود. پس علت و فلسفه استحباب زیارت روز اربعین چه چیزى مى‏تواند باشد؟ آیا صرف حضور و آمدن جابر بن عبدالله انصارى در آن روز مى‏تواند علت تاسیس چنین سنتى گردد؟

حاشا؛ هرگز چنین نیست. چرا كه اولا: گر چه جابر شخص محترم و عالم محبوب و شیعه مخلص بود، لكن در بعد سیاسى و یا نظامى آن روز هیچ نقش و جایگاه مهمى نداشت؛ آیا زیارت چنین شخصى ممكن است ‏به عنوان یك سنت ‏برجسته و هنر آموزنده در تاریخ ثبت‏ شود و به نام یك عمل قهرمانانه و آموزنده سرمشق براى مبارزان و مجاهدان و ایثارگران و از جان گذشتگان آینده روشن جهان سرخ و خونین تشیع باشد؟

ثانیا: آیا عمل سالگرد اولین زیارت، سابقه و نمونه‏اى به عنوان الگو و شاهد دارد؟ طبعا هر شهید و متوفایى، اولین زائر دارد. آیا عاقلانه و قابل قبول است كه چون كسى اولین زیارت را انجام داد، دیگران نیز به تبعیت و پیروى او همه ساله آن روز را به مناسبت تجدید خاطره زیارت آن زائر گرامى بدارند و مراسم با شكوه و مفصلى مانند روز درگذشت‏ یا حتى مفصل تر از آن برپا كنند؟

چرا اولین زیارت پیغمبر اكرم (ص) و سایر امامان (ع) و شهیدان دیگر تاریخ، ثبت و ضبط نشد و گرامى داشت و زیارت مخصوصه آن روز، شیوه و سنت قرار نگرفت؟

آیا اگر امام سجاد (ع) بر فرض، سى و هشتم یا چهل و پنجم و یا پنجاهم، با اهل بیت (ع) به كربلا مى‏آمدند و سرهاى مطهر را دفن مى‏كردند و مراسم تدفین را برگزار مى‏نمودند، باز هم روز اربعین - به مناسبت زیارت جابر - روز برجسته معرفى و مراسم تدفین سرهاى مطهر شهیدان به فراموشى سپرده مى‏شد؟ !

آیا اگر جابر روز سى‏ام شهادت امام حسین (ع) - دهم صفر -  به زیارت مى‏آمد و امام سجاد (ع) با اهل بیت و سرهاى مطهر، روز چهلم - بیستم صفر - وارد كربلا مى‏شدند، باز هم ثلاثین - دهم صفر - در مكتب تشیع، روز ممتاز و برجسته‏اى معرفى شده و اربعین فراموش مى‏شد؟

آیا اگر جابر روز دیگرى - غیر از بیستم صفر - به كربلا مى‏آمد و امام سجاد (ع) اصلا به كربلا نمى‏آمد - چنان كه بعضى معتقدند - باز هم همان روزى كه جابر به كربلا آمده بود - ثلاثین یا خمسین - در مكتب و مذهب تشیع به عنوان یك سنت مؤكد ثبت مى‏شد؟ و آیا در برابر اعتراض غیر شیعیان پاسخ و توجیه قابل پذیرش و منطقى داشتیم؟

ثالثا: آمدن جابر به كربلا در روز اربعین ( جدا از دیدار با اهل بیت) توسط كسى قبل از سید بن طاووس نقل نشده است و تنها اسفرائنى كه قبل از سید مى‏زیست (متوفاى 406ق.) در مقتل خود نقل نموده است كه جابر در روز اربعین براى زیارت امام حسین (ع) به كربلا آمده و در آنجا با اهل بیت (ع) دیدار كرده است ولى مرحوم سید بن طاووس و دیگران آمدن جابر« به صورت جداگانه‏» و بدون دیدار با اهل بیت(ع) را نقل نكرده‏اند. بنابراین« پذیرش آمدن جابر» و «انكار آمدن اهل بیت(ع)» از نظر تاریخى قابل قبول نیست.

 

پاسخ صحیح

آیا اربعین و چهلم بودن، به تنهایى مى‏تواند علت این مراسم روحانى باشد؟ و آیا آمدن و زیارت جابر به عنوان صحابى معروف یا اولین زائر مى‏تواند دلیل سنت ‏شدن اربعین شود؟ پس رمز و فلسفه حضور بر مرقد مطهر و تربت پاك امام حسین(ع) در روز بیستم صفر و خواندن زیارت اربعین چیست؟

از مطالبى كه تا كنون گفته شده نتیجه مى‏گیریم كه این دو دلیل نمى‏تواند رمز و راز عظمت و سنت مراسم اربعین باشد.

 

پاسخ صحیح و قانع كننده مرحوم شیخ الطائفه (جزاه الله خیرا) طبق نقل شیخ شهر آشوب پرده از راز این معما مى‏گشاید و علت واقعى رسم سنت اربعین را مراسم تدفین و برپایى سوگوارى و عزادارى و نوحه‏خوانى و تجدید خاطره مصائب جانسوز و جانگداز عاشورا مى‏داند.

علاوه بر این روایات معتبر و مستفیضه و شاید متواتره دال بر گریستن آسمان بر عزادارى امام به مدت چهل روز نیز پرده از رمز و راز این موضوع برمى‏دارد. (58)

در نتیجه اربعین داراى محتوایى آموزنده و یادآور خاطره‏اى حیات ‏بخش و با قداست است. و چه شایسته و بجاست كه مراسم تدفین سر مطهر امام حسین(ع) و شهداى با وفاى كربلا پس از چهل روز جدایى از بدن و گرداندن بر سر نى در خیابان ها و بیابان ها و كوچه و بازارها، براى همیشه و تا ابد زنده بماند، و همه ساله، مراسم بزرگداشت این خاطره به یاد ماندنى و فراموش نشدنى، با عزت و احترام و هر چه با شكوهتر برگزار شود. و روحیه ظلم ستیزى به عنوان یك درس آموزنده از استاد بزرگ بشریت ‏حسین بن على(علیهما السلام) به نسل هاى آینده به ویژه جوانان منتقل شود، و همچنان زنده و شاداب، گرم و گیرا حفظ شود تا زمینه قیام بزرگ، جهانى و عدل گستر مهدى موعود (عجل الله فرجه) فراهم آید كه مطمئنا جز با شیوع و رواج روحیه شهادت ‏طلبى و گسترش فرهنگ جانفشانى در راه ریشه ‏كنى ظلم و ظالم، در میان همه توده‏هاى محروم و مظلوم، زمینه و مقدمات ظهور و فرج نهایى فراهم نمى‏آید همچنان كه جز با روحیه شهادت‏ طلبى و ایثارگرى، انقلاب كبیر اسلام پا نگرفته و رونق نیافت. بدین سبب به حق مى‏توان گفت: پیامبر اكرم (ص) با تزریق روحیه جان‏ نثارى در ملت ‏خود درس مبارزه با كفر و شرك را به آنان آموخت. و حسین(ع) با تزریق روحیه جانفشانى (كه در جوامع اسلامى به مرگ یا به سردى و ضعف كشیده شده بود) درس مبارزه با ظلم و نفاق را به جامعه در خود فرو رفته آن زمان آموخت. و چه خوش گفت: « حسین منى و انا من حسین‏» ( تو گویى درست این سخن گفت پیغمبر است) و شاهد خوب این مدعا - بزرگداشت مراسم اربعین تنها به دلیل تجدید خاطره دفن سرهاى مطهر شهدا به وسیله اهل بیت(ع) در بیستم صفر - این است كه در روزهاى دیگر، زیارتى مخصوص حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) برگزارى مراسم عزادارى و سوگوارى، رایج نیست، فقط حضور است و زیارت كردن، نماز است و دعا و وداع و بازگشت. در صورتى كه در اربعین، مراسم عزادارى و دسته‏هاى سینه‏ زنى و غیره در كربلا از عاشورا خیلى مفصل تر و پرجوش و خروش تر برگزار مى‏شود. هیات ها و مواكب حسینى از كل شهرهاى عراق براى اقامه عزا و نوحه‏ خوانى رو به كربلاى حسین(ع) مى‏آورند تا حدى كه كربلا گنجایش پذیرایى آنان را ندارد. در بیرون شهر، چادر و خیمه برپا مى‏كنند و این چند روز را آنجا بسر مى‏برند. سه شبانه روز - پیوسته - دسته‏هاى عزادار و سینه زنان، صحن و حرم مطهر كربلا و همچنین بازار و خیابان ها را پر از جمعیت مى‏كنند و ازدحام جمعیت ‏به قدرى است كه رفت و آمد و نقل و انتقال، در كل شهر، مخصوصا ورود و خروج از صحن و حرم مطهر براى افراد عادى به ویژه زنان و كودكان بسیار دشوار و گاهى همراه با خطرهایى خواهد بود.

از كتاب« ادب الطف‏» علامه خطیب شهیر بزرگوار سید جواد شبر نقل است كه در اربعین، بیش از یك میلیون نفر در كربلا به زیارت و عزادارى مى‏آیند. ( در عراق آن روز كه كه ده میلیون نفر جمعیت داشت) و بیش از صد تُن برنج‏ براى جمعیت هاى عمومى و علنى طبخ مى‏شود.

آیا چنین مراسم با شكوه و مجللى تنها به سبب زیارت جابر بود؟ ! و یا تنها به حساب روز چهلم عاشورا بود؟ ! یا براى تجدید خاطره تلخ و مظلومانه عاشورا است كه در اربعین تجسم یافت و تكرار شد؟ و یا این كه براى بزرگداشت و تجلیل مراسم تدفین بخشى از بدن پاك و پیكر مطهر امام حسین(ع) و یاران بى‏نظیرش؟ بخشى از بدن و پیكر كه حرمت و قداستش اگر از كل پیكر و بدن بیشتر نباشد، كمتر نیست.

آیا عده‏اى از زنان و كودكان اسیر شده و رنج ‏بى‏خانمانى كشیده و تلخى غربت چشیده، پس از چهل روز اسارت و آوارگى، سر بریده و از تن جدا شده پدران و برادران و فرزندان خود را به بدن هاى بى‏ سر ملحق كنند و دفن نمایند، داغ تازه آنان تازه‏ تر نمى‏شود؟ داغدیدگانى كه علاوه بر در دل داشتن داغ كشته و پرپر شدن گل پیكر خاندان خود، اجازه گریستن و اشك ریختن و آه كشیدن و ناله كردن را نداشتند، پس از چهل روز تحمل درد و رنج و زحمت اسارت، بر سر تربت عزیزان خود آمدند تا سرهاى پاك به امانت گرفته را به اهل امانت ‏بازگردانند و پس از انجام وظایف و پایان یافتن مراسم تدفین تمام قطعات بدن هاى قطعه قطعه شده، به مراسم عزادارى و سوگوارى بپردازند.

آیا شایسته نیست‏ شیعیان مخلص این خاندان كه « خلقوا من فاضل طینتهم یفرحون لفرحهم و یحزنون لحزنهم.» ( از باقیمانده خاك آنان آفریده شدند و به شادى آنان شاد و به حزن و اندوه آنها اندوهناكند.) در بیستم صفر هر سال، سوگوارى و نوحه‏خوانى برپا كنند تا خاطره تلخ بازگشت اسیران تجدید و مراسم تدفین سرهاى مطهر در كربلا، تجلیل شود؟ و با برپایى مراسم نوحه و عزا و ماتم، همیارى و همگامى خود را با اهل بیت (ع) اعلام كنند؟

از اینجا راز و رمز برگزارى مراسم سوم و برپایى برنامه چهلم براى مردگان مؤمن، كشف مى‏شود كه روز سوم، رمز تجدید خاطره مراسم تدفین پیكرهاى بى‏ سر شهیدان كربلاست. و راز مراسم اربعین، تجلیل و اظهار همدردى با خاندان نبوت و شركت در اقامه عزا به مناسبت تدفین و خاكسپارى سرهاى بى‏پیكر و ملحق نمودن آنها به بدن هاى پاك بى‏سر است.

 

توجیه اربعین از دیدگاه سید مقرم

مرحوم علامه مقرم به منظور تفسیر و تحلیل اربعین، سعى دارد كه مراسم اربعین امام حسین(ع) را منطقى و موجه و متعارف در همه ملل و اقوام جلوه دهد از این رو مى‏گوید:

« من النوامیس المطردة، الاعتناء بالفقید بعد اربعین یوما مضین من وفاته... و النصارى یقیمون تابینیة یوم الاربعین من وفاة فقیدهم یجتمعون فى الكنیسة و یعیدون الصلاة علیه... والیهود یعیدون الحداد على فقیدهم بعد مرور «ثلاثین‏» یوما» . (59)

«اربعین‏» - برگزارى مراسم بزرگداشت مردگان در روز چهلم مرگ - از سنت و آداب و رسوم رایج و شایع در همه امت ها و ملت هاست، مسیحیان نیز ملتزم مى‏باشند و یهودیان این مراسم را روز سى‏ام برگزار مى‏كنند.

 

بررسى این دیدگاه

1- اگر مراسم بزرگداشت و تجدید خاطره، هیچ ریشه مذهبى، تاریخى، سیاسى و اجتماعى نداشته باشد چرا روز چهلم انتخاب شد و قبل و بعد نشد؟ « ثلاثین‏» یهودیان چه نقصى داشت كه متروك و مهجور شد؟ و چرا آنان «اربعین‏» را انتخاب نكردند با این كه «فتم میقات ربه اربعین لیلة‏» . (60) در مورد آنان است و همچنین آیه: « و اذ  واعدنا موسى اربعین لیلة ثم اتخذتم العجل‏» . (61) خطاب مستقیم به یهودیان است.

2- چه شاهدى از قبل یا بعد از اسلام بر رسم و سنت ‏بودن بزرگداشت اموات در چهلم وجود دارد؟ آیا براى پدر و جد پیغمبر (ص) قبل از اسلام مراسم اربعین انجام شد؟ و آیا مشركان عرب براى مردگان خود در روز چهلم اطعام مى‏كردند؟ یا سر خاك مى‏رفتند؟ یا تجدید عزا مى‏كردند؟

ملت ‏یهود - به گفته خود سید - روز سى‏ام مراسم برگزار مى‏كنند كه آن هم معلوم نیست از چه تاریخى و با چه انگیزه‏اى مرسوم شد؟ مسیحیان كه به یاد مردگان خود روز چهلم مرگ، مراسم عبادت برپا مى‏كنند آیا سابقه‏ دار است؟ و آیا متخذ و برخاسته از سنت ‏حسنه رایج در میان مسلمانان نیست كه به نام و به یاد مراسم تدفین سر مطهر امام (ع) و همیارى با عزادارى خاندان داغدیده‏اش برگزار مى‏شود؟

مراسم امام حسین(ع) محكوم و تابع آداب و رسوم عرفیات رایج ‏بین یهود و نصارى و جاهلیت نیست‏ بلكه سنت‏ شكن و حاكم بر سنت ها و خود بنیانگذار سنت هاى حسنه است. اگر در ملت مسلمان، برگزارى مراسم اربعین سنت ضرورى الانعقاد است ‏یكى از خیرات و بركات بازتاب حركت و قیام الهى امام حسین(ع) و یكى از آثار حسنه آن بزرگوار است. نه از این جهت كه چون بر هر مرده ممدوح و مذموم، مراسم اربعین برگزار مى‏شود، بر امام حسین(ع) نیز چنین رفتار مى‏شود. اگر این گونه بود چرا براى امامان دیگر، مراسم اربعین انجام نمى‏شود؟ و نیز اگر چنان بود چرا اربعین امام حسین(ع) هر سال تكرار مى‏شود در حالى كه براى اموات و شهدا - حتى براى معصومان (ع) - مراسم اربعین تكرار نمى‏شود؟ و نیز مى‏بینیم براى مردگان، رسم و عادت نیست كه هر سال مراسم اربعین تكرار شود.

پس به خوبى مى‏توان چنین نتیجه ‏گیرى نمود كه اربعین امام حسین(ع) مانند بقیه مراسم و سنت هاى مذهبى، همگى داراى محتواى حقیقى و پیام آموزنده و مشتمل بر رمز و راز قابل توجیه و تصدیق و شایسته پیروى همه جوامع و طوایف بشرى است؛ نه این كه مراسم امام(ع) ریشه در آداب و رسوم یهود و نصارى و جاهلیت اعراب داشته باشد.

 

پی نوشت ها :

1- شعرانى، ترجمه نفس المهموم، ص‏269.

2- شهید مطهرى، حماسه حسینى، ج‏1، ص‏30 و ج‏2، ص‏255.

3- سید بن طاوس، اقبال، ص‏589.

4- حاج میرزا حسین نورى، لؤلؤ و مرجان، ص‏149.

5- مقتل ابو مخنف، به نقل از مرحوم حاج میرزا حسین نورى، لؤلؤ و مرجان، ص‏157.

6- شیخ صدوق، امالى، 1349 ش.، ص‏168، مجلس 31.

7- شهید قاضى طباطبایى، تحقیق اربعین، ص‏341، چاپ دوم، به نقل از مناقب شهر آشوب، ج‏2، ص‏200 و نیز نقل شیخ طبرسى در اعلام الورى، ص‏250، ج‏ بیروت‏1399ق.

8- همان، ص‏344 به نقل از الاثار الباقیه، ص‏331 چاپ اروپا، و نیز ص‏22 ج ‏دوم به نقل از ترجمه الاثار الباقیه ص‏392، تهران 1321.

9- به نقل از مرحوم محدث قمى، نفس المهموم، ص‏466، و شهید قاضى، پیشین، ص‏341.

10- سید بن طاووس، اقبال، ص‏58.

11- شیخ فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص‏230.

12- بشارة المصطفى، به نقل سید محسن امین، اعیان‏الشیعه، ج‏4، ص‏47.

13- اعلام الورى، چاپ بیروت، 1399ق.، ص‏250.

14- به نقل از سید مقرم، مقتل الحسین، ص‏469.

15- شهید قاضى طباطبایى، تحقیق اربعین، ص‏342و349 چاپ‏2، به نقل از تذكرة الخواص، و نیز مقتل مقرم ص‏470 به نقل از تذكرة الخواص ص‏150 همچنین اعیان الشیعه ج‏1، ص‏626، ق‏2.

16- اقبال، ص ‏588.

17- مثیر الاحزان‏، 1318ق، ص‏59، به نقل از شهید قاضى، پیشین، ج‏2، ص‏20، و نیز سید مقرم، پیشین، ص‏469.

18- مقصود از این اصطلاح، اجازه نقل روایت است كه تا چندى پیش میان دانشمندان اهل حدیث رایج ‏بوده است.

19- الذریعه، ج‏19، ص‏349.

20- خواند میر، حبیب السیر، ج‏2، ص‏60.

21- مقتل مقرم، ص‏469 به نقل از الاتحاف بحب الاشراف ص‏12.

22- سید محسن امین عاملى، اعیان الشیعه، ج‏1، ص‏617.

23- عبد الرزاق مقرم، مقتل الحسین، ص‏467، چ‏1383 ق .

24- همان، ص‏469.

25- همان.

26- شهید قاضى، تحقیق اربعین، ص‏260.

27- ابن اثیر، الكامل ج‏4، ص‏84.

28- شیخ مفید، ارشاد، ص‏261.

29- شیخ مفید، ارشاد، ص‏261.

30- قاضى طباطبایى، تحقیق اربعین، ص‏42.

31- سید بن طاووس، اقبال، ص‏589.

32- ابن اثیر، الكامل، ج‏4، ص‏87 .

33- شیخ مفید، ارشاد، 1308، صص 261- 263.

34- تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏293.

35- همان، ص‏353.

36- البدایه و النهایه ج ‏8، ص‏9- 198، به نقل از شهید قاضى طباطبایى، پیشین، ص‏370.

37- همان، صص‏33 و 34 چ ‏دوم به نقل از سید محسن امین عاملى دمشقى.

38- رجال كشى، ص‏75، تنقیح المقال، ج‏3، نفس المهموم، ص‏129، تحقیق اربعین، ص‏34.

39- فاضل قزوینى، تظلم الزهرا، ص‏172.

40- نفس المهموم، محدث قمى، ص‏463.

41- دكتر سید رضا پاك‏نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج‏6، ص‏33.

42- تاریخ طبرى، ج‏4 ( ده جلدى)، ص‏127، استقامت، مصر و ج‏6، ص‏96.

43- مقتل الحسین، پاورقى ص‏344.

44- فاضل قزوینى، تظلم الزهرا، ص‏172.

45- اعیان الشیعه، ج‏1، ص‏626 ق 2، مقتل مقرم ص‏470 به نقل از تذكرة الخواص تالیف سبط بن الجوزى 150 و تحقیق اربعین شهید قاضى،صص‏342 و 349، چ ‏دوم .

46- مقتل مقرم، ص‏363، چ‏ قم به نقل از « مثیر الاحزان‏» ص‏ 58 .

47- سید بن طاووس، لهوف، قم، 1378، ص‏232.

48- بحار، ج‏45، ص‏145.

49- مصائب الهداة، به نقل از شهید قاضى طباطبایى، تحقیق اربعین، چ ‏دوم، ص‏337.

50- نفس المهموم، ص‏466.

51- مقتل مقرم، ص‏470 به نقل از الكواكب الدریة، ج‏1.

52- زاد المعاد، اعمال روز بیستم صفر.

53- جلاء العیون، علامه مجلسى.

54- ال عمران/169.

55- سید بن طاووس، اقبال، ص‏58.

56- چون مسلم شد «اربعین‏» ویژگى و امتیاز خاصى از روزهاى قبل و بعد از خود ندارد.

57- شیخ طوسى، التهذیب، ج‏6، ص‏52.

58- كامل الزیارات.

59- مقتل مقرم، چاپ قم، صص‏354 و 365.

60- اعراف/142.

61- بقره/51.

منبع:

مجله رواق اندیشه، شماره 1،  محمد فاضل


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: اربعین
برچسب‌ها: ویژه نامه محرم